داخلی
»سخن هفته
گسیختگی رابطه افراد و نهادهای اجتماعی با اصل و نسبشان
لیزنا؛ حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: پرسش «چه باید کرد و چگونه؟» از همان نوع پرسشهایی است که هر انسانی در مواجهه با چالشهای کوچک و بزرگ با آن مواجه است؛ در سطح ملی یا جهانی و فردی یا نهادی. کموکیف پاسخ هر فرد وابسته است به تجربه و دانش وی، و نیز جهان یا زمانمکانی که در آن میزید.
بر همین اساس پاسخها میتواند متنوع و گاهی متضاد باشد. پاسخهای نادرست و ناقص هم کم نیست! از جمله پاسخهای دمدستی، بیمطالعه عمیق، و دانش و تجربه ناکافی! پاسخهایی که ممکن است مبنای عمل فردی و اجتماعی ما در موقعیتهای گوناگون باشد و با خسارتهای مختلف.
آزمایش و خطا نیز پرتکرار است؛ روشی که حیوانات، از جمله انسانها از آن زیاد استفاده میکنند. در این روش تلاش میشود با حذف یا کاهش خطاها یا گاه بهصورت تصادفی به پاسخ نهایی یا بهینه برسیم. این روش برای حذف پاسخهای نادرست و محدودکردن دامنه خطا بسیار خوب است، اما به همان اندازه میتواند مهلک، بیبازگشت و مساوی با مرگ و شکست باشد! البته برخی از بازماندگان ممکن است همین شکست یا مرگ و نیستی را پل پیروزی یا حتا خود نتیجه معرفی کنند. هزینهفایده اغلب به همان چیزها یا افراد و نهادهایی وابسته است که باقی مانده یا در آینده کسب میشود؛ همه اینها به شرطی است که دامنه خسارتها کم و کمتر شود و آیندگانی هم باشند با همان شاخصها و نیازها و داشتهها!؟ وگرنه همواره اسیر باورها و گزارههایی هستیم که باید آزمایش شود؛ گزارههایی گاه موهوم و بدون مرجع پاسخگو که نه فردی میتواند آن را تایید یا به قول فیلسوفان علم، تقویت کند و نه نفی! فقط باید خسارت سنگین آزمون این نوع گزارهها را جامعه یا دیگری پرداخت کند. یا حداکثر به نتایجی در آینده حواله شود که خود در حد گزارهای است از همان نوع، شبیه هم، جهانی یا آنجهانی!. همان چیزها و گزارههایی که موضوع علوم و فنون نیست اما اغلب سد راهش هست و گاهی در مقابلاش! یکی از ماموریتهای مهم نهاد علم و دانشمندان تعیین همین مرز بین علم و غیرعلم است. چون خلط بین مفاهیم و مرزهای علم و غیرعلم در مرز بسیار باریکی رخ میدهد که با کوچکترین خطایی ممکن است گرفتار نتایج و عواقب منفی و پرخسارتاش شویم. شاید یکی از مهمترین درسهای روش و روششناسی همین است. از دانشمند بزرگ، استیو هاوکینگ درباره پرسشها و چالشهای احتمالی مرتبط با نظریه بیگبنگ و آغاز جهان پرسش شد. پاسخ هوشمندانه وی هم یک هشدار بزرگ است و هم راهبردی مهم برای دانشمندان و متخصصان هر جامعه که در جستجوی راهحلی بهتر برای مسائل و چالشها هستند. وی در پاسخ گفت: من در مرز علمی هستم! یعنی نگران نتایج فلسفی و دینی آن نیستم! هر دانشمند یا مدیر متکی به روشها و ابزارهای علمی ممکن است دیدگاهها یا باورهایی داشته باشد که گاهی در تضاد با نتایج علمی و تجربی باشد اما وی همواره باید در نقش، جایگاه و مرزی باشد که علم و تجربههای علمی آن را تقویت کرده است. مخدوش شدن همین مرزهاست که انواع آسیبها، چالشها و خسارتها را در هر دو سوی علم و غیرعلم میسازد. اهمیت روششناسی و معرفت علمی در همین است. یکی از مهمترین درسها و بلکه مباحث و نتایج پایه در روششناسی و نیز در هر معرفت علمی و تجربی این است که به عقل و منطق سلیم و عمومی متکی باشیم. راهبر علم و دانشمند و هر روش علمی در درجه اول پیروی از عقل سلیم است؛ یعنی چیزی که در تضاد با منطق و دانش عمومی نباشد. همین باید راهبر جامعه و نهادهای اجتماعی نیز باشد. خطای افراد و نهادها زمانی کم و کمتر میشود که هر چه بیشتر چنین تجربهها و دانش علمی و عمومی را به انواع ابزارها و نظامهایی تبدیل کنند که همچون سدی محکم مانع مخدوش شدن یا خلط بین انواع مرزهایی شود که گاهی آنها را علم و غیرعلم مینامیم؛ مرز بین انسانیت، معرفت، دانش، آزادی، استقلال و هر چیز انسانی و اجتماعی دیگر با غیر آن را نیز همین عقل سلیم و انسانی میسازد که میخواهد با دیگران، با هم و در کنار هم زندگی کنند؛ هر چیزی در تضاد با عقل سلیم و زندگی انسانی احتمالا با علم و دانش و معرفت انسانی نیز چالش خواهد داشت.
