کد خبر: 47682
تاریخ انتشار: پنج شنبه, 09 شهریور 1402 - 10:01

داخلی

»

برگ سپید

معرفی کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

منبع : لیزنا
فاطمه یزدانی
معرفی کتاب جنگ چهره زنانه ندارد

جنگ تلخ‌ترین و سیاه‌ترین پدیده تاریخ بشری است که بخشی از زندگی انسان‌ها را دربرگرفته است. جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که سنگینی شوم جنگ بر سر ملت‌هایش را تجربه نکرده باشد. جنگ‌های جهانی نمونه‌ای آشکار از این واقعیت مرگبار هستند. کتاب‌ها و فیلم‌های متعددی در این زمینه نوشته و ساخته شده‌اند، اما کتاب پیش رو یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با مضمون جنگ شناخته شده است. روایتی بسیار دردناک و تکان‌دهنده و البته تأثیرگذار. حال ممکن است این سوال پیش آید که چرا باید چنین کتابی را خواند و یا به دیگران پیشنهاد داد؟ برای پاسخ به این پرسش شاید بهتر باشد در ابتدا کمی بیشتر درباره نویسنده، شخصیت و روحیاتش آشنا شویم تا به تأثیر قلم و عمق آثار و هدف غایی او پی ببریم.

درباره نویسنده

سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ در۳۱ می ۱۹۴۸ میلادی در شهر استانیسلاو اوکراین، از پدری بلاروسی و مادری اوکراینی به دنیا آمد. والدینش هر دو معلم بودند، به همین دلیل از همان کودکی با ادبیات روس آشنا شد و سبک‌‌های نوشتاری نویسندگان روسی را آموخت. از سال‌های پایان دبیرستان در روزنامه‌های محلی به خبرنگاری پرداخت و در سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۲ در دانشگاه مینسک در رشته‌‌ روزنامه‌‌نگاری تحصیل کرد. او با تأثیرپذیری از سنت داستان‌‌گویی شفاهی روسی و نوشته‌‌های ادبی نوین نویسندگان معاصر روس ، روزنامه‌‌نگاری و ادبیات را با هم پیوند زد و به‌عنوان ابزاری برای مستندنگاری از آن بهره گرفت. از دیگر دلایل گرایش او به مستند نگاری تاریخی، علاقه به قصه‌‌هایی بود که زنان روستایش از دوران وحشتناکی که در آن زندگی کرده و برایش تعریف می‌‌کردند. همان‌طور که اولین بار هم با گفته‌‎های مادر و مادربزرگش درباره کشته‌‎شدگان و نزدیکانی که در جنگ از بین رفته‌اند، با جنگ مواجه شد.آنها از انقلاب، جنگ داخلی، قحطی، ترور و در نهایت جنگ جهانی دوم صحبت می‌‌کردند. این شد که در خلال دهه‌‌های ۱۹۷۰ به بعد به‌‌طور ویژه نگاه خود را به دوران جنگ جهانی دوم، زندگی زنان و کودکان روس در آن دوران و به‌‌طور کلی تاریخ‌‌نگاری شفاهی معاصر معطوف کرد. زمانی که شروع به نگارش چنین متن‌‌هایی نمود، در ابتدا با سانسور و مخالفت‌‌های شدید سیاستمداران شوروی مواجه گردید و برای نوشتن کتاب‌هایش متهم به ضدحکومت شد. در طی آن دوران بارها و بارها طعم تلخ انواع تهدیدها ( اخراج از مجله تا تهدید به مرگ) را چشید. حتی یک‌بار دادگاهی شد.حتی بعد از استقلال بلاروس از شوروی، زندگی‌اش دستخوش تغییرات زیادی شد. زیرا دولت تازه‌شکل‌گرفته در بلاروس با افکار او همخوانی نداشت. به همین علت به ناچار دست به مهاجرت زد و پس از تبعیدی طولانی در اوایل دهه دوم قرن بیست‌ویکم به کشورش بازگشت. با این حال او دست از تلاش نمی‌کشید و با تمام وجود سعی داشت به واسطه روزنامه‌ها و مجلات محلی، صدای مردمش را به گوش همه دنیا برساند. تا سال 2000 میلادی و از بین رفتن حکومت دیکتاتوری روسیه، آثار او اجازه انتشار نداشتند. سرانجام پس از گذشت یک دهه و همزمان با شروع اصلاحات سیاسی در دهه‌‌ ۸0 میلادی توسط گورباچف، تاریخ‌‌نگاری‌‌هایش منتشر و مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. تلاش‌‌های فراوان خانم آلکسیویچ در زمینه‌‌ تاریخ‌‌نگاری شفاهی دوران معاصر باعث شد که آکادمی نوبل، جایزه‌‌ نوبل ادبیات را در سال ۲۰۱۵ میلادی به وی اعطا کند. او تنها نویسنده‌ بلاروسی تاریخ است که برنده‌ این جایزه شده و از معدود نویسندگانی است که تاکنون توانسته‌‌ با مستندنگاری به این جایزه دست پیدا کند. علاوه بر نوبل ادبیات، جایزه‌های دیگری هم در کارنامه‌ خود دارد. از جمله درسال 1984 پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نشان افتخار غیرنظامی این کشور را دریافت کرد. همچنین سال 2013 برنده‌ جایزه‌‌ صلح کتاب‌فروشان آلمان و جایزه‌ مدیسی (جایزه‌ای ادبی در فرانسه) شده است. این نویسنده آثار ادبی زیادی دارد که بسیاری از آنها در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند که می‌توان «زمزمه‌های چرنوبیل: تاریخ شفاهی»، «صداهای شوروی از جنگ افغانستان»، «پسرانی از جنس روی»، «زمان دست دوم» و «آخرین شاهدان» را نام برد.

