داخلی
»اخبار کتاب
کتاب «ادوارد براون و ایران» نقد شد
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه فرهنگی شهر کتاب، «ادوارد براون و ایران» به قلم حسن جوادی به تازگی توسط نشر نو منتشر شده است که زندگی و آثار براون را نقد و بررسی میکند.
ادوارد براون نامی آشنا در حوزه ایرانشناسی و شرقشناسی است. براون چهل سال به تدریس و تحقیق در فرهنگ و ادبیات ایران و همچنین به مطالعات اسلامی و عربی و ترکی پرداخت و متون مهمی را چاپ یا ترجمه کرد و به مطالعات فارسی و عربی حیاتی نو بخشید. براون علاوه بر آثار ارزشمندی که نوشت با فعالیتها و پژوهشهای خود نهضت مهمی را در ایرانشناسی سبب شد و عدهای از شاگردان یا همکاران خود را به نشر و پژوهش در آثار ایرانی تشویق کرد.
ایران، سکرات مرگ و براون
در ابتدای نشست فایل ضبطشدهای از صدای مؤلف پخش شد؛ وی اهداف خود از صورتبندی این اثر و چگونگی شکلگیری آن را توصیف کرد؛ جوادی اظهار داشت: در سال ۱۹۶۲ که در کمبریج بودم، فرصتی پیش آمد تا با پسر ارشد ادوارد براون آشنا شوم؛ از او اجازه گرفتم، نامههایی از تبریز، یگانه کتابی را که پدرش نتوانست چاپ کند، ترجمه کنم و به چاپ بسپارم. این نامهها را عدهای از مشروطهخوان، زمان اشغال تبریز از سوی روسها، به تقیزاده و ایرانشهر فرستاده بودند؛ او هم آنها را به براون رسانده بود. براون نامهها را به صورت کتابی درآورد، در تیراژ ششهزار نسخه آنها را چاپ کرد و بهصورت رایگان منتشر کرد. در این نامهها فجایع آن روزگار شرح شده است.
وی ادامه داد: در مقطعی دیگر با نوهی براون آشنا شدم و توانستم به اسناد دیگری از او دست یابم. این کتاب بر اساس آن اسناد تألیف شده است. براون یکی از معدود مستشرقانی بود که صمیمانه و از ته دل با ایرانیها همدردی داشت؛ حتا وقتی تألیف جلد دوم تاریخ ادبی ایران با انقلاب مشروطه مصادف شد، آن را به کناری نهاد و به کارهای سیاسی و کمک به مشروطهخواهان (از لحاظ مالی و سیاسی) مشغول شد و انجمن ایران را در لندن افتتاح کرد؛ او در اینباره گفت: در حالی که ایران در بحران بسیار شدیدی به سر میبرد و در سکرات مرگ است، من نمیتوانم خود را در ادبیات و شعر ایران غرقه سازم.
جوادی در انتهای سخنان خود با اشاره به مصادیقی متعدد، گسترهی فعالیتهای براون در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ادبی و نیز جایگاه وی در میان مستشرقان و ایرانشناسان را تشریح کرد.
دلم تنگ میشود
پارسینژاد در ابتدا به شرح جایگاه دکتر جوادی در میان ادبا و محققان ایرانی پرداخت و شرح مختصری از گسترهی فعالیتهای وی ارائه کرد؛ وی از آنپس به گوشهای از فرازوفرودهای چاپ و نشر این اثر اشاره کرد و اظهار داشت: ادوارد براون از تبار ایرانشناسان بزرگ است؛ او چون مینورسکی تافتهای جدابافته است. وقتی شرح زندگیاش را میخوانیم دچار حیرت میشویم. او در سن بیستسالگی در پی جنگ میان روس و عثمانی از خلال روزنامهها به عثمانی و زبان ترکی علاقهمند میشود. براون برای آموختن زبان ترکی به روستایی سفر کرد، نزد کشیشی رفت که استانبول را تجربه کرده بود و با زبان ترکی آشنا شد. او پس از آن دریافت زبان ترکی (در قیاس با فارسی و عربی) برایش دلپذیر نیست؛ در پی توصیه کشیش مبنی بر اینکه برای خوبآموختن ترکی باید عربی و فارسی را فراگرفت، به آموختن فارسی مشغول شد.
