کد خبر: 44542
تاریخ انتشار: سه شنبه, 04 آبان 1400 - 11:05

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 13:

ساختار یک پژوهش، کتاب یا مقاله رابطۀ تنگاتنگی با پرسش، فرایند تفکر دربارۀ پاسخ و نتایج احتمالی آن دارد

منبع : لیزنا
حمید محسنی
ساختار یک پژوهش، کتاب یا مقاله رابطۀ تنگاتنگی با پرسش، فرایند تفکر دربارۀ پاسخ و نتایج احتمالی آن دارد

انتشار گام‌به‌گام نتایج مطالعات و پژوهش‌های مقدماتی، و خود فرایند پاسخ به پرسش‌ها سبب می‌شود تا راهبردهای مطالعه، یادداشت‌برداری و ساختار پاسخ به پرسش‌ها در گزارش نهایی کم و بیش متفاوت باشد. این که قرار است گزارش نهایی به صورت مقاله، کتاب یا سایر محمل‌ها منتشر شود نیز بر ساختارها تاثیر خواهد گذاشت. بالطبع نگارش مقاله محدودیت‌های بیشتری را به محقق و نویسنده تحمیل می‌کند.

به هر حال، ساختار مقاله یا کتاب تحت تاثیر فرایند تفکر و اندیشه‌ورزی دربارۀ مساله، پرسش، و فرایند اطلاع‌یابی و پاسخ‌دهی به پرسش‌هاست. از طرف دیگر، تحت تاثیر محدودیت‌های ساختاری خود اثر است.

در مرحلۀ اول، ذهن محقق آزادی عمل بیشتری دارد و کمتر به صورت خطی عمل می‌کند. اما در مرحلۀ نگارش نتایج باید به ناگزیر یکی از فرایندهای خطی برای طرح پرسش و پاسخ به آن انتخاب شود که به نظر بهتر است. در واقع یک مسیر منطقی و مستدلی انتخاب می‌شود که ستون فقرات یا همان ساختار اصلی را شکل می‌دهد و سپس به روش‌های گوناگون و منطقی دیگر، نتایج و داشته‌های پراکنده و مرتبط با مساله نیز برای غنی‌سازی محتوا به آن اضافه می‌شود.

در هر حال، فرایندهای ذهنی و عملی پژوهش، و ساختار تدوین نتایج آن به صورت کتاب، مقاله و غیره متناسب با پرسش‌ها، فرایندهای پاسخ به پرسش‌ها و یافته‌های نهایی خواهد بود. البته با این توضیح که محقق به هنگام نگارش یافته‌ها این آزادی عمل را دارد که برخی از نتایج مطالعات و داشته‌های خود را پس و پیش و یا حتا حذف و اضافه کند و محتوای نهایی را به شکل خبری مدون کند.

مساله با پرسش، و مسالۀ پژوهشی با غیرپژوهشی متفاوت است.

همانگونه که مساله (یا مشکل) با پرسش (یا سوال) متفاوت است طرح مسالۀ پژوهشی نیز با طرح پرسش تفاوت دارد. یک مساله یا مشکل را می‌توان کماکان مطرح کرد بدون آن که پرسشِ درست و درمانی برای آن وجود داشته باشد! همینطور یک مساله می‌تواند پرسش‌های زیادی را پیش بکشد که بخش زیادی از آنها به دلایل متعدد قابل پژوهش و بررسی نیست. برای مثال برخی از مسائل و پرسش‌های مرتبط با آنها را به دلیل مشکلات روش‌شناختی یا علمی و فنی و موارد دیگر نمی‌توانیم مستقیما بررسی کنیم مگر آن که به تدریج گره‌های اطراف باز شود و به یک سوال جدی و قابل پژوهش تبدیل شود. در چنین مواردی می‌توان دربارۀ ابعاد، چارچوب‌ها، روش‌ها، ابزارها، مفاهیم، جنبه‌ها و سایر چیزهای مرتبط با آن پژوهش کرد تا به تدریج به یک حوزۀ پژوهشی اصلی تبدیل شود.

