داخلی
»سخن هفته
درسهای خوب، ارائههای ضعیف
لیزنا؛ ابراهیم عمرانی، سردبیر:
یک
همان داستان تکراری سه نوجوان که با هم در مورد شغل و درآمد پدرشان رقابت می کردند است. این میگفت پدر من نماینده مجلس است و قانون تصویب میکند و ماهی سی میلیون تومان می گیرد و دومی گفت پدر من وزیر است و همه قوانین را باید اجرا کند یا نظارت بر اجرای آن کند و او هم همین ماهی سی میلیون تومان می گیرد و سومی گفت پدر من مامور اجرای احکام است و با سه چهارتا اسکناس ده تومانی گند می زند به همه قوانین پدرهای شما.
بله دوستان در کشوری زندگی می کنیم که قانون زیاد داریم. برای اغلب چیزهایی که وجود دارد قانون هست ولی اجرای آن فاجعه شده است. در حوزه فرهنگ و در حوزه آموزش عالی هم داریم به همین جا می رسیم که زحمتهای زیادی کشیده می شود و برنامهریزیهای نسبتا خوبی هم انجام می شود ولی در اجرا خیلی ضعف داریم. البته با این تفاوت که استادان ضعیف که مجریان درسهای ما هستند، نه اهل رشوه هستند و نه نیازی به آن دارند، و بدون هیچگونه توقعی، گند میزنند به برنامه و درس و همه چیز.
برای طراحی درسها، مانند طراحی قانون، نگاه قانونگذار و در اینجا برنامهریز آموزشی در کلیات یک رشته آموزشی، خوب بوده و اغلب در کل درست برنامه ریزی شده و دروس تخصصی و عمومی پیش بینی کرده و حتی دروسی اضافه طراحی کرده که دانشجو قدرت انتخاب داشته باشد و حتی بتواند بصورت آزاد به کلاس درسهایی که تمایل دارد برود و نگاه خود را به دنیا گسترش دهد. این مدل طراحی درس، از کشورهای ثروتمند که سابقه 400 ساله در آموزش عالی جدید و دانشگاه جدید دارند آمده و در ایران تا جاییکه می دانم همان شیوه بکار گرفته شده و طراحی در دوره کارشناسی همان درسهای عمومی، درسهای تخصصی و درسهای آزاد است. افزون بر این باید عرض کنم که در برخی رشته ها که همان طرح درسهای دانشگاههای فرنگی تکرار شده و در شوراهای وزارت علوم ما، حتی شرح درسهای فرنگی ترجمه و بکار گرفته شده و منابعی فارسی به آن افزوده شده است. شرح درسهای زیادی هم در ایران نوشته و ویرایش شده و برای هر یک از درسهای طراحی شده شرحی نوشته شده و منابعی پیشنهاد شده است. و اینها همه زحمت استادان بزرگ هر رشته است و هزینههایی هم دارد که از جیب مردم عزیز پرداخت شده است و حال فکر کنید که اگر با این همه زحمت و تلاش کار درست انجام نشود و مجری (مدرس)، برایش کیفیت کارش و کمیت کارش مهم نباشد، چه اتفاقی میافتد. فکر کنم باز هم مانند سخن هفته دو هفته پیش باید برویم دنبال موجودی که بیاید و باقالیهای را جمع کنیم و بر پشتش بگذاریم.
علت وجودی دروس عمومی را بهتر از من میدانید ولی من مینویسم که شما هم نظرتان را اضافه کنید.