وی روند پرفرازوفرود آشنایی براون با ایران و فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را بر اساس برخی دستنوشتههای او شرح داد و افزود: جالب توجه است، یک جوان انگلیسی حساس و روشنبین تمام ظرایف و نوسانات زبان فارسی را میداند، شعر را میفهمد، خلقوخوی ایرانیها را میشناسد و عاشق ایران و ایرانی بوده است. متاسفانه ما در جوانی متأثر از تلقینهای چپ و حزب توده، همهی امثال ادوارد براون و دوستش سیدحسن تقیزاده را عوامل امپریالیسم انگلستان میدانستیم. ما غافل بودیم که واقعاً براون در مسالهی مشروطیت چقدر به آزادیخواهان کمک کرده است. او برای شناساندن مدنیت و تمدن ایرانی و سهم ایرانیها در تاریخ بشری، مقالههای بسیاری در تایمز نوشته است؛ البته دوستان زیادی در پارلمان انگلیس داشته است که او را در این راه یاری رساندهاند. براون برای فشار به محمدعلیشاه بهمنظور بازگشت به مشروطه تلاش بسیار کرده است.
پارسینژاد ضمن شرح مقاطع دیگری از زندگی براون و چگونگی ورودش به ایران، افزود: از یادداشتهای براون میتوان پی برد به اینکه او از سنین نوجوانی در حد یک زبانشناس به کتابهای زبانشناسی ایرانی علاقهمند بوده است؛ از آنجمله میتوان به کتاب شیندلر یا کتاب معروف ادوارد براک (طبیب ناصرالدین شاه) اشاره کرد. او دربارهی زبانهای باستانی ایرانی نیز مطالعهی بسیار داشته است؛ آنچنانکه میتوان گفت تمام آثار مطرح در این حوزه را خوانده است. براون در پی سفر به مناطق مختلف ایران به گویشهای مختلف نیز توجه داشته است. این ایرانشناس برجسته در پی تحقیقات و سفرهای بسیار خود در محافل مذهبی مختلف نیز رفتوآمد داشته است؛ جالب توجه است که برخی، از گرایش او به بابیه گفتهاند که این موجب ناخرسندیاش شده، آن را تنها بخشی از تحقیقات خود معرفی کرده است؛ براون حتا در محافل بابی و بهایی از نظرگاههای ایشان انتقاد میکرد.
وی در ادامه ضمن شرح برخی جزئیات از چگونگی ورود براون به ایران، گشتوگذار وی در شهرهای مختلف، توجه و دقتش در زبان فارسی و لهجههای مختلف و ملاقاتهای متعددی داشته است، چگونگی ورود او به تهران را تشریح کرد و اظهار داشت: براون بعد از دیدن شهرهای بااصالت ایران به تهران وارد شد و این شهر را بیاصالت و فاسد خواند. او از اینپس با افرادی چون فرهادمیرزا، مخبرالدوله، مشیرالدوله و سیدابوالحسن جلوه آشنا شد؛ میدانیم جلوه یکی از فلاسفهی معروف ایرانی بوده است؛ او از براون دربارهی برادران پریموت (که در دوبلین ساکن و متمایل به اوانجلیستها بودند) پرسید؛ اطلاعات دقیق جلوه از ادیان موجب حیرت براون شد. براون در تهران با دکتر تولوزان نیز ملاقات کرده است؛ او کتابهایی در طب قدیم و طب اسلامی نوشته بود. براون به هرجا سفر میکرد با زبان فارسی، لهجههای مختلف، فرهنگ ایرانی و سلوک و سادگی ایرانیها بیشتر عجین میشد و آن را در یادداشتهای خود منعکس میکرد.