مساله یا مشکل پژوهش به بافت و زمینۀ کلی‌تر و بزرگ‌تر از یک یا چند پرسش اشاره دارد که باید مطالعه شود. مسالۀ پژوهش را می‌توان با زاویۀ دیدهای مختلف، از جنبه‌های گوناگون، در سطوح مختلف، و با کم و کیف متفاوت بررسی کرد. هر کدام اینها را می‌توان تبدیل به یک یا چند پرسش پژوهشی کرد. برای مثال حتا چگونگی انجام پژوهش، مطالعۀ بافت مساله، انتخاب روش پژوهش، طراحی الگو یا مدلی برای مساله، توصیف مساله، و هر چیزی دیگر را می‌توان به عنوان یک پرسش در نظر گرفت. مسالۀ پژوهشی حتا می‌تواند خود یک یا چند پرسش بزرگ‌تری باشد که محقق با آن مواجه است. در تمام این موارد، پرسش پژوهشی چیزی است که محقق از یک مساله یا مشکل ذهنی یا عینی خاص انتخاب کرده است و در صدد حل یا بررسی آن است. این نکته نشان می‌دهد که مسائل و مشکلات موجود را به شکل‌های گوناگون می‌توان بررسی یا حل کرد. این که یک مساله یا مشکل تنها به عنوان مشکل مطرح شود و یا پرسش(هایی) خاص که باید راه حل آن پیدا شود به اهداف و خواسته‌های محقق و چند و چون طرح آن، و رابطۀ محقق با آن در زمان پژوهش وابسته است.

مسائل معمول با مسائل پژوهشی متفاوت است و پرسش عادی و فردی هم با پرسش پژوهشی فرق دارد. مساله یا پرسش پژوهشی به ماهیت مساله و پرسش و نحوۀ برخورد محقق با آن مربوط است. مساله و پرسش پژوهشی در یک محیط علمی و با رویکردها، ابزارها و روش‌های علمی مطرح می‌شود. مسائل و پرسش‌های پژوهشی اغلب نیازمند پاسخ تازه هستند یا قرار است پاسخ‌های موجود، بهتر و بهتر شوند. مسائل پژوهشی، گام به گام و روشمند طرح می‌شوند و گاهی پاسخ می‌گیرند. به همین دلیل معمولا آن را به بخش‌ها، مسائل و پرسش‌های خاصی تبدیل می‌کنند تا مرحله به مرحله حل گردد. حتا اگر قرار باشد همۀ جنبه‌های یک مسالۀ پژوهشی با هم بررسی شود نیز پاسخ آنها باید روشمند باشد و به پرسش‌های خاص‌تر و جدا جدا و قابل پژوهش تبدیل شود. گرچه محقق نمی‌تواند فرض کند که همۀ جنبه‌های یک مسالۀ پژوهشی و پرسش‌ها و پاسخ‌های مرتبط با آنها را مطرح کرده است. او حتا نمی‌تواند ادعا کند که توان و دانش و تخصص چنین کارهایی را دارد. به همین دلیل، وی با آگاهی دربارۀ وابستگی مساله، پرسش‌ها و حتا پاسخ‌های احتمالی به زمان‌مکان، پژوهشگر، محیط، داشته‌ها و ناداشته‌ها پژوهش خود را آغاز می‌کند و در محدودۀ همان مساله و پرسش خاص ادعای خود را مطرح و آزمایش می‌کند. برای مثال:

