کد خبر: 34629
تاریخ انتشار: سه شنبه, 01 خرداد 1397 - 09:25

داخلی

»

اخبار کتاب

چرا سنایی حدیقه را سنایی‌آباد می‌نامد؟

منبع : لیزنا
 مریم حسینی در مجموعه درس‌گفتارهایی درباره سنایی با عنوان «با سنایی در سنایی‌آباد» به بررسی ابعاد گوناگون حدیقه سنایی پرداخت.
چرا سنایی حدیقه را سنایی‌آباد می‌نامد؟

به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی مرکز فرهنگی شهر کتاب، وی  به این مساله اشاره کرد که سنایی در بخش‌های پایانی کتاب حدیقه‌الحقیقه و شریعه‌الطریقه به معرفی کتاب خود می‌پردازد و آن را سنایی‌آباد می‌نامد. در مقدمه نثری کتاب نیز سنایی همراه نام عربی حدیقه این کتاب را «فخری‌نامه» می‌نامد. نزد عطار و بعدها مولوی و مولویه این کتاب «الهی‌نامه» نامیده می‌شد. مثنوی شگفتی که نمونه‌ای از دفتری در حکمت الهی و سلوک انسانی بود و سرمشق سرایش مثنوی بزرگ مولانا جلال الدین قرارگرفت. حدیقه مثنوی‌ای حکمی، الهی، مذهبی، عرفانی، تعلیمی، انتقادی، اجتماعی و گاه سیاسی است.

توضیحات مریم حسینی به شرح زیر است:

کتابی که سنایی را متهم کرده

در مورد ساخت و صورت کتاب حدیقه امیدوارم چاپ یاحقی بسیاری از مسایل را روشن کند زیرا سامان گرفتن کتاب حدیقه بسیار مشکل بوده است. دلیل اصلی نیز این است که خود سنایی وقتی کتاب حدیقه را نگاشته عده‌ای کتاب را به بغداد فرستادند که برای آن تصمیم گرفته شود زیرا این کتاب، کتابی است که بارها درباره آن سنایی را متهم کرده‌اند به این که جزو رافضیان است و مذهب اهل سنت را ترک کرده است. به دلایلی در این کتاب بارها نام خاندان نبوت و حضرت علی (ع) آمده و به طور مشخص ابیاتی که در ستایش حضرت علی(ع) است بسیار بیشتر از ابیاتی است که درمورد عمر، ابوبکر و عثمان آمده است. به همین دلیل سنایی را متهم به بی‌دینی کرده بودند.

نهایتا کتاب به ایران برمی‌گردد و در میان راه دزدان و مخالفان سنایی کتاب را می‌دزدند و اوراق کتاب پراکنده می‌شود و کتاب تا سال‌ها به دست سنایی نمی‌رسد اما آنچه اتفاق می‌افتد شخصی با نام فضل‌الله حسینی بخش‌هایی از این کتاب را فراهم می‌کند و بخش‌هایی از کتاب به سنایی بازمی‌گردد و سنایی در پایان عمرش براساس نسخه‌هایی که به او بازگشته این کتاب را تدوین می‌کند. بهرام شاه پادشاه عصر سنایی در غزنین از این شاعر دعوت می‌کند به بارگاه او وارد شود و جزو ملازمان او باشد سنایی درخواست او را رد می‌کند و خودش می‌گوید برای اینکه سلطان از او نرنجیده باشد کتاب حدیقه را به او تقدیم می‌کند.

مردمان این جهان تسبیح‌گوی خداوند

سنایی خداوند را در ابتدای کتاب با دو صفت معرفی می‌کند خدایی که درون پرور است و بدون آراینده. در حقیقت این همان دغدغه سنایی در تمام دوران زندگیش است که هم به ساحت درون و هم به ساحت معرفت و هم رشد درونی خود و مخاطبانش اندیشیده وهم به این مساله فکر کرده که این مردمان در روزگاران چه کرده‌اند و چگونه خواهند بود. کتاب حدیقه تماما در این حرکت درون و برون در نوسان است. همچنین زندگی جمعی و زندگی فردی را به تصویر می‌کشد و از نظر سنایی تمامی مردمان در این جهان تسبیح‌گوی خداوند هستند حالا مقصود از کافران چه گروه‌هایی هستند قطعا یکی از دسته‌هایی که مورد نظر اوست گروه هندیان و بوداییان هست که می‌دانیم سنایی در شهرهایی مثل بلخ و هرات با معابد آن‌ها آشنا بوده است وعبادت آن‌ها را مقابل مجسمه بودا دیده بوده است. می‌دانیم شاید مقصود او این گروه باشند این‌که دینداران و کافران همه در راه خدا در حال حرکت هستند سپس سنایی به صفت‌ها و نام‌های خداوند می‌پردازد.

