داخلی
»برگ سپید
دربارۀ نویسنده
پیتر گرِی، استاد پژوهشی و رئیس پیشین دانشکده روان شناسی در کالج بوستون است. حوزۀ مطالعاتی وی در ابتدا روانشناسی زیستی و مبانی زیستی احساسات و تمایلات در پستانداران بوده است. ولی مواجه شدن با شیوه آموزش مرسوم در مدارس سبب شده مسیر حرفهایش را تغییر دهد و به مطالعه و پژوهش در زمینه آموزش از منظر زیست شناختی (مبنای زیستی آموزش انسان) بپردازد. گرِی مطالعات زیادی درباره آموزش و یادگیری، تاریخچۀ آموزش، و آموزش در مدارس متفاوت با شیوه رایج انجام داده و "به دلیل کارش در مورد تعامل بین آموزش و بازی، و برای دیدگاه تکاملی خود در نظریه روانشناسی، شناخته شده است" (سایت نشر نو).
درآمدی به کتاب
مسئله آموزش و چگونگی آن از دیرباز مسئله اندیشمندان بوده است. فیلسوفان، از دوران یونان باستان تا به امروز در مورد تعلیم و تربیت و آموزش نظریه پردازی کردهاند. روانشناسان نیز از رفتارگرایان تا پساساختارگرایان به شیوه یادگیری انسان، مراحل آن و کشف و ارائۀ روشهایی برای بهبود یادگیری و آموزش نزد فراگیران پرداختهاند. نظریات مختلف و چارچوب های ارائه شده به نحوۀ یادگیری و در کل به تعامل معلم و فراگیر در مدرسه و کلاس درس ختم می شود و همهی نظریه پردازان در پی بهبود و کشف شیوه ها و روشهای بهتر آموزش و یادگیری مدرسه ای هستند. اما پیتر گرِی نوع و سبک آموزش رایج را زیر سوال میبرد و معتقد است شیوه های آموزشی اخیر در مدارس در تضاد با طبیعت کودک، غریزه آموزشی و خودراهبری در یادگیری عمل میکند. گری در کتاب یادگیری آزاد، با تکیه بر نوع آموزش کودکان شکارگر خوراکجو و غرایز آموزشی کودکان، به یادگیری آزاد و اهمیت بازی در یادگیری می پردازد.
کنکاشی در کتاب
امروزه آموزش عمومی به مسئله اصلی والدین و کار اجباری بچه ها تبدیل شده است. والدین از بدو تولد به فکر آموزش رسمی، نوع مدرسه، شیوه آموزش کودکان و مهارتهای مختلفی هستند که باید یاد بگیرند. از همان ابتدا برنامه هایی نوشته و قالبهایی که کودکان را باید در آن بگنجانند آماده کرده اند، غافل از اینکه به تعبیر جان دیویی کودکان در قالب ذهنی آنان جای نمیگیرند. بر این اساس کودکان از پنج شش سالگی و حتی کمتر از آزادی خود خداحافظی می کنند و در فضای محدود و زندان مانند تحت آموزش قرار میگیرند. برای یادگیری فشارهای زیادی را تحمل کنند و زمانهای زیادی را که بر حسب طبیعتشان باید فارغ بال و سرخوش باشند، گرفتار مدرسه، آموزش اجباری و رنج آن خواهند شد. حال باید پرسید چنین شیوه های آموزشی چقدر مفید و چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟ تا چه اندازه به صورت اجباری، ضد طبیعت کودک و آزادی وی در یادگیری عمل میکند؟ آیا کودکان در پیشینه تکاملی خود نیز چنین اسیر آموزش اجباری بودهاند؟ اگر نه آموزش کودکان در دوران شکارگر خوراکجو (نود و نه درصد تاریخ بشر) به چه صورت بوده است؟ برخورد بزرگسالان با کودکان چه طور بوده؟ و اینکه جایگزینی برای نظام آموزشی رسمی وجود دارد؟ در کتاب یادگیری آزاد به این سوالات پرداخته شده است. نویسنده پیشینۀ آموزش را مورد کند و کاو قرار داده و با تمرکز بر روانشناسی تکاملی به تشریح سیر آموزش و ماهیت آن می پردازد.
روانشناسی تکاملی بنیان رفتارهای انسان را تبیین میکند. به باور روانشناسان تکاملی، ریشۀ بسیاری از رفتارها و ویژگیهای ما ناشی از زندگی به سبک شکارگر خوراکجو بودن است. در این تاریخ طولانی بشر، ویژگیهایی نهادینه شده و در ژنتیک انسان خردمند ریشه نهاده و منتقل شده است. شیوه آموزش و یادگیری نیز از جمله مسائلی است که به تعبیر نویسنده به شیوه خاص تکامل یافته و رشد پیدا کرده است. "در زمان شکارگر خوراکجو، بزرگسالان در آموزش کودکان خود به طور مستقیم دخالت نمیکردند. کودکان در تمام طول روز از آزادی برخوردار بودند و به شیوه ای آزاد و در قالب بازی و تعامل گروهی به یادگیری میپرداختند"(ص، 53). در شکل بازی، بازی زندگی را تمرین می کردند و برای زندگی فردی و اجتماعی خود آماده می شدند. بنابراین هزاران سال زندگی به شیوه شکارگر خوراکجو سبب شده که شیوه آموزش خود راهبر و یادگیری مستقل و به وسیلۀ بازی در سرشت کودکان پی ریزی شود. به عبارتی "کودکان ذاتاً برای بازی کردن و اکتشاف به میل خود و مستقل از دخالت افراد بالغ طراحی شده اند. کودکان برای رشد کردن به آزادی نیاز دارند؛ بدون آزادی، آنها رنج میکشند. میل به بازی آزاد و سرخوشانه یک میل زیستی و پایه است" (ص، 20). بدین ترتیب تاریخچه یادگیری کودکان نشان میدهد، بهترین شیوه یادگیری، شیوه آزاد و اختیاری است که در شکل بازی و کارهای گروهی رخ میدهد. البته نه بازیهای رسمی و زیر نظر بزرگسالان. بازیهایی که کودکان خودجوش و بدون نظارت دیگران طراحی و اجرا میکنند (بازیهای غیر رسمی). بازیهای گروهی و گروههای ناهمگن که طیفی مختلفی از کودکان بزرگ و کوچک در آن دخالت دارند و برای همه آنها درسهای دربردارد. به بیانی دیگر می توان گفت بازی انتخاب طبیعی برای یادگیری است و در بازی تمام مهارتهای مورد نیاز فرد آموخته می شود: "بازی شیوه طبیعت است تا به کودکان بیاموزد چگونه مشکلات خود را حل کنند، هیجانات خود را کنترل کنند، احساسات خود را تنظیم و مدیریت کنند، از دید دیگران به مسائل بنگرند، در مورد تفاوتها گفتگو و مذاکره کنند و با برابری و عدالت با دیگران رفتار کنند" (ص، 254).