صندلیهای دانشگاه به ویژه در دوره های کارشناسی، به زبان خودمانی شما را از بچه مدرسهای، به دانشجو تبدیل میکند، و حتی اسمش هم شما را بزرگتر میکند، و شما همه این مرحله را تجربه کردهاید و اولین روزهای دانشگاه را اگر به یاد بیاورید متوجه میشوید که چه تغییری در شما به وجود آمده بود. با همین تجربه، طراحان و برنامهریزان آموزش عالی به شما می گویند که در دوره کارشناسی، شما نیاز به دانستن اطلاعاتی پایهای دارید و لازم است از دنیای دانش از رشتههایی مرتبط و حتی "کمتر مرتبط" اندکی بدانید. بنابراین در همه دنیا به دانشجوی کارشناسی، نیمی درسهای عمومی ارائه می شود و نیمی درسهای تخصصی رشته. این کار به دانشجو دو فرصت بسیار خوب میدهد که بی ارتباط به هم نیستند:
دو
دوست گرامی جناب آقای شکاری در گروه بحث مطلبی در مورد درس تاریخ علم نوشته بودند با این مضمون:
"یکی از دروسی که در برنامه ی درسی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی وجود دارد، درس «تاریخ علم» است که به ارزش 2 واحد در مقطع کارشناسی تدریس می شود. به نظر شما این درس چه ضرورت، اهمیت و فایده ای برای کتابداران و متخصصان علم اطلاعات می تواند داشته باشد؟ "
در پاسخ به ایشان جناب آقای دکتر فتاحی گرامی نوشتند:
" به طور معمول، در شرح هر درس، از جمله این درس، هدفها و بویژه هدفهای کاربردی مطرح شده است.برای درک هدفهای این درس باید کتابهای تاریح علم یا فلسفه علم را مطالعه کرد.
تاریخ علم، بخشی از تاریخ عمومی جامعه انسانی است. اگر سیر تحول علم را دنبال کنیم، متوجه خواهیم شد که توسعه علوم و تحول نظریه ها و اصول علم ارتباط مستقیم با جامعه دارد، جامعه با همه مسائل و رویکردهایش. مطالعه کتاب تاریخ علم تالیف دمپی یر، ترجمه عبدالحسین آذرنگ می تواند مناسب باشد. همچنین، جستجوی عمومی در وب می تواند به فهم ارزش تاریخ علم کمک کند".
و دوست دیگری ، سرکار خانم نژاد محمد نوشته اند:
"بحث و سوالات زیادی در مورد آموزش و تدریس در مدارس و دانشگاهها وجود دارد: اینکه چه بخوانیم، چطوری بخوانیم، اصلأ باید بخوانیم/ نخوانیم! نیاز به خواندن داریم/نداریم؟! باید مجبور به خواندن باشیم/ نباشیم؟! و هزاران سوال دیگر...
چیزی که در وضعیت فعلی مسلم است، چیزهای زیادی خواندیم یا بهتربگویم حفظ شدیم (در مدارس و دانشگاه)، ولی متأسفانه برای آنها ضرورتی احساس نشده بود!
در دوران کارشناسی واحدهای عمومی زیادی را گذراندیم که تکرارگذشته هایمان بود (مدارس)، اما باز هم نفهمیدم، چرا باید کسی که در رشته تخصصی قبول شده این حجم واحد عمومی را بگذراند و همینطور بعضآ واحدهای تخصصی. ولی احساس می کنم که با تغییر نگاه به آن می توان، آن را مفید دانست.
باورم این است که کتابدار به غیر از مهارت تخصصی مثل سازماندهی، جستجو بازیابی اطلاعات و ... باید یک جامعه شناس و روانشناس خوبی باشد تا بتواند بین اطلاعات و افراد ارتباط خوبی برقرار کند."
به نظرم رسید این بحث بسیار زیبا را خوب بود که خود بهجت نژاد محمد گرامی ادامه می داد، که چند گزاره بسیار خوب و دقیق در صحبتش داریم. با اینهمه در اینجا سعی می کم خیلی کوتاه صحبت را دوباره باز کنم دیگران هم مشارکت کنند، البته اگر خدا بخواهد.
گزاره اول: چیزهای زیادی خواندیم یا بهتر بگویم حفظ شدیم (در مدارس و دانشگاه)
تاکید دقیق ایشان بر اجبار به حفظ کردن مطالبی که هیچ کاربرد بعدی ندارند. البته بهتر است بنویسیم حفظ کردیم و الآن آنها را یادمان نیست، چون همه حفظیات را بعد از امتحان پایان ترم به همراه جزوه اش انداختیم توی جوی آب بیرون دانشکده و حتی به رفتگر بنده خدا فکر نکردیم که در اولین باران و در سرما باید برود وسط آب و از زیر پل یا معبر جزوه شسته شده را در بیاورد که خیابان را آب نگیرد، و حالا جز خاطره ای از آن جزوه را حفظ نیستیم.