جالب‌تر این‌که در مصرع دوم بیت نخست کتاب دو صفت را برای خداوند آورده ای خردبخش و این کسی که بر بی‌خردان می‌بخشایی. در حقیقت این پاسخی است به تمام کسانی که سنایی را خردگریز و خردستیز نام نهاده‌اند. کتاب حدیقه به نوعی عقل‌نامه و خردنامه او هم هست. اطلاق نام حکیم به سنایی نه تنها به خاطر این است که به علوم دینی و اسلامی آگاه بوده بلکه در همه دانش‌ها دستی داشته است و نه فقط فلسفه و کلام می‌دانسته بلکه طب و نجوم که در آن سال‌ها در زمره علوم حکمی بوده به آن‌ها نیز آگاهی داشته است. اینکه می‌گوییم دانش سنایی در باب قرآن و علوم اسلامی است نمونه‌های بسیاری از اشعار او که بیت‌های خودش را با آیه‌های قرآنی هم وزن می‌کند در دیوان وی وجود دارد که این فقط می‌تواند نتیجه مطالعه مستمر و تمرکز کامل شاعر بر علوم قرآنی باشد. همه این صفات که در سنایی گردآمده است او را به عنوان حکیمی از حکما نامیده‌اند و نه فقط شاعر بلکه عارف است و این صفت حکمت به خاطر اشرافی است که به علوم زمانه خودش داشته است.

مثنوی مولانا شرحی است بر کتاب حدیقه سنایی

یکی دیگر از ویژگی‌های سنایی در کتاب ایجاز فراوانی است که در سخن خود دارد و فشردگی کلام، گویی که عجله دارد و می‌خواهد تمام مفاهیم را در کمترین فرصت ارایه بدهد و به همین دلیل شما با مجموعه‌ای بسیار دشوار روبه رو می‌شوید. به همین دلیل است وقتی عبداللطیف عباسی که نخستین مصحح کتاب حدیقه است و نخستین کتاب مثنوی مولانا را در سال ۱۳۲۹ هجری قمری تصحیح می‌کند می‌گوید من پس از اینکه کتاب حدیقه را تصحیح کرم به این باور رسیدم که کتاب مثنوی مولانا در حقیقت شرحی است بر کتاب حدیقه سنایی.

کتاب بر همین سیاق پیش می‌رود و سخنانی در باب صفات و افعال خداوندی و عجز آدمی از شناخت آورده شده است. سنایی در بخش‌های مختلف کتاب تصوری به ما می‌دهد که به فرمان خداوند امر صادر می‌شود از امر عقل کل و از عقل کل به نفس کل و این نفس کل هست که همان موقعیتی را دارد که عقل شارع در حکمت مشاء وجود دارد یعنی ناظر بر آفرینش در عالم زمینی است و واسط بین عالم شهادت و عالم غیب و همین نفس کلی است. در حالی که در حکمت مشاء عقل شارع است. بارها در کتاب حدیقه به این سیستم فکری و مراتب وجود اشاره می‌شود. پس از این مباحث فصلی در معرفت می‌آید سپس فصلی در وحدت، شرح عظمت الهی و فصلی در طلب درجات. اصطلاحات عرفانی را سنایی یگان یگان وارد کتاب می‌کند و می‌کوشد تعبیر خودش از این اصطلاحات در آن پایگاه معرفتی که خودش بر آن اشراف دارد تعریف کند.

یکی از ویژگی‌های مهم کتاب حدیقه این است که سنایی جای به جای برای مطالبی که مطرح می‌کند حکایت و تمثیلی را هم می‌آورد. این حکایت‌ها در واقع پایه‌های آن داستان‌سرایی می‌شود که بعدها عطار در مثنوی‌هایش و همچنین مولانا آن‌ها را بست می‌دهند. حکایت‌های سنایی بسیار کوتاه است و بیشتر از ۱۰ تا ۱۵ بیت در حکایت‌های بلند نمی‌شود گویی حوصله زیادی برای شاخ و برگ دادن به داستان ندارد و خودش آن‌ها را تمثیل می‌نامد