پارسینژاد در شرح رویکردهای سیاسی براون افزود: براون در رویارویی با افرادی چون سر ادوارد گری که کینهی ایران و ایرانها را در دل داشت یا سر ریدر بولارد که نسبت به ایرانیها کارشکنیهای فراوان داشت، ایستادگی کرده، از ایران و منافع ایرانیها حمایت میکرد. او وقتی بعد از ماهها به تهران بازگشت و عزم بازگشت به انگلستان را داشت، تصریح کرد بر اینکه از بازگشت دلگیر است؛ او وقتی در کشتی روسی در دریای خزر مستقر میشود میگوید: من مثل بیگانهای هستم میان بیگانگان؛ دلم خیلی برای ایران و مردم ایران تنگ میشود.
در تقابل با کرزن
جعفری ضمن اشاره به فصول کتاب، شرح نکاتی دربارهی هریک از آنها را ضروری دانست و تصریح کرد: در بخشی از کتاب دربارهی ادوارد پالمر (یکی از معلمان براون) اشاره شده است. جالب توجه است که وی قرآن را ترجمه کرده است که در مجموعهی کتابهای مقدس مشرق زمین (به همت ماکس مولر) چاپ شده است. در فصل دیگری به بحران ایران در زمان سفر براون به این کشور گفته شده است. ایران بر سر راه روسیه به افغانستان و هند قرار دارد؛ از اینروی امپراتوری بریتانیا تلاش میکند ایران به روسیه نزدیک نشود؛ روسیه نیز علاقهمند است به خلیج فارس دست یابد؛ بنابراین سرزمین ایران از سه جهت مورد تعرض و تهاجم است (روسها در شمال، انگلیسها در جنوب و خود دولت استبدادی).
وی ادامه داد: آنچنانکه گفته شد و براون نیز در کتاب «یکسال در میان ایرانیان» بر آن تاکید داشته است، او طی سفر خود به ایران به لهجههای متعدد فارسی توجه بسیار داشته است؛ او مقالهای با عنوان «شعر در گویشهای ایرانی» نوشته است که آن نیز چاپ شده است. در فصلی دیگر بر این امر تاکید شده است که براون یکی از پایهگذاران زبان فارسی در کمبریج است؛ این بسیار مهم است و به نظر میرسد یکی از بزرگترین خدمات براون به فرهنگ و زبان فارسی بوده است. براون هم فارسی و هم عربی و ترکی را به خوبی میدانسته است. در فصل دیگری نظرگاههای براون دربارهی تصوف و نیز ایراداتی مطرح شده است که زندهیاد کسروی به او گرفته است؛ این فصل نیز بسیار جذاب است. کسروی به واسطهی ایراداتی که به تصوف و رویکردهایی از ایندست میگرفت، نوشتهها و آثار براون را چندان تأیید نمیکرد و گاه آنها را به تندی نقد میکرد. اما براون تصور میکرد مشکلات انسانی باید راه حلی داشته باشد؛ او عرفان ایرانی را یکی از ابزارهای مهم برای حل معضلات فکری انسان میداند و بسیار به این موضوع در نامههای خود اشاره کرد.
جعفری تاکید کرد: براون در واقع یک مسیحی مؤمن بود که به اسلام احترام میگذاشت و در مذاهب مختلف آن بهعنوان یک پژوهشگر تحقیق میکرد. این رویکرد موجب برداشتهای نادرست هم شده است. در فصلی دیگر دربارهی حلقهی استانبول، نکاتی مطرح شده است؛ گروهی از ایرانیها که در کار مشروطهخواهی بودند، در پی فشارهای استبدادی دولت به ناچار به استانبول مهاجرت کردند؛ استانبول گویا جایی است برای برخورد عقاید؛ براون همواره با آنها در ارتباط بوده، به انحا مختلف یاریشان میرسانده است. از جملهی این افراد میتوان به میرزا آقاخان کرمانی، میرزا حبیب اصفهانی و شیخ احمد روحی اشاره کرد. در بخشی دیگر از کتاب ادوارد براون و ایران، مؤلف از نظرگاههای براون دربارهی شرقشناسی گفته است؛ میدانیم شرقشناسان غالباً مشرقزمین را از بالا مینگریستند و معتقد بودند تمدن تنها در غرب است. براون بسیار به این رویه تاخته و بسیار بر این تاکید کرده است که اگر شما به ملتهای مشرقزمین اجازهی تصمیمگیری دربارهی سرنوشت خود را بدهید، حتا از غرب هم متمدنتر میشوند.