درباره کتاب

 جالب است بدانید که این کتاب به مدت دو سال در چاپ‌خانه حضور داشت، اما اجازه چاپ به آن داده نمی‌شد تا اینکه در سال ۱۹۸8میلادی منتشر شد. در ایران پس ازگذشت سه دهه از اولین انتشارش، یعنی سال 1395شمسی، توسط دکتر عبدالمجید احمدی از زبان روسی به فارسی ترجمه و نشرچشمه در۳۶۴ صفحه با جلد شومیز و قطع رقعی آن را روانه بازارکرد. «جنگ چهره زنانه ندارد»، کتاب نخست از یک مجموعه پنج جلدی است که فعلا جلد اول آن به فارسی برگردانده شده وتا کنون بارها تجدید چاپ شده ‌است. کتاب شامل دو مقدمه (یکی مقدمه مترجم برکتاب و دیگری مقدمه نویسنده) و هفت بخش است. نویسنده در مقدمه کتاب به شکلی کاملاً داستانی توضیح می‌‎دهد که سه سال بعد از جنگ در خانواده‎ای به دنیا می‌‎آید که هنوز تأثیرات بسیار عمیق جنگ به صورتی پررنگ بر آن سایه انداخته و این تأثیرات، او را به این فکر وا می‎دارد که در این زمینه چه‌کاری می‌‎تواند انجام دهد. بعد از روایت ماجراجویی خودش، در فصل‌های بعدی کتاب، روایت ‌آدم‌های مختلف را از زبان خودشان آورده است. نکته مهم ، طبقه بندی مناسب نویسنده است. خاطراتی که به هم شباهت دارند در یک فصل و خاطرات دیگر، در فصول دیگر کتاب قرار گرفته‌اند.

 فصل‌های کتاب عبارتند از:

  • زن‌ها کِی برای اولین بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟
  • انسان بزرگ‌تر از جنگ است.
  • نمی‌خواهم حتی به خاطر بیاورم ...
  • دخترها، بزرگ شید، بالغ شید ... شما هنوز خامید ...
  • بوی ترس و چمدان آب نبات
  • من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم ...
  • نیاز به سرباز بود… اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم…