رویکرد کتاب با تکیه بر پیشینه تکاملی و غرایز آموزشی کودکان، به طرفداری از یادگیری آزاد، خود محور و فارغ از قید و بندهای کنونی برخاسته و بیشتر به نقد آموزش اجباری میپردازد و آن را مخالف فرایند طبیعی یادگیری کودکان میداند. یادگیری آزاد را زمینهای برای مسئولیت پذیری فراگیران میداند و از سوی دیگر نشان میدهد توجه به خواست و نیازهای کودک و اختیار در انتخاب، پایه های دمکراسی در یک جامعه مدرن است که در مدارس امروزی مورد توجه قرار نمیگیرد. نظریات مطرح شده اگر چه در دنیای مدرن تا حدودی امکان اجرایی شدن کامل آن نیست ولی غیر واقع بینانه هم نیست. عدم توجه به آن میتواند پیامدهای جبران ناپذیری داشته باشد. با بازاندیشی و بازبینی در ساختارهای آموزشی و مدارس میتوان بخشهایی از آن را به کار بست و فضای آموزشی و یادگیری را بهبود بخشید. البته در حال حاضر هم مدارس محدودی وجود دارند که تا حد زیادی آزادی عمل به دانش آموزان میدهند و به شیوه دموکراتیک اداره میشوند.
کتاب یادگیری آزاد در ده فصل تنظیم شده و جنبههای مختلف یادگیری از گذشته تا به امروز را تحلیل و تفسیر میکند. خواننده در پایان کتاب میتواند به مقایسه شیوه یادگیری در وضعیت کنونی و ماهیت واقعی آن از دیدگاه مطرح شده بپردازد. کتاب منبع مناسبی است برای تامل در باب شیوه تربیت و برخورد با کودکان؛ و از زاویۀ دیگری نگریستن به کودکان و شیوۀ آموزش آنان.
سخن آخر
زندگی مستلزم آموزش و کسب مهارتهای فردی و اجتماعی است. انسان همواره از آموزش برخوردار بوده و توانسته دانش و مهارتهای نسلهای پیشین را کسب کند، بدان بیفزاید و زیست فردی و اجتماعیش را مدیریت کند. اما شیوه کسب دانش و مهارتهای زندگی در طول تاریخ متفاوت بوده، دستخوش تغییر شده و در دوران اخیر حتی به مسئله جوامع تبدیل شده است. در حال حاضر مدرسه متولی اصلی آموزش و پرورش کودکان است و با توجه به میزان مدرسه گریزی دانش آموزان، سخت گیری نسبت به فراگیران در طول تاریخ آموزش و پرورش رسمی، سلب آزادی کودکان، دیکته نمودن قوانین اجباری و در نظر گرفتن محتوا، روش و مهارتهای آموزش مشابه برای دانش آموزان با علایق و استعدادهای متفاوت، می توان گفت مدرسه به حد مطلوب عملکرد خود نرسیده و با مشکلات و مسائل زیادی مواجه گردیده است. گری معتقد است ریشه خیلی از مسائل آموزشی اخیر در این است که آموزش از فرایند طبیعی خود؛ ماهیت و سرشت خودآموز کودکان فاصله گرفته و بدون توجه به خواست کودکان، و آزادی آنان اعمال میشود. شیوه کنونی آموزش و مدرسه زیاد اثربخش نیست و باید شیوههای متناسب با طبیعت کودکان به کار بست. شیوههای مثل آموزش کودکان دوران شکارگر خوراکجو یا به شیوه مدارس محدودی مثل سادبری ولی که هم اکنون در آمریکا به فعالیت میپردازد. باید بخشی از آزادی از دست رفته کودکان را به آنها برگرداند. شرایط و بستر لازم را فراهم نمود تا کودکان آزادانه فعالیت کنند، زمینۀ علاقه خود را پیگیری کنند، آموزش ببینند و یادگیرندگان مسئولیت پذیر و خود راهبر بار بیایند.
مشخصات اثر
گرِی، پیتر/ یادگیری آزاد؛ ترجمۀ مهدی غلامی./ تهران: نشر فرهنگ نو با همکاری نشر آسیم، 1401.
در بارۀ نویسنده این متن
حیدر کریمیان، دانش آموختۀ دکترای مدیریت آموزشی از دانشگاه خوارزمی تهران هستم. در شهر سقز زندگی میکنم. در آموزش و پرورش و در منطقه تاریخی زیویه خدمت میکنم. علاوه بر دنیای تعلیم و تربیت، به مطالعه فلسفه نیز علاقه مندم.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.