گزاره دوم: واحدهای عمومی زیادی را گذراندیم که تکرارگذشته هایمان بود (مدارس)،
این هم درست است، بسیاری از این دروس عمومی در مدرسه مقدمه چینی شده و قرار نیست تکرار باشد، و باید گسترش سطح داشته باشد و از شکل نسبتا ترویجی که در کتابهای درسی مدارس دارند، به شکل تحقیقی دانشگاهی گسترش یابند. و من هم شهادت می دهم، که در برخی از این دروس اتحاد "دانشجوی ضعیف، استاد ضعیف"، باعث می شود که درس در همان ابعاد دبیرستانی ارائه شود و هر دو طرف هم راضی هستند، نمره ای آخر ترم داده می شود و دانشجو هم زحمت زیادی برای امتحان پیش روی ندارد و هر دو راضی و خشنود یک ترم را پشت سر میگذارند و مانند همیشه، حساب استاد خوب و دانشجوی خوب را جدا کنیم که هر روز تعداد آنها کمتر و کمتر میشود.
گزاره سوم: باورم این است که کتابدار به غیر از مهارت تخصصی مثل سازماندهی، جستجو بازیابی اطلاعات و ... باید یک جامعه شناس و روانشناس خوبی باشد تا بتواند بین اطلاعات و افراد ارتباط خوبی برقرار کند.
خانم بهجت نژاد محمد در گزاره سوم خود، این بخش را به دانشجویان کتابداری محدود کردهاند و من با اجازه همه بزرگترها و با اجازه خانم نژاد محمد به همه دورههای کارشناسی در همه رشته ها اعم از علوم انسانی و فنی و هنر و پزشکی و علوم اجتماعی و کشاورزی تعمیم دهم. با اجازه خانم نژاد محمد می خواهم به روانشناسی و جامعه شناسی، درسهایی مانند فلسفه و منطق و اقتصاد و مدیریت را نیز بیفزائیم. مهارتها را هم اضافه کنیم، مهارت کار با نرم افزارها و سخت افزارهای مختلف، به این درسها و مهارتها ادبیات فارسی و زبان مادری و همچنین زبان خارجی را هم اضافه بفرمائید. و همه اینها فرد را از عوالم نوجوانی دور و به زندگی واقعی نزدیکتر میکند، با این مجموعه نگاهش به دنیا وسیعتر شده، تجربه هایش به امکانات او افزوده است و توان استفاده از منابع استفاده در کارهایش را پیدا کرده و خیلی با آنچه در شروع دانشجویی بوده تفاوت کرده است.
سه
در مورد ضعف اجرا تاکنون بسیار نوشته ام و نوشته شده و همه میدانیم که در بسیار مواقع دروس عمومی تبدیل به زنگ تفریح دنشجویان شده و یک نفر در کلاس جزوه مینویسد، و همان را تکثیر میکنند و هر دانشجویی علاوه بر شهریه و هزینههای جاری دانشگاه، پول فتوکپی شدن این چند ورق را هم میدهد و بعد از اینکه تلاش خود را برای حفظ کردن انجام دادند، و باز دیدند همین هم راه دستشان نیست، با آرایش کامل نظامی به جلسه امتحان می روند و ... و این اتفاق در دروس تخصصی هم در حال افتادن است و کسانی به عنوان مدرس سر کلاسها میروند که خودشان تسلط کافی بر آن درس ندارند همین روش جزوه بازی را دارند به دروس تخصصی هم میکشانند و نقطه ضعف اصلی همینجا است. این درس دارد بد اجرا میشود. درس خوب و بسیار آموزنده و ذهنگشایی مانند تاریخ علم اگر بد اجرا شود، تاثیر منفی خودش را برای همیشه خواهد گذاشت.