 درباره اثر

« جنگ چهره‌ زنانه ندارد » یک کتاب مستند از روایت خاطرات دختران و زنان روسی‌ ‌است که  در زمان جنگ جهانی دوم، رویاهای دخترانه‌شان را به فراموشی سپرده و سرباز شدند. آنها همگام با مردان اسلحه به دست گرفتند، تیراندازی کردند، پل‌ها را منفجر کردند و در جنگ مقابل قوای آلمان‌ها اسیر و یا کشته شدند. نویسنده چهار سال به جمع‌آوری اطلاعات پرداخت تا بتواند این کتاب را بنویسد. در این مدت به بیش از صد شهر و روستا سر زد و با آدم‌های زیادی سخن گفت. زنانی که بسیاری از آنها از بیان رنجی که کشیده بودند امتناع می‌کردند. حضور زنان در جنگ به شکل معمول در نقش‌هایی مانند پرستاری و پزشکی بوده وکمتر زنانی در تاریخ بوده‌اند که در خط مقدم جبهه حضور داشته باشند. این کتاب گفتگوهای زنان شرکت کننده در جنگ جهانی دوم از زبان خودشان است. زنانی که به‌عنوان تک‌تیرانداز، مسلسل‌چی، پارتیزان، فرمانده، سرباز، مکانیک، راننده، خلبان، نیروی دریایی، مین روب، راننده قطار، پل ساز، بی‌سیم‌چی، آشپز و ... در جنگ حضور داشتند. نکته قابل تامل اینجاست که مصاحبه‌ها بدون ذره‌ای سانسور در این کتاب آورده شده‌اند.

تنوع راوی‌ها و خاطرات‌شان به جذابیت اثر می‌افزاید. با خواندن هرکدام احساسی متفاوت شکل می‌گیرد. از روایت دختر و پسری که عاشق هم شده و درسنگر، جشن عروسی برپا می‌کنند و لباس عروسی که از چتر نجات آلمان‌ها دوخته می‌شود تا مادری که تازه زایمان کرده و مجبور می‌شود هولناک‌ترین تصمیم در مورد نوزاد گرسنه‌اش را بگیرد...

آنچه این کتاب را از سایر کتاب‌ها با موضوع جنگ متفاوت می‌کند ، روایت زنانه و چند صدایی داستان است؛ هر شخصیتی نظر خود را در خصوص جنگ بیان کرده‌ و همین چند صدایی بودن داستان، آن را قابل باور کرده ‌است. راویان داستان نه فرا انسانند و نه ابر قهرمان. انسان‌های عادی هستند که گویشی ساده دارند و حرف‌هایشان را عامیانه بیان می‌کنند. دختران و زنانی که از خانواده‌هایشان گذشتند، بچه‌هایشان را قربانی کردند، زشتی‌ها و سختی‌های جنگ را به چشم دیدند، اسیر و شکنجه شدند و ... از طرف دیگر، پس از جنگ، از زندگی عادی محروم شدند چون هیچ‌کس حاضر به ازدواج با آنها نبود، زنان دیگر به چشم بد به آنها نگاه می‌کردند، از جامعه طرد می‌شدند ، احساسات زنانه درونشان از بین رفته بود و ... آنان تجربه‌ای این‌چنینی داشتند. تجربه‌ای که حتی اندیشیدن به آن هولناک و دردناک است. خانم آلکسیویچ از معدود نویسندگان معاصر است که نقش خود را در نوشتارش می‌‌کاهد تا چندصدایی موجود در کتاب‌‌هایش بیش از پیش مورد توجه همگان قرار گیرد. او بیش از آن‌‌که بخواهد در مقام راوی قرارگیرد، از کتاب فاصله گرفته و حالت ناظر به خود می‌‌گیرد تا صدای زنانی که با او مصاحبه کرده‌‌اند هرچه بیش‌‌تر به گوش خوانندگان اثر برسد.

