داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
پائولو کوئیلو متولد 24 اوت[1] 1947 یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر است که غالباً به دلیل انگیزه معنوی که به شخصیتهای داستانهایش میبخشد معروف است. کوئیلو نویسنده و رماننویس برزیلی از سال 2002 عضو آکادمی ادبیات برزیل است و از دوره نوجوانی برخلاف میل خانوادهاش به نویسندگی علاقه داشت. او اولین کتاب خود به نام بایگانیهای جهنم[2] را در سال 1982= 1361 منتشر کرد که چندان موفق نبود، کوئیلو جوایز بینالمللی متعددی دریافت کرده است که از جمله آنها میتوان به جایزه کریستال مجمع جهانی اقتصاد اشاره کرد. رمان کیمیاگر او یکی از پرفروشترینهای بینالمللی کتاب است که معروفترین کتاب او هم به حساب میآید و به بیش از 80 زبان ترجمه شده است. بیش از 190 میلیون نسخه از کتابهای کوئیلو در سرتاسر جهان به فروش رفته و وی پرفروشترین نویسنده پرتغالی زبان همه دوران است. از دیگر آثار معروف او میتوان به تئاتر برای آموزش[3]، مکتوب[4]، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد[5]، کنار رودخانه پدرا نشستم و گریه کردم، خاطرات یک مغ(زیارت)، [6]بریدا[7] اشاره کرد. در ایران مترجمهای زیادی کتاب کیمیاگر را به زبان فارسی برگرداندهاند که از بهترین آنها میتوان به ترجمه حسین نعیمی اشاره کرد.
خلاصه داستان
داستان کیمیاگر در مورد چوپانی به نام سانتیاگو است که به دنبال رؤیاهای خود میرود و در مسیر رؤیاهایش با اتفاقات و مصیبتهای مختلفی روبرو میشود؛ اما تا آخرین لحظه امید خود را از دست نمیدهد و به خواستهاش میرسد. سانتیاگو در خانوادهای بزرگ شده است که رؤیاهایشان را از دست دادهاند و همگی درگیر روزمرگی و تلاش برای زندگی مادی شدهاند. سانتیاگو در زمان چوپانی وقتیکه به کلیسایی متروک میرسد به استراحت میپردازد و در همانجا به خواب میرود. در خواب رؤیای رفتن به اهرام مصر را میبیند و بعد از بیدار شدن تصمیم میگیرد که این رؤیا را عملی کند. در واقع کولی دورهگردی که سانتیاگو میبیند خوابش را برای او تعبیر میکند و به او مژدهی پیدا کردن گنجی عظیم میدهد. در ادامه سانتیاگو به دنبال گنج میرود و در این مسیر اتفاقات جالبی برایش میافتد، او بارها با ماجراهای بد روبرو میشود؛ اما مهمترین نکته این است که هرگز از رؤیای خود دست نمیکشد!
نقد محتوای داستان
داستان کیمیاگر در مورد آرزوها و تلاش برای رسیدن به آرزوهاست. داستانی که میخواهد ناامیدیها را کنار بزند و مانند کتابهای انگیزشی در شما احساسی ایجاد کند که بگویید من میتوانم! این کتاب توانایی قابل تحسینی در برانگیختن احساسات آنی دارد، امیدبخش و سرشار از روشنی است. حتی در زمانی که از تاریکی سخن میگوید باز هم میتوان امید را در آن دید. همین امیدبخشی و برانگیختن احساسات باعث شده است که کیمیاگر در سطح عموم مردم طرفداران بسیاری پیدا کند و کتاب قابلتوجهی باشد. همه میتوانند کیمیاگر را درک کنند و از آن لذت ببرند، هرچند بسیاری از مخاطبان حرفهای ادبیات مخالف سرسخت آن هستند و آن را ادبیاتی عامیانه تلقی میکنند؛ اما شناخت مرزهای دقیق برای اصطلاحات، بسیار دشوار است. بیگمان کیمیاگر برای ردههای سنی مختلف مفید است و جنبهای آموزشی دارد، نکتهی مهم در آن دنبال کردن رؤیاهاست. سانتیاگو هیچوقت ناامید نمیشود و جملهای درخشان را مدام با خود زمزمه میکند: «وقتی خواهان چیزی باشی تمام کائنات دست به دست هم میدهند تا به آن برسی».
روح حاکمی که در این اثر وجود دارد جبرگرایی را کنار میزند و انسان را مختار و مسئول سرنوشت خویش معرفی میکند؛ این روح حکمتآمیز با قانون جذب ترکیب میشود و اثر روشن عجیبی میسازد. اثری که با همهی مشکلاتی که دارد بههرحال قرار است خوب تمام شود و مانند داستانهای سادهی قدیمی عمل کند. کوئیلو عموما نویسندهای است که همیشه پایانی خوش و بسته دارد که از این جهت کاملا کلاسیک عمل میکند. ازنظر داستانپردازی نیز در کیمیاگر داستانی بسیار ساده داریم که از شکلهای نوین داستانپردازی بسیار کم بهره برده و بیشتر سعی کرده تا بافت سنتی را حفظ کند؛ نتیجهگیری کند و به شما پندی کاملا مستقیم بدهد! از این نظر بسیاری از نویسندگان و مخاطبان جدی ادبیات آن را اثری قابل انتقاد میدانند زیرا ما امروزه از ادبیات چیزی فراتر از شعار و مستقیم گویی و نصیحت میخواهیم. البته اینکه کوئیلو برای چه کسی مینویسد نیز اهمیت دارد و مسئلهی مخاطب عام و خاص پیش میآید که تأثیر زیادی در ردهبندی آثار دارد. آثاری که قابلیت همهگیر بودن بالایی داشته باشند و هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را جذب کنند اهمیت زیادی دارند و بسیار نایابتر هستند. کیمیاگر کتابی است که نمیتوان آن را جزو آثار همهپسند شمرد.
