داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: برایتان نوشتم که برای شرکت در مجمع عمومی و انتخابات انجمن روابط عمومی وظیفه داشت از هر نشانی که از اعضا داشت تماس بگیرد و اطلاع بدهد که به مجمع تشریف بیاورند و عده ای اعتراض داشتند که به چه حقی به ما زنگ می زنید مگر انجمن برای ما چه کرده؟ و نوشته بودم که انجمن مگر کیست؟ و مگر غیر از این ا ست که انجمن خود ما هستیم؟ ما انجمن را تشکیل می دهیم و ما دور هم جمع می شویم تا بتوانیم در برابر مشکلات حرفه ایمان راه حلهای علمی پیدا کنیم.
در این فروردین از ابتدایش درگیر و دار مسایل انجمن بودم، و سرانجام در بیست و نهمین روز آن مجمع عمومی برگزار و بحمدالله ششمین دوره کاری انجمن آغاز شد، تا ببینیم این دوره چه خواهد شد وچکار خواهد کرد و در مورد مسایل مبرم و مبتلابه حرفه و رشته چه قدمهایی برداشته خواهد شد.
همه خوب می دانیم و باید خوب به یادمان باشد که برای ما همواره و همیشه تصمیمهایی گرفته می شود که فقط بصورت دست جمعی می توانیم آن تصمیمات را پاسخ دهیم و در برابرش عکس العمل نشان دهیم. آن جایی که مجبور می شویم دنبال یکدیگر بدویم که بیائید بنشینیم و فکر کنیم که چکار کنیم که با این بی عدالتی مبارزه کنیم، هر جا که باشد از نظر من انجمن است. حال انجمن صنفی باشد یا علمی باشد یا حرفه ای. در این فروردین، من باز هم مانند همیشه دوستان را به شرکت در سرنوشت خودشان فرا می خواندم، چرا که اعتقاد دارم در جایی بیرون از ما، برای جمعی ازما تصمیمهایی گرفته می شود که چه بخواهیم و چه نخواهیم ما را محدود میکند و کاری، چیزی یا عدهای را به ما تحمیل می کند (آن هم به شیوه های اتوبوسی و شبه اتوبوسی) که از ما نیستند و ما باید جمع متشکلی داشته باشیم که آماده دفاع از خودمان باشیم و یکی از این جمعهای موثر و مفید انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران است یا انجمنی همکار یا هم حوزه، برای من فرقی نمیکند.
لطف بفرمائید و به من نگوئید که انجمن در برابر حذف کتابدار از آموزش و پرورش چه کرد؟ شما هم بپذیرید که همه توانش در آنجا همین بود. انجمن می توانست مکاتبه کند که کرد، می توانست با معاون وزیر تقاضای جلسه کند و جلسه بگذارد که گذاشت ولی تا امروز پاسخ روشنی نداشته است. حالا شما در جایگاه انجمن بگوئید چکارکنیم؟ برویم وزارت کشور مجوز بگیریم و جمع شویم جلوی وزارت آموزش و پرورش؟ و آموزش و پرورش در حرکتی انقلابی مجددا معلمان پرورشی را که در استخدام دارد را بگوید که آقا در همان اتاق پرورشی چند تا کتاب هم بگذارید و کتابخانه ای درست کنید و خودتان اداره کنید. چرا که بعد از چند سال الآن که دولت تدبیر و امید آمده و مسئولین تلاش می کنند و می خواهند پاسخ دهند، باز میگویند استخدام معلمانشان برایشان اولویت دارد. یا نفرمائید لطفا که چرا نهاد هنوز دارد غیر کتابدار در کتابخانه ها بکار می گیرد. انجمن در دوره مدیریت قبلی نهاد هم برخورد کرد و هم نامه داد و هم جلسه داشت ولی طول کشید تا مدیریتی جدید بیاید و در استخدامها تخصص را لحاظ کند و درگرفتن نیرو بهتر عمل کند. به هر حال یادتان باشد یک جایی به نام یک انجمنی هست که در اینگونه موارد بتوانید فریاد بزنید پس این انجمن کجاست و چرا کاری نمی کند. پس تشکلی هست که از قبل تشکیل شده و در روز موعود نباید بروید و تازه سازمان بدهید و تشکیلاتی درست کنید تا نامه ای از طرف جمع بنویسید. تشکل سازمانی که از نظر مقامات رسمی، رسمیت دارد و حق نوشتن این قبیل نامه ها را هم بر اساس قوانی کشور جمهوری اسلامی ایران دارد.