وی رویکردهای براون در اینباره را با جزئیات بیشتری شرح داد و از آنپس گفت: براون به مشروطهی ایرانی بسیار اعتقاد داشت و خوشبین بود؛ به زعم وی ایران اگر مشروطه را به دست میآورد میتوانست پیشرفت کند. پس از فتح تهران براون کمیتهی ایران را در انگلستان تشکیل داد؛ او دانشمندان و سیاستمدارن را در این کمیته گرد آورد؛ آنها در باب مسائل ایران و حقوق ایران بحث میکردند. در فصلی دیگر از این اثر بر توجه به براون به ادبیات فارسی تاکید شده است؛ او به شعر معاصر و طنزهای اجتماعی دورهی مشروطه بسیار اعتقاد دارد و بر آن است که این رویکرد یک انقلاب در شعر فارسی است؛ براون هم چنین مطبوعات سیاسی ایران را بسیار حمایت میکرد و به معرفی آنها میپرداخت. در سالهای جنگ جهانی حلقهای در برلین تشکیل شد که بسیار جالب توجه است؛ بسیاری از آزادیخواهان ایرانی چون تقیزاده، قزوینی، پورداوود، کاظمزاده و جمالزاده در آنجا گرده آمدند و روزنامههایی مثل ایرانشهر و کاوه را منتشر کردند. براون از جنبههای مختلف مرتب به آنها یاری رسانده است.
جعفری به مقایسه میان براون و کرزن در کتاب اشاره کرد و در اینباره گفت: کرزن مقدمهای بر حاجیبابای اصفهانی نوشته و او را نمونهای از ایرانیها به شمار آورده است؛ حال آنکه براون پاسخ بسیار خوبی (در مقدمهای دیگر) به آن داده است؛ به زعم براون، از آنجاکه کرزن با اغلب درباریان فاسد در تماس بوده، شناختی از مردم ایران نداشته است، قهرمان داستان خود را اینگونه گزینش کرده است. فصل دیگری از کتاب به تاریخ ادبی براون اختصاص دارد؛ او سی سال از عمر خود را صرف آن کرد. تاریخ ادبی، شیوهی تحقیق در تاریخ ادبیات را به ما آموخت؛ او در این اثر به جای اینکه صرفاً به شرح حال شعرا و نمونهی اشعار ایشان بپردازد، اوضاع و احوال اجتماعی و مسائل مهم در این زمینه را در نظر آورده است.
وی در پایان برخی مولفهها و ویژگی کتاب محل نقد را برشمرد و از آنپس افزود: اگر بخواهیم خدمات براون را دستهبندی کنیم، شناسایی، گردآوری و فهرستنویسی نسخههای فارسی، تربیت شاگردانی ارزنده در حوزهی ادبیات و فرهنگ فارسی و همتگماردن در چاپ بسیاری از آثار برجستهی فارسی از مهمترین آنها است.
سیر معنوی یک ملت
ساجدی نیز در ابتدای سخنان خود مولفهها و ویژگیهای کتاب ادوارد براون و ایران را برشمرد، آن را خواندنی و بسیار مفید ارزیابی کرد و از آنپس تصریح کرد: شهرت ادوارد براون در دنیا به خاطر تاریخ ادبی او است؛ چراکه برای اولینبار روشی تازه را در صورتبندی این اثر به کارگرفته و آن را توضیح داده است. ابتدا قرار بر این بود که براون تاریخ ادبی را در یک جلد بنویسد؛ اما وقتی سرفصلها را جمعآوری کرد، دریافت این امر ممکن نیست؛ معمولاً در تحقیقات بزرگ این اتفاق میافتد. تاریخ ادبی براون چهار جلد شد؛ اما جلد اول آن واقعاً شاهکار است. این کتاب چندی پس از جلد اول اساس فقهاللغه ایرانی، اثر گایگر آلمانی منتشر شد؛ در آن اثر همهچیز دربارهی ایران به قلم افراد مختلف وجود دارد؛ براون ضمن اشاره به این اثر، آن را بهعنوان راهنمای خود برمیشمرد.
