داخلی
»برگ سپید
دربارهی نویسنده
امین تویسرکانی متولد سال ۱۳۶۳ در شهر اصفهان است. ایشان دارای دکترای جرمشناسی و حقوق کیفری از دانشگاه تربیت مدرس میباشند و در حال حاضر بازپرس و همچنین مشاور مرکز رسانهای قوهی قضاییه هستند. از این نویسندهی دو کتاب با نامهای از پشت میز عدلیه و وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد به چاپ رسیده است. همچنین کتابی با نام صد روز در تاریخ حقوق را از فرانسه به فارسی ترجمه کردهاند.
دربارهی کتاب
کتاب از پشت میز عدلیه، اولین اثر نویسنده بوده که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر چشمه منتشر و تا این لحظه به چاپ دهم رسیده است. کتاب شامل ۴۶ داستان طنز کوتاه، دربارهی اتفاقاتیست که نویسنده در مقام قاضی و در دادسرا با آنها مواجه شده است. همانطور که در پشت جلد کتاب هم اشاره شده، معمولا روایتهای دادگاه از زاویهی دید متهم یا قربانی بیان میشود و ما در کتاب این فرصت را داریم تا از نگاه یک قاضی حوادث را ببینیم. اصولا محیط دادگاه، محیطی رسمی، سرد و جدی است و قاضی با افرادی روبهروست که چه شاکی باشند و چه متهم، احوالات خوبی ندارند. اینکه در چنین فضایی بتوان نگاه طنازانه داشت و از دل حوادث تلخ و ماجراهای جدی، روایتهای شیرینی بیرون کشید که خواننده را وادار به خنده کند، نشان از هنرمندی نویسنده دارد. معمولا در انتهای هر داستان نکتهای اخلاقی و پندآموز بیان شده که بر خلاف تمام مواردی که گفته میشد، پس نتیجه میگیریم فلان و فلان... نه تنها خسته کننده و زجرآور نیست بلکه بانمکترین بخش داستان است.
برشهایی از کتاب
ضایعات در ادبیات متهمان یک کلیدواژه است. یک واژهی حیاتی است یک شاه کلید دفاع است؛ یعنی متهمانی که با دادسرا و بازجویی آشنایی دارند، میدانند که هر جا و هر وقت پاسخی برای سؤالات ما قُضات ندارند باید بگویند ضایعات. برخی از سؤال و جوابهای من و متهمان در بازجوییها را بخوانید.
سؤال:« ساعت سهی نصفه شب توی کوچهی بنبست چیکار میکردی؟» جواب:«داشتم ضایعات جمع میکردم».
سؤال:«مدارک و کارتهای بانکی یه غریبه دست تو چیکار میکنه؟»
جواب:«از تو ضایعات پیدا کردم». سؤال:«چرا چاقو و قمه تو ساکته؟» جواب:«از تو ضایعات پیدا کردم».
سوال:«تو مگه ماشین داری که رادیو پخش ماشین دستته؟» جواب:«نه، از تو ضایعات پیداش کردم».
سوال:«قضیهی این تریاک و وافور چیه؟»
جواب:«من نمیدونم از تو ضایعات پیداشون کردم».
کتاب از دیدگاه من
کتاب از پشت میز عدلیه را دوست عزیز کتابخوانی معرفی کردن که حجت بر من تمام شد در مورد درجه یک بودنش ولی فرصت خواندن پیدا نکرده بودم تا غروب جمعه.
بر همگان واضح و مبرهن است که غروب جمعه به تنهایی غمباره و اگر ناراحتی دیگهای داشته باشی میتواند کاملا خردت کند. در این شرایط یاد کتاب افتادم و شروع کردم به خواندن. حدود نیم ساعتی گذشت و غرق در مطالعه بودم که حس کردم چقدر خندیدم، سبک شدم و حالم خوب. طنز روان و خودمانی جناب قاضی بینهایت دلنشین بود و در چشم بر هم زدنی کتاب تمام شد. به نظرم تنها نقطه ضعف، حجم کم کتاب بود تا جایی که از آقای قاضی شاکی شدم (این شاکی بودن همیشگی ما هم داستانی دارد که جناب قاضی به زیبایی شرح دادنش) که چرا کم کاری کردن و تعداد کمی از ماجراهایشان را نوشتن و حتی یک مرحله بالاتر دلم خواست پروندهای داشتم که قاضیش جناب تویسرکانی بود و از ایشان خواهش میکردم قصهی پروندهی من را هم بنویسند. به یاد ندارم کتاب داستانی را دوباره خوانده باشم مگر بخش کوچکی را و یا به دنبال مطلب خاصی بوده باشم، اما این کتاب را میشود چندین بار خواند و به قدری خوشمزه و شیرین هستند که وقتی میخواستم یکی از داستانهای کتاب را برای خواهرم بخوانم قادر به انتخاب نبودم و فکر میکردم در حق سایر داستانها کم لطفی میشود. خلاصه که کتاب به قدری شادی آور هست که قابلیت تجویز برای درمان افسردگی را دارد، مثلا صبح ناشتا یک قصه خوانده شود یا در صورت احساس بغض سریعا خوانده شود.
دربارهی نگارندهی این متن
زینب رضایی کارشناس کتابداری، که با اسم جدید رشته ارتباط برقرار نکردم، داخل مدرک دانشگاهی هم نوشته کتابداری پس من یک کتابدارم.
منابع
وب سایت آپارات آدرس به لینک
مشخصات کتاب
تویسرکانی امین. از پشت میز عدلیه: خاطرات طنز یک قاضی دادگستری. تهران، نشر چشمه ۱۳۹۷
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.