در این فروردین سخنهای زیادی شنیدم که تکرار و تکرار بود و 15 سال است می شنوم. از دوستان نزدیکم می شنوم، از جوانانی که حتی در دوره ای فعال بوده اند. ولی به یک دلیلی از جامعه حرفه ای اطراف خود سرخورده اند. دوستی گرامی به من گفتند که من با همه تلاشهایی که تو سراغ داری تا کنون و پس از 8 سال، کاری در حد شایستگیهای خودم پیدا نکرده ام و انجمنیها که می توانستند در این کار مرا یاری کنند، نکرده اند. من برای این دوست و تلاشهایش ارزش قائل هستم و شایستگیهایش را باور دارم، ولی باور کنید منظورش را نمی فهمم. مساله را این قدر شخصی نمیبینم که به فرض یکی از افراد هیات مدیره می توانسته برای دوستی عزیز کاری کند و به نفع دوستی وارد صحبت با دانشگاهی، موسسه ای، نهادی چیزی شود که مساله یک فرد را حل کند و نکرده و حاا بگویند انجمن از بیخ و بن بد است. می دانم که این دوست من عصبانی است ولی به نظرم در این مساله کمتر واقع بینانه نگاه میکند و انتظاری خارج از وظایف انجمن در این صحبت میبینم.
استادی از استادان گرامی به من گفتند عده ای آنجا نشسته اند و اصلا کسی را بین خودشان راه نمی دهند. باز به خودم فکر کردم که پنج دوره است که انجمن جدید تشکیل شده و من جز دو دوره که به عضویت هیات مدیره انتخاب شدم و کاری که از دستم بر می آمد میکردم، در سه دوره دیگر گوش به زنگ بودم که انجمن چه کاری الآن دارد و در همان کار کمک کردم. و در همه این پانزده سال و با همه اعضای هیات مدیره های مختلف همکاری داشتم و هر جا هم که تذکری لازم بود دادم و آن را پی گرفتم. به عنوان یک کتابدار ایرانی می توانم بگویم همواره انجمن را زیر چشم داشته ام و دراینجا شهادت می دهم که جز در دوره اول و دوره اخیر (دوره ششم 29 فروردین 95) هربار التماس میکردیم که بیائید و کاندیداا شوید و حتی در روز انتخابات از دوستان میخواستیم که کاندیدا بشوید و تقاضای من و دعای من مستجاب نبود.
آنها که دستشان از دور بر آتش است، واقعا هیچوقت حرارت را آنطور که باید و شاید نخواهند فهمید. باید بیایند و در جمع قرار بگیررند و از درون به اصلاح بپردازند و از بیرون فرمان دادن که اول این چیزها را برای من فراهم کنید تا من بیایم و کار کنم، تجویز موثری نیست. بیائید مشارکت کنید و تغییر بدهید، مطمئن باشید این موثرتر است. تجربه ایران این را می گوید. در ایران ما مشکلات زیاد است، مشکلات مدنی و مشکلات سیاسی.
از سیاست هیچ چیز نگویم بهتر است، از مدتها مانده به انتخابات با بسیاری از خبرگان و اساتید صحبت شده که بیائید و آنطور که می دانید انجمن را بگردانید و مطمئن هستم که تا نیایند و در ترکیب قرار نگیرند موانع کار کردن در شرایط سیاسی ایران را نخواهند فهمید. شرایطی که از فوتبالش گرفته تا نرخ گذاری بنزینش همه سیاسی است و کار علمی و کار حرفه ایش هم تحت تاثیر سیاستها و سیاسیون است و این خاص رشته ما هم نیست. و در میان این سیاسیون عده ای کاسه های داغ تر از آش هستند که از امام علی (ع) مسلمانتر و از جناب مارکس هم مارکسیست تر هستند و با اینکه در برگ ماموریت اداری آنها نوشته شده است بروید کلاه بیاورید، حتما می دوند که سر بیاورند و در دوران دولت قبل این را در میان مدیران زیاد تجربه کردیم. کسانی که از انجمنها، گروههای خنثی و منفعل، و مطیع و منقاد میخواستند که فقط کف بزنند و در زمانهایی هم که مدیران لازم داشتند کاری کارستان و چند نقطه میلیاردی بکنند، قرار بود انجمنها با چشمهای بسته حتی محکمتر دست بزنند که خودشان نبینند و صدای دستها هم آنچنان باشد که دیگران هم صدای کلنگهایی را که نیم شب بر پی و پایه خانه هایشان می خورد نشنوند. شاهد بودم که التماس می کردیم که بیائید و مشارکت کنید و اغلب از سر تنبلی نمی آمدند و نمی خواستند که وقت بگذارند و آن وقت میگفتند ما را بین خود راه نمی دهند.