 انتقال دانش می‌تواند یک مسالۀ پژوهشی باشد. اما طرح همین مساله در یک مقیاس جهانی، برای یک کشور خاص، در یک فرهنگ، در یک زبان، متناسب با اهداف یک سازمان یا شرکت، در سطح فردی و اجتماعی، با شاخص‌های مختلف، متناسب با نوع دانش، و غیره متفاوت است. حتا در طرح چنین مساله‌ای محقق تلاش می‌کند متناسب با اهداف، محدودیت‌ها، داشته‌ها، تخصص، تجربه و سایر شاخص‌ها جنبه‌ای بسیار خاص از آن را انتخاب کند. برای مثال مسالۀ انتقال بین زبانی دانش می‌تواند یکی از زیرحوزه‌های پژوهشی مرتبط با انتقال دانش باشد. در همین حوزه شاید مسالۀ ترجمۀ متون علمی در یک زیرحوزۀ تخصصی و از چند محقق را انتخاب کند. در این صورت پرسش او متناسب با مسائل گوناگون مرتبط با ترجمۀ بین زبانی در آن زیرحوزۀ تخصصی شکل می‌گیرد. مثلا چند و چون ترجمۀ متون حوزۀ مدیریت دانش به زبان فارسی می‌تواند مسالۀ اصلی وی باشد. برخی از پرسش‌ها می‌تواند اینها باشد: پراکندگی موضوعی ترجمه‌های حوزۀ مدیریت دانش به زبان فارسی چگونه بوده است؟ ترجمه‌های حوزۀ مدیریت دانش بیشتر از چه زبان‌ها و کشورهایی بوده است؟ پراکندگی موضوعی ترجمه‌های متون مدیریت دانش به زبان فارسی چگونه بوده است؟ تخصص و مهارت مترجمان بیشتر مربوط به کدام حوزه‌ها بوده است؟ کم و کیف ترجمه‌ها از نظر زبانی و میزان وفاداری به متن اصلی چگونه بوده است؟

روشن است که مطالعۀ هر کدام از این پرسش‌ها به زمان و تخصص زیادی نیاز دارد و بهتر است متناسب با اهداف و زمان مورد نظر یک یا چند پرسش از بین آنها انتخاب شود. مثلا تنها پراکندگی موضوعی ترجمه‌ها در یک زبان خاص مثل انگلیسی انتخاب شود. برخی از پرسش‌های فرعی و خاص‌تر مرتبط با این مساله خاص می‌تواند اینها باشد:

کدام رشته‌ها و گروه‌های علمی درگیر ترجمه متون مدیریت دانش بودند؟ تمرکز رشته‌ها، گروه‌ها، و دانشگاه‌ها بر کدام حوزۀ موضوعی بوده است؟ موضوعات هستۀ ترجمه شده کدام‌ها بودند؟ رابطۀ بین ترجمه‌ها و برنامه‌های آموزشی و پژوهشی گروه‌ها چگونه بوده است؟ شکل انتشار محتواها چگونه بوده است؟ میزان استناد به منابع ترجمه شده در متون مختلف تالیفی فارسی چگونه بوده است؟ مجلات، نهادها، مترجمان و محققان هسته در این حوزه کدام‌ها بودند؟ و ....

همانگونه که ملاحظه کردید پرسش‌های پژوهش به شکلی جزئی‌تر وارد مشکل یا مسالۀ پژوهش می‌شود. حتا برخی از پرسش‌های بزرگ‌تر را می‌توان به شکل یک مساله مطرح کرد. با این حال، اغلب نوعی رابطۀ اعم و اخص یا کلی و جزئی با هم دارند. در واقع، هر محقق متناسب با اهداف، تخصص، تجربه، و مهارت خود می‌تواند مساله یا مشکلی را توصیف و پرسش‌ها یا جنبه‌هایی خاص از آن را بررسی کند. هم مساله و هم پرسش در این‌جا دامنه‌های متفاوتی دارند و اشاره به چیزی دارند که قرار است توصیف شوند، پاسخ داده شوند، رمزگشایی شوند، طراحی یا مدل‌سازی شوند، توسعه داده شوند، و ...