داخلی
»برگ سپید
معرفی نویسنده
ارنست همینگوی نویسنده بزرگ آمریکایی در سال 1899 به دنیا آمد. قدرت بالای او در شخصیتپردازی و سبک نوشتن سادهی او باعث شده است که به او لقب پدر داستاننویسی مدرن را بدهند. او ابتدا به عنوان گزارشکر در یک گاهنامه محلی مشغول به کار شد ولی در 19 سالگی برای شرکت در جنگ جهانی اول داوطلب شد. او به دلیل ضعف در بینایی نتوانست وارد ارتش بشود اما توانست به عنوان رانندهی صلیب سرخ در نزدیکی جبههی ایتالیا به جنگ برود. در طی جنگ جهانی اول همینگوی در اثر برخورد خمپاره در نزدیکیاش آسیب دید و مدت زیادی در بیمارستان بستری بود. رمان وداع با اسلحه بر اساس زندگی نویسنده در همان سالها روایت شده است.
همینگوی در جنگ جهانی دو تجربهی فوقالعاده دارد: تجربهی اولش، زخمی شدن در جنگ که سنگرش را با خمپاره میزنند و او را به بیمارستانی در میلان انتقال میدهند و تجربهی دومش نیز در همین جا اتفاق میافتد، جایی که ارنست همینگوی در عشق اگنس ون کوروسکی پرستار گرفتار میشود.
در آن زمان همینگوی 19 ساله است و اگنس 26 ساله، رابطهی همینگوی و اگنس تاثیر به سزایی بر او میگذارد تا جایی که زندگی ادبیش را تحت الشعاع قرار میدهد و نمود این اتفاق را به وضوح در رمان وداع با اسلحه میبینیم جایی که تنها نام اشخاص تغییر میکند!
معرفی کتاب
کتاب از جنس روایت اول شخص است و ما با داستان حضور یک آمریکایی به نام فردریک هنری در جنگ جهانی اول و در جبهه ایتالیا آشنا میشویم. هنری جوانی آمریکایی است که پس از آغاز جنگ، داوطلبانه وارد ارتش ایتالیا شده است. او در واحد بهداری مشغول است و کارش نظارت بر آمبولانسهای بیمارستان و صحرایی است .زمانیکه هنری از مرخصی به جبهه بازمیگردد، با پرستاری به نام کاترین بارکلی آشنا میشود و تظاهر میکند که به او علاقمند شده است. کاترین حرف او را میپذیرد؛ در حالی که به آن باور ندارد. در این بین اما شعلههای جنگ دوباره روشن شده است و هنری مجروح میشود. او را به بیمارستانی در شهر میلان که کاترین هم به آنجا فرستاده شده است، منتقل میکنند. در بیمارستان کاترین و هنری دلباختهی هم میشوند. و ادامهی داستان ....
بخشهای از کتاب
کاترین میگوید: موضوع جنگ را بذاریم کنار
هنری: خیلی مشکله، دیگه هیچ کناری نمونده که جنگ رو اونجا بذاریم.
هنری: میدانم که شب مثلِ روز نیست؛
میدانم که همه چیز فرق میکند. موضوعهای شب را نمیتوان در روز بیان کرد، برای اینکه دیگر وجود ندارند، و شب ممکن است برای مردمانِ تنها، همینکه تنهاییشان آغاز شد، وحشتناک باشد.
کتاب از دیدگاه من
ریتم داستان کند جلو میرود اما خواننده را با خود همراه میکند تا بیشتر با شخصیت اصلی آشنا شود. این داستان با دیگر داستانهایی که در رابطه با جنگ نوشته شده متفاوت است زیرا که نویسنده سعی کرده که واقعیتهایی نظیر این که همه فداکار و عشق جنگ نبودن را هم نشان دهد!
قهرمان داستان به جای قهرمانبازی، از جنگ فرار میکند و دلیرانه با چیزی مبارزه نمیکند. توصیفات همینگوی از هنری در حقیقت بازتابی سوزناک از آثار جنگ است. همچنین در بخشهایی از کتاب با دیالوگهایی روبرو میشویم که از پوچ بودن جنگ و شرایطی که جنگ بر جا میگذارد، حرف میزند و خواننده را با واقعیتها روبرو میکند.
شخصیتهای کتاب از نظر من بسیار بیروح هستند، در دیالوگها و ارتباط افراد با هم احساسات کم رنگ هستند. خونسردی هنری گویی در تمام منافذ داستان فرو رفته و آنها را تحت تاثیر قرار داده است. خونسردیای که حتی به کشتن یکی از سربازان زیردستش میانجامد و او را از فرار کردن منع میکند. حتی جدایی و وصال مجدد هیچکدام عاشقانه بیان نشده است. البته که شاید این هم واقعیت دیگری باشد که همینگوی به ما نشان میدهد!
مشخصات کتاب
همینگوری، ارنست. وداع با اسلحه. ترجمه نجف دریابندری. انتشارات نیلوفر، 1399.
منابع
سایت فیدیبو. کتاب وداع با اسلحه. آدرس به سایت.
سایت کتابچه. وداع با اسلحه و بازتابی سوزناک از جنگ. آدرس به سایت.
سایت هایورد. نقد رمان وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی. آدرس به سایت.
درباره نویسنده متن
زرین مدرس وحید، 23 ساله، در تهران زندگی میکنم و دوره ارشد را در رشته مدیریت اطلاعات در دانشگاه شهید بهشتی میگذرانم، معلم کامپیوتر و ریسرچر در یک استودیوی دیجیتال مارکتینگ، از کتاب خواندن لذت میبرم.
نکتهی مثبتش این است که سعی نشده مخاطب بیدلیل به خواندنِ آن ترغیب شود. این نکتهی مثبتی است چون منِ مخاطب وقتی ببینم این کتاب، رمان جالبی نیست، سراغ کتاب بهتری میروم و وقتم را برایش تلف نمیکنم.
اما نکتهی منفیاش این است که تقریبا تمام این معرفی، حتی بخش "کتاب از دیدگاه من" وصلهپینهی معرفیهای موجود از همین کتاب در سایتهای دیگر است*. منِ مخاطب اگر به برگسپید لیزنا سر میزنم، هدفم این است که علاوه بر سایر سایتها، معرفی کتابها را از نگاهِ نویسندگان برگسپید هم ببینم. اگر قرار بود اینجا هیچ مطلب بیشتری نسبت به بقیهی معرفیها وجود نداشته باشد، مراجعهی مخاطب به لیزنا چه ارزشی دارد؟!
بهنظر من، استفادهی نویسندگانِ معرفیها از سایر سایتها، فقط برای بخش معرفی نویسنده و مترجم باید مجاز باشد، نه برای بخش معرفی کتاب. از عزیزان برگسپید و سایت محترم لیزنا خواهش میکنم این نکته را به نویسندگان خود تذکر بدهند و بر رعایت آن هم نظارت کنند. حیف است که اعتبار لیزنا و برگسپید از بین برود.
* اگر عبارت بریدهای مثل "که حتی به کشتن یکی از" را جستجو کنید، جملاتی از بخش "دیدگاه من" را در سایت کتابچی خواهید دید که این کتاب را در سال ۱۳۹۹ معرفی کرده است. این کپی-پیستهای وصلهپینه خوب نیست. من اگر بجای عزیزان لیزنا بودم، این معرفی را حذف میکردم.