مشکلات مدنی ما هم که انواع و اقسام دارد. از انتظاراتی که از آن حرف زدم تا درک مدنی مساله ای به نام انتخاب کردن و انتخاب شدن. استاد دیگری که از سال اول دانشجوئیش تا امروز با اودر ارتباط نزدیک هستم و به او اصرار می کردم که وظیفه داری و باید شرکت کنی رضایت داد که در مجمع می آیم ولی مرا کاندیدا نکنید و صادقانه گفت که رای نمی آورم و پیش دیگران به عنوان یک استاد ضایع می شویم. ایشان هم در دوره پنجم آمدند و رای دادند و هم در دوره ششم، ولی مگر رای نیاوردن یعنی ضایع شدن و باز بزرگوار را نفهمیدم، هر چه اصراری بیش از آن نکردم ولی هنوز هرچه فکر می کنم، این حرف دوست گرامی را درک نمیکنم و به نوعی کمبود بلوغ مدنی را در آن مشاهده میکنم که امیدوارم از این جمله من نرنجد و آن را توهین تلقی نکند ولی مشکل بلوغ مدنی را در کشور داریم و ناشی از رشد ناموزون جامعه مدنی در کشور است. و نه کشور ما ، مشکل اغلب کشورهای خاورمیانه است. خاورمیانه ای که نزدیک به 150 سال سابقه مبارزه روشنفکری دینی از زمان سید جمال اسدآبادی و روشنفکری غیر دینی دارد. همه اساتیدی که شرکت کردند و مشارکت کردند، و انتخاب نشدند،نه تنها هیچ از ارزششان کاسته نشده، همین مشارکتشان جای آنها را بر چشم من قرار داده است.
به دوست جوانی که از فعالان دانشجویی سابق بود و در همه این دوره ها آمده و رای هم داده، میگفتم سر جدتان رای ندهید و بروید و دوباره سه سال دیگر ببینمتان، بیائید و کار کنید و آن کاری را که دوست دارید بیاورید در انجمن. میگفت با این هیات مدیرهها نمیشود کاری کرد. از او پرسیدم می دانی ایفلا چند نفر در هیات مدیره دارد؟ پرسید برای چه می پرسم و سوالم را تکرار کردم و نهایتا خودم گفتم 7 نفر و باز پرسیدم می دانی ایفلا چند کمیته و کار گروه تخصصی و کمیته های مشترک کاری دارد؟ و باز خودم گفتم بیش از پنجاه تا و این پنجاه تا بیش از 200 مقاله و سخنرانی برای کنگره سالانه تدارک می بینند. و سوالم این بود آیا اینهمه کار را 7 نفر هیات مدیره انجام می دهند؟ درکدام انجمن موفق کتابداری و علوم اطلاعات در دنیا نشسته اند که 7 نفر اینهمه کارها را هفت تنه انجام دهند و بعد بیایند و به 30000 کتابدار گزارش بدهند؟
فکر نمیکنید این نگاه به انجمن مشکل دارد؟ فکر نمیکنید این نگاه به فعالیتهای داوطلبانه مشکل دارد؟
دوستان عزیز و گرامی، من فقط می توانم از تجربه خودم به عنوان یک داوطلب بگویم. چه در لباس یک داوطلب در کمک به زلزله زدگان و عضوی از "سیب"، چه آن زمان که به عنوان یک دانشجوی داوطلب گرد شورای کتاب کودکی که دوستش دارم گشتم، چه به عنوان داوطلب در کارها و فعالیتهای زیست محیطی و چه در انجمن حرفه ای مرتبط با خودم،همواره در تلاش شناخت کمبودهایی بوده ام که شاید من بتوانم در آنجا بهتر کار کنم و هیچوقت، هیچوقت به این فکر نکردهام که کسی کار مرا می فهمد یا نه؟ هیات مدیره چه کسانی هستند و آیا در شرایط داد و ستد هستند که من اگر کاری بکنم آنها هم برای من کاری بکنند؟ من نه به پست و عنوان نیاز داشته ام و نه به رزومه و نه به مقاله برای ارتقاء، هیچیک. فقط به عنوان یک کتابدار حرفه ای همیشه فکر می کنم که اگر روزی اتفاقی را بخواهیم رقم بزنیم، باید از هم اکنون مجرایش را آماده داشته باشیم. روزی که اتفاق بیفتد برای دور هم جمع شدن خیلی دیر است. از هم اکنون باید باشیم و از حال و روز هم خبر داشته باشیم تا درمواقع حساس بتوانیم عکس العمل مناسب نشان دهیم، در برابر همه آفات خارج از حوزه و البته آفات داخلی هم الحمدلله کم نیستند.