ستایش رسول‌الله یکی از زیباترین بخش‌های کتاب است

سنایی در رزق، تضرع، ذکر، شکر، قهر و لطف در علم حکایت‌هایی را دارد. همچنین فصلی در محبت، تجرید، توکل و ایثار دارد و بعد فصلی را در باب نماز دارد. کتاب تمهیدیه‌ای در باب خداوند است شناخت، مراتب شناخت خدا، عجز آدمی از شناخت حقیقی ذات الهی. بعد اصطلاحات عرفانی را می‌آورد، سپس تعلیم سالک، توکل، تسلیم و بعد از نماز سخن به میان می‌آورد. پس از آن سنایی وارد خود قرآن می‌شود و در فصلی به نام کلام سخنانی از قرآن می‌آورد. پس از آن وارد سپاس و ستایش رسول‌الله می‌شود که یکی از زیباترین و بلندترین بخش‌های کتاب است. پس از آن فصلی را در معراج می‌آورد که نخستین بار سنایی آن را ابداع می‌کند. که این چنین داستان معراج به نثر کشیده می‌شود. سنایی از تمام بخش‌های معراج پیامبر استفاده کرده که از زیباترین بخش فصل است که دل یا گشودن سینه پیامبر است.

از بخش‌های خواندنی مهم دیگر داستان معراج پیامبر است. بخش بعد از ستایش پیامبر، بی‌شک ستایش چهار صحابه مهمترین بخش کتاب است که در تمام تمهیدیه‌ای ادبیات فارسی سنت چنین بوده است. بعد از ستایش رسول‌الله ستایش امیرالمومنین است، سپس ستایش ابوبکر صدیق و بعد از آن ستایش عمر بن خطاب و عثمان است که بی‌شک تعداد ابیاتی که در ستایش امیرالمومنین می‌آورد بالغ بر ۳۰۰ تا ۴۰۰ بیت است. سنایی در ادامه در ستایش امام حسن و امام حسین باب‌هایی را می‌آورد که هر چند طولانی نیست اما نفس اینکه سنایی به خاندان حضرت علی(ع) اعتنا می‌کند، بسیار است. و بعد به ستایش ابوحنیفه و ستایش امام شافعی می پردازد و دو فصل دیگر می‌آورد. بعد از آن راجع به چرایی آوردن این دو نفر سخن می‌گوید. همچنین فصل‌هایی نیز در ستایش علم، عالم و طلب علم دارد و همچنین فصلی در ستایش عقل می‌آورد.

مریم حسینی گفت: سنایی به ایده‌ها و آرزوهایی دست پیدا می‌کند و فضای تازه‌ای در کتاب باز می‌شود مراحلی که پشت سر گذاشتیم از کتاب حدیقه تا بخش‌هایی که شاعر در آن‌ها از عقل و عاقل و معقول، علم و عالم و معلوم سخن می‌گوید و در ستایش نفس کلی و عقل کلی ابیاتی را مطرح می‌کند. نگاه اشراقی که سنایی دارد به این مساله می‌پردازد که مراتب جهان در هنگام آفرینش و پس از خداوند امر است و از امر عقل کلی و از عقل کلی، نفس کلی پدید می‌آید.

این‌که هیات و تصویر جهان از نگاه سنایی چگونه است. سنایی چگونه جهان را می‌بیند و تصویر جهان در نگاه او چگونه است. سنایی در ابیاتی از حدیقه به مراحل آفرینش و اینکه پس از آفرینش نفس کلی، این نفس ناظر بر جهان است، اشاره می‌کند و این‌که چگونه هفت فلک بر چهار عنصر تاثیر می‌گذارد و سه مولود جمادی، نباتی و حیوانی از آن صادر می‌شوند.

گفت‌وگویی میان سنایی و پیر رخ می‌دهد

در حقیقت سنایی ابزار حرکت انسان به سمت بالا و معراج را صفت ناطقه می‌داند. پس بخشی را مطرح می‌کند که اعضای بدن آدمی را به شهر پیشه‌ورانی تشبیه می‌کند که عقل و نفس، هر کدام وزیر و پادشاه این شهر و سرزمین هستند و در ادامه بسیاری از بحث‌های فلسفی روزگار خودش را مطرح می‌کند. همه این‌ها مقدماتی برای طرح این نکته است که آن زمانی که آدمی می‌تواند از بند جمع رها شود و به سمت دنیای بالاتر حرکت کند، چگونه حالتی است، به همین جهت ابیاتی در وصف و صفت شب می‌آورد. اینکه سنایی شب را مطرح می‌کند خیلی روشن است که می‌خواهد  ما را وارد یک فضای تاریک و مه‌آلود کند، فضایی که در آن حواس از حرکت باز می‌ایستد، قوای جسمانی خاموش می‌شوند و قوای درونی و معنوی به حرکت درمی‌آیند. همه ما می‌دانیم که شب و تاریکی زمانی است که در آن فرصتی برای خوابیدن آرزوهای نفسانی و بیدار شدن قوای روحانی است. به همین جهت است که سنایی آخرین ساعات شب را که به سحر نزدیک است را به یاد ما می‌آورد و در این زمان به صورت راوی اول شخص و کسی که این سحرگاه برای  خود او اتفاق می‌افتد، روایتی را نقل می‌کند.