وی ادامه داد: تاریخ ادبی فرانسه با تاریخ ادبیاتی که امروز ما از آن میگوییم تفاوت دارد؛ هرمان اته خود میگوید، ما تاریخ ادبیات داشتهایم؛ حال آنکه با این نام نمیخواندیمش، آن را تذکره مینامیدیم که مشتمل بر شرح حال و آثار است. اما تاریخ ادبی در دنیا بیسابقه بوده است؛ در فرانسه این کار را یک نفر صورت نداده است، بلکه آکادمی کتیبهها و علوم ادبی فرانسه آن را نوشته است. اعضای این آکادمی همواره چهل نفر بودهاند؛ آکادمی کار خود را از اواخر قرن هفده آغاز کرد و در قرن نوزدهم، پس از مواجهه با جنگهای جهانی آن را واگذاشت؛ پس از سیصدسال سی جلد از تاریخ ادبی فرانسه منتشر شد. در سطر اول جلد اول، معنا و مفهوم تاریخ ادبی تشریح شده است: تاریخ سیر معنوی یک ملت.
ساجدی تاکید کرد: این همان کاری است که ادوارد براون کرده است. او در این اثر تاریخ اجتماعی و سیاسی و وضعیت مذهب را در نظر داشته است. پس از انتشار این اثر توجه ایرانیها به ایرانشناسی خارج از ایران یا فراملی جلب میشود؛ ایندست رویکردها تا پیش از آن برای ایرانیها ناشناخته بود. تاریخ ادبی تا قرن بیستم پیش میرود و حتا چند سوژه را برای اولین بار معرفی میکند که ایرانیها آنها را پی گرفتهاند؛ از اینروی ما درمییابیم که میتوانیم خودمان هم کارهایی را صورت دهیم؛ این خود نکتهی بسیار مهمی است. براون فرصت نداشت به تمام دانشجویان و دوستان ایرانی خود رسیدگی کند؛ اصلاً چنین وظیفهای نداشت؛ اما راهحلی یافته بود؛ اینکه از آنها بهعنوان دستیار بهره بجوید. این یکی از مهمترین خصلتهای او است. در این مقطع وضع ایران بسیار آشفته است و بسیاری از محققان و روشنفکران ایرانی به اروپا گریختهاند؛ براون این وضعیت را به خوبی میدانست.
وی پس از شرح مصادیقی در تشریح موقعیت تاریخی جهان و ایران در آن مقطع تصریح کرد: براون با متانت وضعیت را پیگیری میکرد و کار خود را پیش میبرد؛ اما جنگ اول که واقع شد، روابط او با ادبای ایرانی (که در آلمان بودند) قطع شد؛ براون در این مقطع کاری از پیش نمیبرد؛ او خودش، خود را مطرح کرده بود؛ یک دانشمند بود و از لحاظ سیاسی کاری نمیتوانست بکند؛ توانش در همین حد بود که برای حفظ موقعیت قطع رابطه کند. براون در جلد سوم در بخشی که به استیلای مغول اختصاص دارد از پانترکیسم گفته است که به کوشش یک یهودی فرانسوی جعل شده است. او جلد چهارم را با دستی بازتر و تحقیقات بیشتر نوشته است؛ چراکه وضعیت یادشده سپری شده بود. به هرروی رویکرد او برای ما به مثابه یک الگو است؛ امروز یک فرد نمیتواند به تنهایی اثری مشابه تاریخ ادبی ادوارد براون تدوین کند. این چهارجلد که امروز یکصدسال از انتشار آن میگذرد یادگاری از سوی شخص براون است؛ دولت یا شخص خاصی از او نخواسته است و ما از اینبابت باید از او شاکر باشیم.
وی در انتها برخی آسیبهای وارد بر کتاب را از حیث ویراستاری و مسائلی چون آن برشمرد.
این نشست روز سهشنبه بیستویکم شهریورماه برگزار شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.