و باز بیشترین آفت را در تنبلی می بینم و در درجه دوم در احتیاط. در کار داوطلبانه تنبلیم و تنوع طلب. تنبلیم و حوصله نداریم خودمان را متعهد کنیم و می خواهیم راحت باشیم و اگر ریشمان جایی گیر باشد احتیاط می کنیم. و تنوع می خواهیم و کار انجمنی بعد از مدتی یکنواخت می شود. مگرکارهای دیگرمان خطر این یکنواخت شدن را ندارد؟ آنجا چه می کنیم؟ کتابدار جایی هستیم که رئیسمان از این کارهای سوسول بازی و انجمن بازی خوشش نمی آید و وای به حالمان اگر بفهمد!! دانشجو هستیم و استادمان و گروهمان از این کارهای بی نمک و حتی بی نتیجه خوششان نمی آید، و ما شرکت نمی کنیم مبادا که سر پل صراط نمره بگیری، یقه را بچسبد، و ....
از دوستانی که روزی روزگاری به ایفلا رفته اند سوالی بپرسم؟ فضای ایفلا را یک بار درست و درمون برای ما ترسیم میکنید که ما هم عقلمان بره بالاتر؟ آیا فی الواقع می روید که آنجا بنشینید و مقاله های ارائه شده را مستقیم بشنوید؟ می روید آنجا مقاله خودتان را ارائه می کنید؟ در این رفت و آمد قسمت جذابش کجاست؟ از هر کسی که می پرسید میبینید همه این همایشها و کنگره ها بخش ارتباطیش برایشان از همه چیز مهمتر بوده است. دیدار اساتید،دیدار هم رشته ها و کسانی که علایق مشترک دارند. دیدار آدمهای جدید و یافتن دوستان جدید. والله اگر مقاله خوان باشید، مقاله ها را به ایفلا هم نروید می خوانید و همین الآن هم بروید و در سایت ایفلا و سایت SLA و در سایت انجمن کتابداری آمریکا ALA می توانید پیدا کنید و بخوانید، شاید همه مقاله های ارائه شده درانواع همایشها به اندازه یک مقاله در یک مجله بسیار خوب هم ارزش نداشته باشند ولی چه چیزی است که ارزش این را دارد که نویسنده همان مقاله بسیار بسیار خوب و اثر گذار را در کنگره ایفلا می بینید؟ چرا وقتش را تلف کرده و به آنجا آمده و در آن یک هفته ننشسته و روی مقاله بسیار خوب دیگری کار نکرده؟ آمده تا همکاران را ببیند و از نزدیک با هم گپ و گفتی (به قول دوستان گفتمانی) داشته باشد. آمده از نزدیک دوستانی را که صاحب سایر مقالههای خوب هستند ببیند و شاید از این ملاقاتها اندیشه و کار تازه ای متولد شود. جمع شدن در انجمنها و رویدادهای حرفهای برای اصحاب حرفه و اصحاب رشته مفید است و هرچه مشارکت بیشتر و متنوع تر باشد، آن حرفه موفق تر خواهد بود.