برشی از کتاب

  • به درد گوش می‌دهم... درد، مدرکی است که بر گذشتِ زندگی دلالت می‌کند. دلیل و مدرک دیگری وجود ندارد، مستنداتِ دیگر را باور ندارم. واژگان، بارها وبارها ما را از حقیقت دور کردند. به‌نظرم رنج و درد عالی‌ترین شکل اطلاعات‌اند، اطلاعاتی که با آن راز ارتباطی مستقیم دارد. با راز زندگی. تمام ادبیات روسی به این موضوع اختصاص دارد؛ از رنج بیش از عشق سخن گفته شده است. برای من هم بیشتر از رنج صحبت می‌کنند...
  • در مرکز همه‌ این خاطرات این حس وجود دارد: غیرقابل تحمل است مردن، هیچ کس دلش نمی‌خواهد بمیرد. غیرقابل تحمل‌تر از آن کشتن انسان‌هاست. زیرا زن زندگی می‌بخشد. مدت زیادی انسان جدیدی را در بطنش حمل می‌کند. از او مراقبت می‌کند و به‌دنیایش می‌آورد. من فهمیدم که کشتن برای زنان دشوارتر است.
  • جناب سروان خیلی خوشتیپ بود. همه‌ دخترها به نوعی عاشقش بودن. اون همه‌ش به ما می‌گفت که تو جنگ فقط سرباز احتیاجه! فقط و فقط سرباز!... اما ما دلمون می‌خواست که زیبا هم به نظر بیایم... تمام جنگ می‌ترسیدم که پاهام معلول شن. پاهام خیلی خوش‌تراش و قشنگ بودن. مردها چی؟ زیاد هم مهم نیست اگه پاهاشون رو از دست بدن. در هرصورت همه اونا رو قهرمان می‌دونن. شوهری که همه آرزوش رو دارن! اما اگه زنی معلول بشه، سرنوشتش تباه میشه. سرنوشت زنانه‌ش...
  • پس از جنگ نمی‌توانستم برای خرید به بازار بروم و ویترین‌ سرخ ‌رنگ قصابی‌ها را تماشا کنم... حتی به پارچه چیت سرخ‌ رنگ هم نمی‌توانستم نگاه کنم... آه، عزیز من، چهل سال گذشته، اما تو خونه من نمی‌تونی هیچ‌ چیز سرخ ‌رنگ پیدا کنی. من بعدِ جنگ از رنگ قرمز نفرت پیدا کردم!
  • در علم چشم پزشکی مفهومی به نام «نسبت دیافراگم» وجود دارد که در حقیقت بیانگر قابلیت عدسی چشم در ثبت بهتر یا بدتر تصویر است. با اشاره به این موضوع می‌توان گفت آن‌چه از جنگ در ذهن و یاد زنان به‌جا مانده، به لحاظ میزان احساسات و درد، بیشترین فاصله را نسبت به دیافراگم دارد. حتی اضافه می‌کنم، جنگ زنانه بسیار ترسناک‌تر از تصور مردانه آن است. مردها پشت‌سر تاریخ پنهان می‌شوند، در پس حقایقْ جنگ سراسر وجودشان را می‌گیرد، آن‌ها به جنگ به‌مثابه کُنش و تقابل ایده‌ها و منافع مختلف نگاه می‌کنند، اما زنان از احساسات برمی‌آیند. آن‌ها قابلیت دیدن آن‌چه را بر مردان پوشیده است، دارند. این دنیای دیگری است، با رنگ‌و بوی متفاوت.

سخن پایانی

« جنگ چهره‌ زنانه ندارد »کتابی است ضدجنگ که درآن حرفی از آمار و ارقام و تجهیزات وحتی بیان قهرمانی‌ها در میان نیست. بلکه از زشتی‌های جنگ پرده برداشته شده و دردهایی به تصویر کشیده شده‌اند. تصاویری چنان تکان‌دهنده و عریان که می‌تواند هرکسی را که هنوز ذره‌ای وجدان انسانی داشته باشد را از جنگ بیزار کند. نویسنده درجایی از کتابش می‌نویسد، آیا امکان دارد کتابی نوشت که همه از جنگ متنفر شوند؟ حتی ژنرال‌ها !

او رویکردی را برگزید که به عمق خشونت و زشتی جنگ اشاره داشت. آن هم با نگاهی زنانه، نگاهی که هم حساسیت بیشتر و هم شکنندگی بیشتری داشت. به همین خاطر تا عمق جان خواننده نفوذ کرد تا اثرش را ماندگار کند. به امید صلحی جهانی و پایدار. 

مشخصات کتاب

جنگ چهره زنانه ندارد/ سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ ؛ ترجمه عبدالمجید احمدی. تهران: نشر چشمه، 1395.

منابع

سایت فیدیبو. نقد و بررسی کتاب جنگ چهره زنانه ندارد. بازیابی شده در تاریخ 27 مرداد 1402

از لینک 

سایت ایران کتاب. سوتلانا الکسیویچ، یک زن با قلمی شگفت‌انگیز و لایق جایزه نوبل ادبیات. بازیابی شده در تاریخ 25 مرداد 1402 از لینک

ویکی پدیای فارسی. جنگ چهره زنانه ندارد. بازیابی شده در تاریخ 25 مرداد 1402 از لینک

درباره نویسنده این متن

فاطمه یزدانی، دانشجوی کارشناسی رشته علم اطلاعات ودانش‌شناسی ، دانشگاه الزهرا(س)،تهران.