برای خروج از بسیاری از بنبستهای جاری در این یا آن حوزه نیز باید در درجه اول با خودمان، در رابطهمان با دیگری، چند و چون این رابطه و نظام حاکم بر آن به اصولی راهنما برسیم که عقل سلیم و عمومی بر آن اتفاق نظر داشته باشد؛ عمومی در اینجا به معنای سراسری، یونیورسال و جهانی است. در واقع، اصل راهنما همین اتکا به عقل سلیم و عمومی است؛ حالا هر چه نتیجهاش باشد: طبیعتا بهتر است خوب باشد یا بد یا ناخوب نباشد!؟ رفتار بسیاری از ما، بهویژه مدیران انواع نهادهای اجتماعی در ایران به نظر میرسد در موقعیت و وضعیتی است که با چنین شاخصی بسیار فاصله دارد! چیزی شبیه یک جامعه بدوی که عقل و منطق را هنوز ندارد یا آن را بالای طاقچه گذاشته است؛ استاد آذرنگ مهمترین چالش جاری در حوزه کتابداری را در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ شفاهی کتابداری در ایران چه زیبا و مختصر و مفید توصیف کرده است: حرفهمندان یا کتابداران دور از کتاب یا بریده از آن!؟ همین رابطه نامناسب را به نظر میرسد بسیاری از حرفهمندان دیگر با موضوع کارشان دارند!؟ یعنی هر چه با جوامع یا نهادهای تخصصیتر و پیچیدهتر مواجه شویم این مشکل، یعنی دوری یا بریدگی از موضوع و فلسفه حوزهشان برجستهتر است. مثل رابطه نهاد علم با علم و غیرعلم؛ رابطه نهاد آموزش و پرورش با آموزش و غیرآموزش؛ رابطه نهاد کتابخانه و کتابداری با کتاب و اطلاعات؛ رابطه نهادهای حقوقی و قضایی با حقوق افراد و جامعه و انواع بزههای فردی و اجتماعی؛ رابطه مجلس با قانون و اجرای قانون؛ رابطه رئیس جمهور با مردم یا جمهور؛ رابطه نهاد صنعت با نوآوری و تولید کالاها و خدمات؛ رابطه نهادهای کشاورزی با کموکیف تولید کالاها و خدمات کشاورزی؛ رابطه کتابخانه ملی/ عمومی/ کودک/ مدارس با کتاب/ عموم مردم/ کودک؛ و اصلا رابطه انواع نهادهای اجتماعی با انسان یا جامعه و مخاطب اصلیشان!؟
در همه موارد بالا، و در پاسخ به پرسش نخست؛ یعنی «چه باید کرد و چگونه؟» به نظرم به جایی رسیدیم که باید پیشنهاد رنسانس داد؛ رنسانس در همان معنای بازگشت به فلسفه وجودی انسان و نهادهای انسانی/ اجتماعیاش! رنسانس یا بازگشت به دانش و عقل سلیم! گزاره پایه دکارت در پاسخ به شک و شبهه یا بازگشت به منابع پایه و اساسی یا وجودی این بود که من میاندیشم، پس هستم! به نظر میرسد دکارت نیز بیش و پیش از هر چیز به همین عقل سلیم و انسانی باور داشت! چون اول از همه باید انسان «باشد» تا بیندیشد!؟ یعنی بودن همان انسان معمول/ اندیشهورز/ با عقل سلیم/ و اجتماعی یا در ارتباط با هم و دیگری! نظریه فضای عمومی هابرماس نیز بر همین اساس بود. نقد و پذیرش عمومی، علم معمول، تقویت نظریه و حتا خود انسان و انسانگرایی در نظریههای مختلف علمی و فلسفی از جمله توماس کوهن، پوپر، هابرماس و دیگران نیز در درجه اول به همین عقل سلیم و عمومی انسان و تجربهها و موقعیتهای زیست فردی و اجتماعی وی در پاسخ به زندگی و هستیاش متکی بود؛ یعنی همواره انسان و عقل متعارف و عمومیاش در زمانمکان جاری یک نوع پیشفرض و منبع پایه است. به نظر میرسد که فاصله زیادی با خودمان و داشتههای اطرافمان نداریم! پس نباید کار و بار دشواری باشد. هر کس باید خودش را با همان عقل سلیم و عمومی حمل کند و سربار دیگری نشود!
محسنی، حمید.« درباره رنسانس یا بازگشت به دانش و عقل سلیم: گسیختگی رابطه افراد و نهادهای اجتماعی با اصل و نسبشان». سخن هفته لیزنا، شماره 665، 1 آبانماه ۱۴۰۲.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.