داخلی
»برگ سپید
برای هرکس پیش آمده که چشمان خود را ببندد و لحظاتی به نابینا شدن فکر کند و سعی کند با چشمان بسته محیط اطراف را درک کند، راه برود و ازین طریق خود را به چالش بکشد. اما شنیدن و خواندن از کوری و احوالات مختص به آنها از جذابیت ویژهای برخوردار است و نویسندگان نابینا و کتابهایی که از این زاویه بیان شده، محبوبیت خاصی دارند.
درباره نویسنده:
عطیه عطارزاده، متولد ۱۳۶۳، کارشناس ارشد سینما، نقاش و شاعر جوانی است که به تازگی اولین رمان خود را منتشر کرده و در مدت کوتاهی از جایگاه و شهرت ویژهای برخوردار شده است. شاید بتوان گفت دغدغه و توجه او در تابلوها و شعرهایش زنان هستند و معتقد است که در حوزه زنان حرفهای جدیدتری برای گفتن وجود دارد. پیشتر مجموعه شعر او با نام «اسب را در نیمه دیگرت برمان» از نشر چشمه منتشر شده است.
درباره کتاب:
کتاب با عبارتی از شیخ الرئیس بوعلیسینا آغاز و راوی دخترک نابینایست که همراه با مادر خود در خانهای در دروازهدولت زندگی میکنند و درآمدشان از راه ترکیب و ساختن گیاهان دارویی تامین میشود. نابینایی دختر به خاطر رفتن بوته گل عاقرقرحا در چشم او در سن ۵ سالگی است و پس از آن مادرش او را به تهران آورده و باهم زندگی میکنند. او در انتظار آمدن روزی است که پدرش بیاید و او را برای درمان به برلین ببرد.
سالها برنامه منظم روزانهشان هرروز صبح درس خواندن و عصرها کار کردن در زیرزمین خانه است. برنامه درسی هم این است که مادرش کتاب میخواند و بعد دربارهاش حرف میزنند و کتابخانه که قلب خانهشان است و مهمترین قفسه آن کتابهای بوعلی سیناست که بیشترشان عربی هستند. کتابهای مهم دیگرش کتاب سردار حسین است که تنها کتاب تاریخی در کتابخانه به علت آنکه مادر از نوادگان نایب حسینخان است و کتاب محبوب مادرش مادام بواری. او طبقه و ردیف و حتی رنگ جلد آنها را میداند و از مادرش خواسته برای آن کتاب سوخته بوعلی در قفسه کتابهایش به اندازه یک کتاب جای خالی بگذارد.
مادر برای شناخت او از محیط خانه همیشه دستش را میگیرد و تمام جزئیات، از زنگزدگی شیرآب تا خمیدگی ظریف پشتش و رنگ شیلنگی که به آن متصل است را برایش توضیح میدهد و معتقد است با دانستن ابعاد دقیق هرچیز میتوان آن را فتح کرد. اول باید فاتح خود بود بعد خانه و بعد بقیه جهان. از نظم موجود در خانه باعث میشود مانند دیگران راه بروی و ترسی از گم شدن نداشته باشی.
زندگی عادی و نظم خانه بعد از سفرشان به کاشان برای فوت پدربرزگش و دیدن اقوام و دنیای بیرون دگرگون میشود و این آغازیست بر آگاهی دختر از جهان خارج و پس از بازگشت از سفر اعتراف میکند که در خانه همهچیز سرجایش هست و فقط این جای ماست که در جهان کمی و فقط کمی عوض شده است.
نقد کتاب:
کتاب ۲۳ فصل دارد در بابهای مختلف و تکجملاتی زیر آنها نوشته شده که جان کلام آن فصل است. فصل اول به این صورت آغاز میشود: «پردهی۱: در باب من؛ شوری سرخ است». انتخاب یک یا دو پرده برای مثال سخت است چرا که همهی جملات با وسواسی عجیب نوشته شده و عبارتی ناب است... مثلا:
«پرده۱۵: در باب خیال؛ جهان نجات دادنی نیست»
یا «پردهی۲۳: در باب جاودانگی؛ جهان پیش از آنکه اتفاق بیفتد، اتفاق افتاده»
«پردهی۱۷: در باب اگر؛ پارهای از تنم به زن بودن خورشید آگاه است».
در کتاب هرکجا لازم باشد توضیحاتی اضافی در حاشیه سمت راست صفحات درباره گیاهان، دستورالعملها، شخصیتها همراه با نقاشی کوچکی از آنها آورده شده که به فهم بیشتر کتاب کمک میکند. کتاب بیانی داستانگونه و زمینههای فلسفی دارد.
دخترک در کتاب بینام است و از میان کتابهایشان تحت تاثیر بورخس و شیخ بوعلیسیناست. در میانههای داستان شیخ با دختر همراه میشود و گاهی جملات ناب و شیوه ساخت داروهای گیاهی را از بیان او میگوید. گاهی شاهد حضور سردارحسین نیز هستیم و مرز میان خیال و واقعیت از بین میرود و واقعا نمیدانی بوعلی و سردار را تصور میکند یا واقعا حضور دارند. خود او معتقد است چیزهایی میبیند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند.
عنصر زمان نقش مهمی در جذابیت کتاب دارد و بهمریختگی زمانی در بیان داستان باعث میشود اتفاقات را به صورت پراکنده در فصلهای مختلف بخوانی و بعضی جملات و حوادث تا انتهای کتاب تکرار میشوند و درهم میآمیزد.
فضاسازی در کتاب به خوبی صورت گرفته و ارتباط شخصیت اصلی داستان با محیط پیرامونش و همچنین توصیفات او از دنیای نابینایی جالب توجه است، از تشخیص مرز میان خواب و بیداری در دنیایی که همیشه سیاه است تا تغییر ابعاد خانهشان در طی سالها که با قدمهایش اندازه میگیرد، همه نشاندهنده قلم شیوا و قوی نویسنده در اولین کار خود است.
چند سطر از کتاب:
«شیخ میگوید هر انسان دور خودش جهانی دارد؛ جهانی که رنگ و بو و حتا کلمات خاص خودش را دارد و هر فرد آن را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد. هنگامی که آدمها از کنار یکدیگر عبور میکنند یا به هم فکر میکنند و یا با یکدیگر حرف میزنند، این جهانها در هم فرو میروند و مشترکاتی پیدا میشوند. دلیل تفاوت جملات و افکار آدمها تفاوت همین جهانهاست. من اما فکر میکنم همهی ما در جهان مشترکی زندگی میکنیم و هر کدام بر حسب قدرت درونیمان صورتی از همین جهان واحد را درک میکنیم.»
مشخصات کتاب:
عطیه عطارزاده. راهنمای مردن با گیاهان دارویی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۶. (۱۱۷ص)
مشخصات نویسنده این متن:
سارا رضایی فرد، ۲۳ ساله، ساکن تهران، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اطلاعات دانشگاه شهیدبهشتی. کتاب خواندن را بسیار دوست دارم، هرچند که کم میخوانم. رشته خود را با علاقه انتخاب کرده و ادامه میدهم و به کارهای هنری علاقهمندم.
ممنون از شما خانوم وکیلی