در ابیاتی از حدیقه سنایی با نفس کلی، عقل فعال و با فرشته شخصی خود دیدار می‌کند. نمونه این ابیات در ادبیات فارسی کم نیست اما باید بگویم نمونه منظوم آن همین ابیات سنایی است که برای نخستین بار در ادبیات فارسی پدید می‌آید. چون فضا، فضای کاملا فلسفی است، سنایی به تبع نگاه ابن سینا، خود را در معرض این نگاه غریب قرار می‌دهد و با پیری از آن عالم دیدار می‌کند. گفت‌وگویی میان سنایی و این پیر رخ می‌دهد و پرسش‌هایی رد و بدل می‌شود. آن پیر پایگاه و جایگاه خودش را تعریف می‌کند، جایگاهی که او را اولین فرزند آفرینش می‌نامد که این فرصت را دارد تا در مقامی قرار گیرد که ناظر بر عالم زمینی باشد، اما وقتی از سرزمین خودش می‌گوید و آن را شهر خدا می‌نامد، برای ما صحنه‌هایی مثل آرمان‌شهرها و اتوپیا را تصور می‌کند. این گفت‌وگو ادامه پیدا می‌کند، پیر حقایقی را بر سنایی آشکار می‌کند و در نهایت پیامی برای سنایی باقی می‌گذارد که این جهان جایگاه تو نیست، تو مسافر هستی و مقصد و جایگاه تو جهان دیگری است.

حکایت لقمان و نگاه سنایی نسبت به مرگ

سنایی در ابیاتی با عالم بالا محشور بوده و با پیری از پیران آن جهان گفت‌وگو کرده است، زمانی که به عالم زمینی برمی‌گردد، دیگر این جهان را نمی‌پسندد و این پیام پیر که اینجا جایگاه خشم، شهوت، آرزو، حرص و هوس است و جایگاه تو نیست، مدام در گوش او تکرار می‌شود. به همین جهت پس از این ماجرا حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ بیت در حدیقه داریم که در مذمت شهوت راندن، در چشم نگه داشتن، شاهدان و صفات آن‌ها، غلام‌بارگی و... داریم که این ابیات در حدیقه به شدت حالت هزل و هجو دارد، دشنام‌گون و تند است و حتی در جاهایی سنایی با کلمات رکیک رنج خود را از غلام‌بارگی، شاهدپرستی و شاهددوستی بیان می‌کند. به شدت به دنیا دوستان و دنیاپرستان می‌تازد و حکایت‌هایی در باب بزرگانی می‌آورد که چگونه دنیای فانی را کوچک شمردند و آن را رها کردند.

حکایت لقمان که سنایی در حدیقه آورده است، به نگاه سنایی نسبت به مرگ اشاره دارد. در میان عرفا دو نوع نگاه به مرگ داریم، یک عده از مرگ استقبال می‌کنند و لحظه احتزار را بهترین لحظه زندگی خود برمی‌شمرند و عده‌ای هم از آن می‌هراسند و می‌پرهیزند. سنایی جزو دسته‌ای است که مرگ اندیش است، مرگ را دوست دارد و از آن استقبال می‌کند. به نظر او مرگ دری است که فرصتی برای آدمی فراهم می‌کند تا به عالم دیگر راه یابد. سنایی حکایت آدمی در این دنیا را به یخ فروش نیشابور تشبیه می‌کند که در گرما سرمایه او آب می‌شود و از بین می‌رود و او هیچ بهره‌ای از آن نمی‌برد. همچنین در ابیاتی از حدیقه نگاه سنایی به این دنیا را نشان می‌دهد. از بخش‌های جالب کتاب حدیقه که معمولا کمتر خوانده شده و کسی به آن توجه چندانی نکرده، بخش‌هایی است که سنایی در هجو خویشان خود می‌گوید و صفت‌هایی برای آنان برمی‌شمرد. سنایی این بخش را با خویشان خود شروع می‌کند، بعد به صوفی، فقیه و فقها می‌پردازد و به مناسبت، حکایت‌هایی هم نقل می‌کند. تنها کسانی که در این بخش مورد هجو و هزل سنایی قرار نمی‌گیرند، پدر و مادر او هستند.