ضمن اینکه اگر یک استاد جدی در یک دانشگاه باشد و سایرین جزوه دانی عمل کنند، آن یک استاد ارجمند و دلسوز اتفاقا تبدیل میشود به "استاد بَده" و کسی که عقده دارد و دانشجویان را عذاب میدهد. و کسانی که نمره میدهند و با همان جزوه کوچک و بی محتوا اجازه می دهند درس سه واحدی گذرانده شود، میشود استاد خوب و محبوب. همان معادله قبلی که در بالا عرض کردم. و دانشجویان آن طرف معادله (نه دانشجویان واقعی) جلوی دفتر رئیس گروه جمع می شوند که این استاد سختگیر است و شما را بخدا این را بیندازید بیرون که نظم و آرامش دانشگاه و دانشجو را به هم ریخته است.
چهار
تنها چیزی که به نظرم می رسد که بگویم باید روی این بیشتر کار شود نظارت است. در حال حاضر شوراهای وزارت علوم، در عنوانشان نظارت هم اضافه شده و باید عزیزان عضو این شوراها روی نظارت کارهای بیشتری انجام دهند تا اگر خدا بخواهد در قرن آینده شمسی این معادله "استاد ضعیف – دانشجوی ضعیف" را بر هم بزنند، و مدارک تحصیلی به گونهای ارزیابی شوند و همینطور استادان باید ارزیابی شوند. ارزیابیهای فعلی تا جائیکه من میدانم از دو جا امتیاز میآورد یکی از رای دانشجویان که ترسم این است که بهترین استادان نمره نیاورند چون زحمت ایجاد میکنند و دوم تعداد مقاله های منتشره در ISI که خدا باعث بانیش در ایران را روز حشر بدون چون و چرا و حاشیه با مار غاشیه هم حجره سازد. و این هر دو نمیتواند ارزیابیهای دقیقی برای استادان ما باشد.
پنج
گاهی دوستان پرسیدهاند میخواهیم جامعه شناسی بخوانیم، از کجا شروع کنیم؟ و گاهی روانشناسی میخواهند و گاهی هم فلسفه و من حیران که چه کتابی را میتوانم معرفیکنم؟ بطور معمول تشویقشان میکنم که رمانهای نویسندگان بزرگ را بخوانند، که بهترین آثار روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی، و حتی فلسفی هستند. البته این روش من است و دوست دیگری ممکن است روش دیگری و باور دیگری داشته باشد و اگر از ایشان بپرسند، به آنها کتابی به عنوان مبانی جامعه شناسی یا .... معرفی کرده باشد. اینجا باید خیلی دقت کنیم ، هم من و هم ایشان که پیشنهادمان را بعد از صحبت دقیق با این دوست جوان باید به زبان بیاوریم. در اثر صحبت با این علم پژوهان جوان به این باور رسیدهام که مبانی به درد کسی میخورد که میخواهد به آن سمت برود. مبانی جامعهشناسی در حد شناخت مباحث هم که فکر میکنم در سطح دبیرستان به بچه ها داده میشود و اتفاقا اغلب آنها نوعی کتابهای ترویجی محسوب میشوند که به فرض در رشته جامعه شناسی، اساتید جامعه شناسی برای معرفی این علم به جوانان و نوجوانان مینویسند. و در ادامه می تواند به ازای هر یک از مباحث حوزه جامعه شناسی کتابهای مختلفی را تهیه و ادامه دهد. این در واقع خواندنی تخصصی است که بهتر است بصورت رسمی و دانشگاهی یا از طریق قبولی در جامعه شناسی یا با کمک استادان جلو برود، ولی در غالب موارد، رمانهای نویسندگان بزرگ دنیا خود عین جامعه شناسی هستند. رمانهای نویسندان بزرگ سرشار از مباحث دقیق روانشناسانه و جامعه شناسانه، و فلسفی است و شاید خواندن رمان این مباحث را به نرمی و آرامی در ذهن شما جاودان کند و خیلی بهتر از این باشد که کتابی را به شما بدهند و شما آن را حفظ کنید که بعد تحویل بدهید.