در پایان، خدای را شکر می کنم که در نتیجه انتخابات ششمین دوره انجمن تنوع بیشتری می بینیم. 6 عضو هیات علمی هر یک از یک دانشگاه یا پژوهشگاه و سه نفر خبره باز هر یک از یک موسسه و کتابخانه و سه نفر بازرس باز هم مرکب از هیات علمی و کارشناس در اعضای اصلی و علی البدل انتخاب شده، و مجموعه 12 نفری بسیار خوبی را تشکیل داده اند. مجموعهای از مجربین و با سابقه ها در کنار جوانانی که به تازگی تحصیلاتشان به پایان رسیده و عضو هیات علمی شدهاند، و تجربه را در کنار انرژی جوانی قرار دادهاند و من امیدوارم که همه کتابداران، اساتید، دانشجویان کتابداری که به زندگی حرفه ای و آینده خود حساس هستند، نیت کنند و به کمک این عزیزان بشتابند. من برای این انتخابهای به نظر من بسیار خوب به جامعه علوم اطلاعات و کتابداران تبریک می گویم.
این را هم بگویم که این بزرگوارانی که من نام جوان بر آنها نهاده ام همه از اساتید و خبرگان صاحب تجربه هستند که این بار در لباس هیات مدیره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران ظاهر می شوند و من در قیاس با خودم آنها را جوانان می نامم. و بالاتفاق کسانی هستند که در دوره دانشجویی و کاری خود سوابق درخشانی دارند و این انرژی و تجربه باز هم به خدمت همه شما درآمده که واقعا قصد دارید کاری انجام دهید. قدم پیش بگذارید.
عمرانی، ابراهیم. «به ایفلا می روم نه برای آنکه یک هفته سخنرانی کنند و من گوش کنم». سخن هفته لیزنا، شماره 283. 6 اردیبهشت ۱۳۹۵.
من هم با همه صحبت ایشان که همیشه به شدت از انجمن دفاع می کند موافق نیستم، بالاخره اگر انجمن بی عیب و نقص بود، باید ما هم اثرات بیشتری می دیدیم. ولی اون قسمت از حرفتان که نوشتید فقط تو راست می گویی اگر می شود توضیح بدهید که منظورتان چی بوده. من بعد از متن کامنتارو نگاه می کنم و با کامنت شما رفتم یکی دو قسمت را دوباره خوندم و ندیدم کفته باشه کسی دروغ می گه یا کسی راست می گه. بیشتر فکر کردم که یک شیوه نوشتن است که از دیالوگ برای پیشبرد کلام و تاثیر آن استفاده می شود.
قراره تو این انجمن چه کاری صورت بگیره؟ هدف این انجمن چیه؟ آیا قرار نیست از رشته ما در برابر فکر مردمان نادان عصر حاضر دفاع کنه؟ خلاصه هدف از ایجاد این انجمن چی بوده؟
انجمن یعنی من و شما چه عضو باشیم چه نباشیم، چه عضو هیات مدیره چه عضو عادی انجمن.
با احترام
این آقای عمرانی همکار بنده است و همه می دانند که من یکی از غرغرو ترین آدمهای اینجا هستم. من هم مانند شما همواره از وضعیت جامعه کتابداری یا به قول عمرانی علوم اطلاعات می نالم ولی بعد از دو سال و خرده ای که به این آدم نزدیکتر شدم دیدم که اگر کتابدرانی مانند من و شما نزدیک به انجمن کار کنیم آن وقت می بینیم که انجمن هر روز دارد مشکلات را می شنود، ما هم باید محدودیتهای اجرا در ایران را کشف کنیم. بنده خدا عمرانی دارد از یک جماعت به اسم کتابدار و به قول خودش انسجام حرفه ای حرف می زند والا خودش که سالها است هیات مدیره نیست و فقط هر کاری انجمن به او واگذار کند سعی میکند انجام دهد و من شهادت می دهم. من که هر چی می بینم و می شنوم به ایشان می گویم و یادداشت می دم.
ممنون بابت قلم شیوایتان و ممنون بابت تلنگرهای به جایتان که الحق والانصاف دریچه های تازه ای از بلوغ مدنی و اجتماعی را به روی اعضای حرفه می گشاید. امیدوارم این سعه صدر و بزرگ منشی در همه "صاحب نظران فقط حرف زن" رشته هم نفوذ کند تا انجمن به جایگاه حرفه ای خود برسد و به لحاظ حرفه ای تعیین کننده بسیاری از رویدادهای حرفه باشد.