کد خبر: 41547
تاریخ انتشار: سه شنبه, 09 ارديبهشت 1399 - 10:39

داخلی

»

برگ سپید

سه‌شنبه ها با موری (مرد پیر... مرد جوان و بزرگ‌ترین درس زندگی)

منبع : لیزنا
محدثه مجیدنیا
سه‌شنبه ها با موری (مرد پیر... مرد جوان و بزرگ‌ترین درس زندگی)

درباره نویسنده

میچ دیوید آلبوم در 23 می ۱۹۵۸ در نیوجرسی، ایالات متحده متولد شد. بیشترین ژانری که کار می‌کند، ادبیات داستانی جوانان است. آثار برجسته او شامل سه‌شنبه‌ها با موری، اولین تماس تلفنی از بهشت، پنج نفري كه در بهشت ملاقات مي‌كنيد، نفر بعدي كه در بهشت ملاقات مي‌كنيد، یک روز دیگر است.

میچ آلبوم روزنامه‌نگار "Detroit Free Press" است. انجمن ناشران ورزشی آمریکا تا سال 1997، دوبار میچ را به‌عنوان بهترین مقاله‌نویس ورزشی تشخیص داده و رتبه اول را به او اختصاص داده‌اند. وی علاوه بر روزنامه‌نگاری، برنامه‌های رادیویی و برنامه‌های تلویزیونی را نیز نویسندگی و اجرا می‌کند.

معرفی کتاب

رمان سه‌شنبه‌ها با موری شرح‌حال استاد پیرِ خوش‌مشرب، شوخ‌طبع، شجاع و خستگی‌ناپذیری است که روزهای پایانی زندگی‌اش را سپری می‌کند. موری مبتلا به بیماری ALS، تصلب بافت‌های بدن از نوع ثانوی آن شده بود. پزشکان موری زمان مرگ او را دو سال دیگر تخمین زده بودند. موری آگاه بود که زمان مرگش زودتر از این مدت فرا خواهد رسید. اما موری وقتی که از مطب دکتر خارج شد به یکباره آن‌روز را از نو ساخت. او با تمام وجود تصمیم خود را گرفته بود. او از خود سوال کرد. آیا می‌خواهم ذره ذره پژمرده شوم و از بین بروم؟،

و یا این که بهترین کاری را که از دستم بر می‌آید در این زمان باقی‌مانده انجام دهم؟

او تصمیم نداشت ذره ذره پژمرده شود. او تصمیم نداشت از مرگ خود شرمنده و متاسف باشد.

شخصیت موری در این رمان بسیار دوست‌داشتنی است به اندازه‌ای که حتی خواننده هم از مرگ چنین فردی غمگین می‌شود، اما موری با سرسختی تمام در مقابل بیماری‌اش مقاومت می‌کند و مرگ را جزو یکی از گرانبهاترین موهبت‌ها به‌شمار می‌آورد.

موری مراسم تدفین زنده خود را برگزار کرد، با حاظرین در جمع خندید، گریه کرد، تمام احساسات قلبی پاک، صادقانه و خالصانه خود را به زبان آورد، احساساتی که ما هرگز به افراد مورد علاقه‌مان ابراز نمی‌کنیم. اکثر ما حتی توانایی انجام چنین مراسمی را نداریم اما موری این کار را انجام داد و شگرف‌ترین قسمت زندگی او، راحت بودن و رها بودن او بود.

سه‌شنبه‌ها با موری یک رمان بسیار تاثیرگذار است. داستان زندگی و مرگ موری به منزله رهنمایی در زندگی ماست. این رمان می‌تواند برای افرادی که در معرض پیری و بیماری هستند مورد ستایش قرار گیرد و به آن‌ها امید به زندگی دهد.

نقاط ضعف و قوت

موری درس‌هایی در باب چگونه زندگی کردن به ما می‌آموزد. او با شخصیت سرسختش، درکی از مرگ بشر، راهنمایی مهم و سرچشمه روشنگری است.

بیماری موری او را ذره ذره آب می‌کرد و او خودش قادر به فهم این مسئله بود و می‌دانست هرروزی که می‌گذرد یکی از اعضای بدنش از کار می‌افتد ولی باز هم ناامید نمی‌شد و به با دلی خوش به زندگی‌اش ادامه می‌داد.

موری عاشق رقصیدن و شنا کردن بود اما دیگر توانایی انجام امور جزئی زندگی مانند حمام کردن و قدم زدن را نداشت و با تمام این‌ها کنار آمد و تجربیات زندگی رو به مرگش را با شاگردش به اشتراک گذاشت.

این کتاب ما را با مرگ و زندگی و راه‌های برخورد با مرگ نشان می‌دهد؛ اینکه با دانستن زمان مرگ خود با ناامیدی و زانوی غم بغل گرفتن روند اتفاق افتادن آن را سریع‌تر نکنیم و لحظات آخر زندگی را به خوشی بگذرانیم و کارهای نیمه‌کاره خود را انجام دهیم.

شاید ما اگر از زمان مرگ خود مانند موری آگاه باشیم از زندگی خود بیشتر لذت ببریم، به آدم‌های اطرافمان بیشتر عشق بورزیم و تصویر زیباتری از خود در ذهن اطرافیان ثبت کنیم.

سه‌شنبه‌ها با موری انسان را آگاه می‌کند که غرق زندگی روزمره و تکراری نشویم و قبل از آنکه دیر شود عشق بورزیم و لذت ببریم.

میچ نسبت به آنچه در جامعه اتفاق می‌افتاد نگاه انتقادی داشت و برخلاف قولی که به خود داده بود، که هرگز برای پول کار نکند و در زیبایی زندگی کند آنقدر غرق کار و پول شده بود که هیچ دلخوشی برای زندگی نداشت.

بیان این مسائل جامعه و انتقادات و بدبینی نسبت به آن در فکر خواننده تاثیرات منفی می گذارد و باید از این انتقادات کم شده و به دلخوشی‌های زندگی بیشتر توجه شود.

قسمت هایی از کتاب

حقیقت امر این است که اگر امروز خانواده وجود نداشته باشد، هیچ بنیانی، هیچ زمین محکم و مطمئنی وجود نخواهد داشت که مردم قادر باشند روی آن بایستند. این مطلب وقتی برای من روشن شد که مریض شدم. اگر تو حمایت، عشق، توجه و نگرانی خانواده‌ات را نداشته باشی، تو ابداً هیچیِ هیچی نداری. عشق بی‌نهایت مهم است. همان‌طوری که شاعر بزرگ‌مان اودن گفته:"یا عاشق یکدیگر باشید یا بمیری".

موری گفت:

"میدانی من چگونه خواهم مُرد؟"

ابروانم را بالا انداختم.

"من آرام آرام خفه می‌شوم. بله. ریه‌هایم، به علت بیماری آسم من قادر نیستند با بیماری کنار بیایند. این بیماری در بدنم از پایین به طرف بالا حرکت می‌کند، بیماری ALS. حرکتش از پاهایم شروع شده، و به‌زودی از دست‌ها و بازوهایم می گذرد. و وقتی به ریه‌هایم برسد..."

"... من خفه می‌شوم".

مشخصات کتاب

آلبوم، میچ. سه‌شنبه‌ها با موری (مرد پیر... مرد جوان و بزرگ‌ترین درس زندگی)/ ترجمه ماندانا قهرمانلو. تهران: نشر قطره، 1383.

درباره نویسنده این متن

محدثه مجیدنیا، دانش‌آموخته مقطع کارشناسی علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه الزهرا (س) و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اطلاعات دانشگاه شهید بهشتی.

 

برچسب ها :