تکمله:
جناب آقای شکاری عزیز
اگر اجازه بدهید عرض کنم که من علاوه بر کتاب تاریخ علم ترجمه آقای آذرنگ که بسیار عالی است، و دکتر فتاحی هم همان را معرفی کردهاند، شما را به خواندن دو کتاب جی. برونوفسکی (برونووسکی) (در فارسی با هر دو املا نوشته شده)، دانشمند لهستانی الاصل آمریکایی دعوت میکنم. عروج انسان، و سیر اندیشه در غرب از لئوناردو تا هگل و نیز کتاب آقای هوشنگ اعلم با عنوان جستارهایی در تاریخ علوم دوره اسلامی. با ورق زدن اینها میتوانی با دنیای جدیدی آشنا شوی و از دنیای علم و دانشمندان لذت ببری و متوجه شوی که چرا برنامه ریز درسی این درس را بر شما واجب کرده است، حال اگر استاد شما انگیزه تاریخ علم را در شما از بین برده، یا در جو همکلاسیها، و اینکه وقتمان را میگیرد و ... به این نکته رسیدهاید که این دروس به درد نمی خورد، به نظرم خوب است تجدید نظر کنید.
من در همان سال اول کتابداری درسی با عنوان تاریخ ادبیات جهان داشتم که تا امروز هر فصلش در خاطرم و در ذهنم مانده و پس از آن کلاس تعداد زیادی کتابهای مختلف متون ادبی جهان را تا امروز خواندهام و لذت بردهام. همینطور در حوزه تاریخ علم. به ویژه تاریخ علم که خیلی کمک میکند که بدانید در کجای جهان ایستاده و پا بر شانه چه کسانی دارید؟ چند کتابی که صحبتش شد، کتابهایی در تاریخ علم در جهان و در کشورهای اسلامی است. و اگر می خواهید بدانید ایران از 2500 سال قبل از کورش هخامنشی تا امروز چه نقشی در علم جهان داشته است، لازمه اش مطالعه وسیعتری است که شاید کلید آغاز راه، آثار دکتر مهرداد بهار باشد، آثار مهرداد بهار به من ایرانی اعتماد به نفس زیبایی می بخشد. موفق باشید.
عمرانی، سید ابراهیم. « درسهای خوب، ارائههای ضعیف». سخن هفته لیزنا، شماره 476، 21 بهمن ۱۳۹۸
از بحث و تحلیل و نقدی که بر نوشتار کوتاه من در گروه بحث، داشتید، بسیار سپاس گزارم و خوشحالم که اندک صدای ما در این هوای گرفته، دیده می شود و خریدار دارد.
- «جانا سخن از زبان ما می گویی» آقای عمرانی گرامی:
""اگر یک استاد جدی در یک دانشگاه باشد و سایرین جزوه دانی عمل کنند، آن یک استاد ارجمند و دلسوز اتفاقا تبدیل میشود به "استاد بَده" و کسی که عقده دارد و دانشجویان را عذاب میدهد. و کسانی که نمره میدهند و با همان جزوه کوچک و بی محتوا اجازه می دهند درس سه واحدی گذرانده شود، میشود استاد خوب و محبوب. همان معادله قبلی که در بالا عرض کردم. و دانشجویان آن طرف معادله (نه دانشجویان واقعی) جلوی دفتر رئیس گروه جمع می شوند که این استاد سختگیر است و شما را بخدا این را بیندازید بیرون که نظم و آرامش دانشگاه و دانشجو را به هم ریخته است.""
سپاس از اینکه دردها را می نویسید.
در رشته ما، خواندن تاریخ علم به درک چرایی و فلسفه پیدایش و مانایی حوزه علم سنجی هم کمک زیادی می کند.
با تشکر
واقعا که مطلب به خوبی روشن شده است. به خصوص دراین بخش که آورده اید"ضمن اینکه اگر یک استاد جدی در یک دانشگاه باشد و سایرین جزوه دانی عمل کنند، آن یک استاد ارجمند و دلسوز اتفاقا تبدیل میشود به "استاد بَده" و ..... و کسانی که نمره میدهند و با همان جزوه کوچک و بی محتوا اجازه می دهند درس سه واحدی گذرانده شود، میشود استاد خوب و محبوب".
سپاس.زینالی (دانشجو)
بسیار عالی به مطلب ضرورت درس پرداختین. نکته ای که به نظرم اساتید محترم باید بهش توجه کنن بیان ضرورت درس در اولین جلسه است.
فهم ضرورت باعث ایجاد علاقه میشه.