بخشی از کتاب
1:گاهی آدم ترجیح میدهد با گوسفندها زندگی کند که لالاند و فقط دنبال آب و غذا هستند، یا ترجیح میدهد مثل کتابها باشد که وقتی آدم دلش میخواهد گوش بدهد، داستانهای باورنکردنی برایش تعریف میکنند. وقتی با آدمها حرف میزنی، چیزهایی میگویند که نمیدانی چه جوری به گفتگو ادامه بدهی. آدمها حرفهای غریبی میزنند!
2: همیشه به قلبت بگو كه ترس از رنج از خود رنج بدتر است. تاریکترین لحظهی شب لحظهی پیش از برآمدن آفتاب است.
3: در آن حوالی افراد بسیاری را میشناخت و برای همین بود که سفر را دوست داشت. آدم همواره دوستان تازهای مییافت و با این وجود مجبور نبود هر روز کنارشان بماند. اگر آدم همواره همان آدمهای ثابت را ببیند، احساس میکند بخشی از زندگیاش را تشکیل میدهند. و از آنجا که بخشی از زندگی ما میشوند، هوس میکنند زندگیمان را هم تغییر بدهند. اگر آدم آنطور که آنها انتظار دارند عمل نکند، به باد انتقادش میگیرند. چون هر کس فکر میکند دقیقا میداند ما باید چطور زندگی کنیم. اما هرگز نمیدانند چگونه باید زندگی خودشان را برگزینند.
4: اما داشت نکته مهمی را میفهمید: تصمیمها تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامیکه آدم تصمیمی میگیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب میشود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیمگیری خوابش را هم نمیدیده است.
5: چرا گوسفندبانی میکنی؟ چون سفر را دوست دارم. پیرمرد به فروشندهی ذرت بودادهای با چرخدستی سرخ رنگش اشاره کرد که در گوشهی میدان ایستاده بود.آن ذرت فروش هم از کودکی ، همواره آرزوی سفر داشته. اما ترجیح داد یک چرخدستی ذرت بو داده بخرد و سالها پول جمع کند و وقتی پیر شد، یک ماه به آفریقا برود. هرگز نمیفهمد که آدم همیشه امکان تحقق بخشیدن به رؤیایش را دارد.
سخن آخر
کیمیاگر عنوان کتابی شناخته شده است که اکثر مردم آن را دوست دارند و خواندنش را به یکدیگر پیشنهاد میدهند. این کتاب مانند تمام آثار دیگر این نویسنده با دیدگاهی مثبت به پایان میرسد و رویکردی امیدبخش دارد. خواندن آن برای افرادی که کتابخوان حرفهای هستند و یا حتی برای کسانی که اولین بار است سراغ کتاب میروند پیشنهاد میشود و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
منابع
وبسایت طاقچه، پائولو کوئیلو، درباره پائولو کوئیلو، بازیابی شده در 26 فروردین 1401.
ویکیپدیا، پائولو کوئیلو، بازیابی شده در 24 فروردین 1401.
وبسایت فیدیبو، درباره کتاب کیمیاگر، بازیابی شده در 24 فروردین 1401.
مشخصات کتاب
کوئیلو، پائولو. کیمیاگر. ترجمه حسین نعیمی. تهران: انتشارات ثالث، 1395. 177ص.
درباره نویسنده این متن
مهنام زمانی، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اطلاعات دانشگاه شهید بهشتی. متولد تبریز، در حال حاضر ساکن تهران هستم. مقطع کارشناسی را در دانشگاه تبریز گذراندهام و بهواسطه علاقهمندی به فعالیتهای داوطلبانه، دبیر انجمن علمی علم اطلاعات و دانش شناسی بودم. علاوه بر فعالیت در حوزههای علمی رشته، در حوزههای فرهنگی نظیر ترویج کتابخوانی، نقد کتاب و... فعالیت میکنم.
***خواننده محترم لطفا درباره این یادداشت نظر خود را بیان کنید، نظرات شما در نتایج مسابقه در نظر گرفته میشود.
--------------------------------------------
[1] August
[2] Hell archives
[3] Theater For Education
[4] Maktub
[5] Veronika Decides to Die
[6] The Pilgrimage
[7] Brida
اشکالات ویرایشی و نگارشی هم نداشت
فقط کاش می گفتند چرا این کتاب را انتخاب کردند.