ابیات سنایی در باب مذمت دنیادوستی و دنیاپرستی

کتاب حدیقه سنایی را از بسیاری جهات می‌توان با «کیمیای سعادت» امام محمد غزالی یا «احیا علوم دین» مقایسه کرد. دو بند یا بخش در کتاب حدیقه از بخش‌های خواندنی این کتاب است که فضای کتاب را از آن فضای دهشت‌بار زمینی بیرون می‌آورد و ما را به عالم معرفت نزدیک می‌کند. آن هم فصلی در شوق و فصلی در باب عشق است. یکی از اتفاقات جالب در حدیقه این است که بعد از این فصول سنایی یک فصل مفصل در مدح سلطان می‌آورد که شاید برای بسیاری از خوانندگان و مخاطبان او جای سوال و تعجب داشته باشد که چرا سنایی با آن همه ابیاتی که در باب مذمت دنیا دوستی و دنیاپرستی دارد و اینکه از این کار توبه کرده، یک فصل به مدح سلطان اختصاص داده است؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان گفت که سنایی همان زمانی که از آمدن به دربار عذرخواست، این کتاب را به بهرام شاه تقدیم کرد و طبیعی است که تقدیم‌نامه‌ها باید با مدح و ستایش سلطان همراه باشد. نکته دیگر این است که بگوییم سنایی هنوز درگیر آن فضای دوگانه فکری است و سویی زمینی و سویی آسمانی دارد

با دقت در ابیات  می‌توان پی برد که هدف سنایی از آوردن این ابیات مدح، گوشزد به سلطان است و این نخستین بار در شعر فارسی است که شاعری در میان مدح سلطان، او را پند و اندرز هم می‌دهد و راه هدایت را بر او آشکار می‌کند. اگر بسامد واژگان را در این فصل محاسبه کنید، می‌بینید که مهم‌ترین و پربسامدترین آن، عدل و داد است. سنایی سلطان را به صفت عدل ستایش می‌کند تا دادگری را به او بیاموزد. در حقیقت معایب سلطان را به او گوشزد می‌کند و از طریق ستایش او را به راه می‌خواند.

گاه زبان سنایی نسبت به سلطان تند می‌شود

سنایی در قرن پنجم و ششم که عهد مبارزه و ستیز با پادشاهان و سلاطین نیست و شاهان در نظر مردم، سایه خداوند در روی زمین هستند، راهی برای رهاندن مردمان جست‌وجو می‌کند و آن راه، هدایت شاهان است. او به تناوب حکایت‌هایی از انوشیروان که در شعر فارسی به صفت دادگری مشهور بوده، محمود غزنوی و دیگران نقل می‌کند تا به پادشاه گوشزد کند که راه نجات او و مردم سرزمینش، دادگستری است. گاه زبان سنایی، حتی نسبت به سلطان، تند می‌شود که در همین کتاب حدیقه هم نمونه‌های فراوان دارد. سنایی در پایان حدیقه و پس از آن که روایت‌های خود را از مسائل مختلف نقل می‌کند، از خود سخن می‌گوید و به تعریف از کتاب خود می‌پردازد.

سنایی از جمله شاعرانی است که بارها در باب زندگی خود و آنچه بر او رفته در کتاب حدیقه سخن گفته و حسن ختام این کتاب هم شعر سنایی آباد است که در آن به معرفی و توصیف کتاب خودش پرداخته است. پیش‌بینی کرده که هر شاعری بعد از او بیاید، بی‌شک اشعار سنایی را به خاطر می‌آورد و آفتاب سخن او هیچ‌گاه غروب نخواهد کرد. سنایی در بخش‌های پایانی کتاب حدیقه‌الحقیقه و شریعه‌الطریقه به معرفی کتاب خود می‌پردازد و آن را سنایی‌آباد می‌نامد. در مقدمه‌ نثری کتاب نیز سنایی همراه نام عربی حدیقه این کتاب را «فخری‌نامه» می‌نامد. نزد عطار و بعدها مولوی و مولویه این کتاب «الهی‌نامه» نامیده می‌شد. مثنوی شگفتی که نمونه‌ای از دفتری در حکمت الهی و سلوک انسانی بود و سرمشق سرایش مثنوی بزرگ مولانا قرارگرفت. حدیقه مثنوی‌ای حکمی، الهی، مذهبی، عرفانی، تعلیمی، انتقادی، اجتماعی و گاه سیاسی است.

مــن دریـن دولت از پـیِ یادی /  کـــردم اکنون سـنایی‌آبادی

 

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: