داخلی
»برگ سپید
ایتالو کالوینو نویسنده داستان کوتاه و رمان و یکی از مهمترین نویسندگان ایتالیایی به شمار میرود. سبک نوشتههای او خاص خودش است. گرچه میتوان نوشتههای او را جز آثار سورئال یا پست مدرن دانست، ولی درواقع او به سبک «کالوینویی» مینویسد و نویسندهای نوآور و بسیار خلاق است.
طنز ویژگی بارز قلم کالوینو است. او شما را میخنداند اما نه با لودگی و طنزی سطحی که در کتابهای دیگر میخوانید، او دنیایش را خودش خلق میکند. سرنوشت و شخصیتهای رمانهایش نماد اغراقآمیزی از حقیقت است. حقیقتی که به صورتی مضحک توسط کلمات کاریکاتور شده تا راحتتر در ذهن مخاطب نقش ببندد و هضم شود. رمانهای کالوینو فقط تنپوش زیبا و لطیفی است که بر تن زندگی زمخت واقعی پوشانده میشود.
از آثار مهم او میتوان به سهگانه ناپیوستهی «نیاکان ما» که شامل سه کتاب «ویکنت دو نیم شده»، «بارون درخت نشین» و «شوالیه ناموجود» اشاره کرد. همچنین مجموعه داستان کوتاه «شاه گوش میکند» و رمان «اگر شبی از شب های زمستان مسافری» و «شهرهای نامرئی» نام برد.
درباره داستان
اگر به سبک نوشته های رئالیسم جادویی یا به قول خودم واقعیت خیالی علاقه دارید، دقیقا درست آمدهاید.
ویکنت دونیم شده مانند دو کتاب دیگر سهگانه کالوینو دربارهی انسان غیرعادی و به نوعی جادویی است که در بین مردم عادی زندگی میکند. ویژگی مشخص شخصت داستان این است که به دو نیمهی مساوی تقسیم شده! حالا چطور؟
اینطور که در جنگ به ابلهانهترین شکل ممکن جلوی گلولهی توپ جنگی قرار میگیرد و گلوله او را به دو نیم (نه کمتر و نه بیشتر) تقسیم میکند. نیمه راست او توسط پزشکان پیدا شده و درمان میشود.
نیمهی درمان شدهی ویکنت به روستای خود برمیگردد و یک آدم شرور به تمام معنا میشود. اینکه میگویم به تمام معنا یعنی هر شرارتی که فکرش را بکنید انجام میدهد، از دو نیم کردن هر چیز که سر راهش قرار میگیرد گرفته تا دار زدن آدمهای بیگناه، سوزاندن خانهها و مزارع، فرستادن دایهاش به دهکدهی جزامیها و خوراندن قارچ سمی به برادرزادهاش و...
تا آنجا که تمام اهل روستا از دست او ذله شده و در پی نابودی او نقشهها میکشند تا اینکه سر و کلهی نیمه چپ او پیدا میشود که توسط راهبان از زیر آوار بیرون آورده و درمان شده بود.
ماجرا از زبان خواهرزادهی ویکنت با طنز ظریفی بیان میشود که در طول داستان شما را بارها به خنده میاندازد.
نقد کتاب
درون مایه داستان تقابل خیر و شر است و توجه به این نکته که حتی خیر زیادی هم مثل شر زیادی دردسرساز و غیرقابل تحمل است و به قول شاعر:
افراط و تفریط آورد بر اهل عالم هر بلا
نکته جالب در این روایت این است که نیمهی شر طرف راست بدن ویکنت است که خالی از قلب بوده و توسط پزشکان درمان شده ولی نیمهی خیر، طرف چپ ویکنت است که قلب دارد و توسط راهبان درمان شده است.
خواندن این کتاب کم حجم و پرمغز را به تمام دوستداران رئالیسم جادویی و ایتالو کالوینو شدیدا توصیه میکنم.
قسمتهایی از کتاب
- در آن دوره به محض این که چشممان به یک کشتی سلطنتی میافتاد، میگفتیم: «ارباب "مداردو" است که برگشته». نه اینکه بیصبرانه منتظر مراجعتش بوده باشیم؛ ولی خوب، آدم باید انتظار چیزی را بکشد. این بار درست حدس زده بودیم. جای شکی باقی نبود: ویکنت از جنگ برگشته بود.
- سرمان را بلند کردیم، چشممان افتاد به بقایای پل باریک: تنههای درخت هنوز سر جایشان بودند، فقط وسط آنها انگار اره شده باشد، فرو ریخته بود. وگرنه امکان نداشت بشود توضیح داد که چگونه تنههای به این کلفتی جز به علت اره شدن، با برشی چنین مشخص شکسته باشد. دکتر تریلونی گفت: «خوب میدانم کی این کار را کرده است.» و من هم پی برده بودم.
- در قسمتی از داستان نیمه راستاندیشه خود را با خواهرزاده خویش چنین بیان میکند: "کاش میشد هر چیز کاملی را به این شکل دو نیم کرد. کاش هرکسی میتوانست از این قالب تنگ و بیهودهاش بیرون بیاید. وقتی کامل بودم، همه چیز برایم طبیعی، درهم و برهم و احمقانه بود، مثل هوا، گمان میکردم همه چیز را میبینم، ولی جز پوسته سطحی آن، چیزی را نمیدیدم. اگر روزی نیمی از خودت شدی، که امیدوارم این طور بشود، چون بچه هستی، چیزهایی را درک خواهی کرد که فراتر از هوشمندی مغزهای کامل است. تو نیمی از خودت و دنیا را از دست خواهی داد، ولی نیمهی دیگر هزاران بار ژرف نگرتر و ارزشمندتر خواهد شد. تو هم آرزو خواهی کرد همه چیز مثل خودت دو نیم و لت و پار باشد، چون زیبایی، خرد و عدالت فقط در چیزی وجود دارد که قطعه قطعه شده است...
- "مزیت دو نیم شدن این است که در هر فرد و هر شی، آدم در مییابد درد ناقص بودن در آن فرد یا آن شی چگونه چیزی است. وقتی کامل بودم این را درک نمیکردم. از میان دردها و رنجهایی که همهجا وجود داشت بیخیال میگذشتم بی آنکه چیزی درک کنم یا در آنها شریک شوم، دردها و رنجهایی که آدم کامل حتی تصورش را هم نمیتواند بکند. تنها من نیستم که دو نیم شدهام، تو و بقیهی مردم هم در همین وضعیت قرار دارید. و حالا همبستگیای در خودم احساس میکنم که وقتی کامل بودم به هیچ وجه درک نمیکردم. همبستگیای که مرا با همه معلولیتها و همه نارساییهای دنیا پیوند میدهد. اگر با من بیایی، تو هم یاد میگیری در غم و درد دیگران شریک شوی و با تسکین دادن آلامشان، ناراحتیهای خودت را هم تسکین دهی..."
مشخصات کتاب:
کالوینو، ایتالو. ویکنت دونیم شده/ ترجمه پرویز شهدی. تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۲. (۱۲۰ صفحه)
درباره نویسنده این متن:
طهماسبی، بهاره. بچهی زمستون و متولد تنها ماه دوحرفی سال، نیمهی دوم دههی ۶۰ سال ببر. کارشناس کتابداری و اطلاعرسانی. کتابدار کتابخانهی مرکزی مجتمع آموزشی منظومه خرد. عاشق بازی و پازل و البته کتاب، و معتقد به اینکه اگه از کتابی خوشت نیومد تا ته نخون، همونجا ببندش و به قفسه برگردون.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.