داخلی
»سخن هفته
لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر:
بهار آمد گل و نسرين نياورد
نسيمی بوی فروردين نياورد
پرستو آمد و از گل خبر نيست
چرا گل با پرستو هم سفر نيست
چه افتاد اين گلستان را چه افتاد؟!
که آيين بهاران رفتش از ياد
هوشنگ ابتهاج (سایه)
پیشاپیش آمدن سال نو را به همه شما تبریک میگویم و برایتان سالی بهتر از سال 99 ، در آرامش بیشتر و آسایش بهتر آرزو میکنم. سالی پربار و پر موفقیت از خدا برای شما میخواهم و امیدوارم سالهای 1400 را با شادی و مهربانی آغاز کنید. با شعر سایه شروع کردم که مناسب این سالها است و امیدوارم که سال آینده نوروز شادتر و به دور از همهگیری و تحریم و اختلاس داشته باشیم.
درود می فرستم به همه عزیزان، که یک سال دیگر در کار ما ماندند و به ما نیرو و انرژی بخشیدند، و اجازه دادند تا باز هم بتوانیم در کنارشان باشیم و سالی سخت را با هم به پایان برسانیم، با امید به سالهای بهتر و بهتر
آخرین سال از سالهای 1300 شمسی، سالی بود همراه با بیماری همهگیر کوید 19 که بر همه کارهای ما تاثیر گذاشت. بر اقتصاد ما، بر روابط ما و بر کارهای اجتماعی و حرفه ای ما. اگر همه جهان به واسطه کوید تحت تاثیر قرار گرفتند، کشور ما افزون برآن با تحریمهای سنگین اقتصادی و مدیریت بد منابع مالی در کشور نیز روبرو بود که نتیجه آن اختلاسهایی با ارقام نجومی بود، و شرایط به سمتی رفت که باز هم 1% اغنیا، ثروتمندتر و 99 درصد دیگر باز هم فقیرتر شدند.
تاثیر این شرایط بر بودجه کشور، حرفة ما را که در بیش از 90% و شاید بیشتر، از بودجه دولت هزینه هایش تامین میشود، بیش از پیش متاثر کرد. اگر پولی در دست دولت بود، ابتدا باید حقوق کارکنان خود را میداد که معیشت آنها تامین گردد، و بودجه ای برای کار و فعالیت نداشت. منابع جدیدی تزریق نشد، و کتابداران به ویژه در کتابخانه های دانشگاهی و پژوهشی در رکود شدیدی به سر بردند، که نتیجه بیماری همهگیر و مدیریت مالی بد حکومت بود و نه فقط دولت. البته که ما حقوق بگیر دولت هستیم، و لی همه مردم به خوبی میدانند که دولت تنها مقصر نیست، به سایر قوا هم که نگاه کنید، همین مشکلات را میبینید که هیچ قوهای در این امر بی تقصیر نیست، قوه مقننه هم کاری برای مردم نمیکند، و قوه قضائیه هم تا کنون به یکی از این مختلسین عظیم الشان بی احترامی نکرده و اموال آنان را به خزانه دولت برنگردانده است.
در این شرایط استخدام جدید در دولت هیهات است، و من از موسسهای که عمرم را در آن گذراندهام خبر دارم که ده سال است که به مرور عزیزان من بازنشسته شدهاند و هیچ جایگزینی به جای آنان نیامده است، و انگار همین که گوگل هست، اطلاعات هست و کافی است و در دانشگاهها چنان توهم مقاله نویسی مدیران و مسئولین را گرفته، که همه چیزهای دیگر را فراموش کرده اند و اگر جایی برای ببر و بچسبان وجود داشته باشد، حال گوگل باشد، حال دوستان شکننده قفلها باشند و مقاله برسانند، و .... کفایت میکند و دیگر احساس نیاز به کتابخانه نمیکنند. چرا که بودجهای در کار نیست، و کتابخانهها سالها است که درست و حسابی مجموعههایشان به روز نشده و انتظاری هم از کاربران نیست که وقتی چیز تازه ای نیست، سراغ ما بیایند.
به عنوان سخن هفته پایان سال و برای استقبال از نوروز، به سه مشکل مهم در کار حرفهای خودمان میپردازم که امیدوارم در سال آینده بتوانیم به طور جدی به آنها بپردازیم، و دست کم به شناخت دقیقی از آنها برسیم، و برای برطرف کردنش بکوشیم.
شکاف بین کتابداران فعال و کهنه کارمندان:
بارها نوشته ام، شما کتابداران نسل فعلی در برابر کتابداران نسل بعد مسئول هستید. اگر نیازی را پاسخ بدهید، این شغل میماند و اگر نیازهای جامعهای را که کتابخانه برایش تعریف شده، برآورده نکنید، این شغل نمی ماند. ده سال است این را مینویسم. من مینویسم و می نویسم و باز هم خواهم نوشت، لیکن اغلب نزدیک به همه کتابداران گرامی ما همینکه خرشان از پل استخدام گذشت، انگار یادشان میرود که چقدر پشت در منتظر استخدام مانده اند.
از سویی، از زمانی که من دانشجوی 19 ساله وارد اولین کتابخانهای که به من کار سپردند شدم، تا همین الآن کهنه کارمندان (من به این عزیزان کتابدار نمیگویم و کهنه کارمند لفظ بهتری است)، به من جوان که دوست داشتم کار کنم و چیزی خلق کنم، فشار میآوردند که بنشین سر جات، تو که کار کنی از ما هم میخواهند کار کنیم. و دلیلشان هم این بود که ما هم مثل تو اولها کار میکردیم ولی وقتی دیدیم کسی قدر ما را نمی داند، ما هم دست کشیدیم. بعد هم یادت باشه، توی سیستم دولت، هر کس بیشتر کار کنه، بیشتر اذیتش میکنند، بشین آرام کار خودتو بکن و خیلی این ور اون ور ندو. این کهنه کارمندان با شیوههای مختلف، جلوی کار کردن دیگران را هم میگیرند. یک روز میگویند برای چی کار میکنی، برای کی؟ و وقتی میبینند که از پای نمینشینی، می گویند، اینجا سلسله مراتبی دارد و تو باید از من اجازه بگیری که چگونه کار مردم را راه بیندازی و فردا به حضور و غیابت گیر میدهند که چرا این ماه اضافه کارت زیاد شده و .. باید با خودتان نبرد جانانه داشته باشید، که کهنه کارمند نشوید، و کتابدار بمانید. باید کارتان در اولویت اول زندگیتان باشد، باید که کار را به عنوان ماموریتی که به شما داده شده نگاه کنید و انجامش بدهید و منتظر قدردانی نباشید. این را خیلی دیدهام و میبینم و می گویم و می نویسم که انگار حقوق میگیرید که حضور داشته باشید، و اگر خدای ناکرده کاری هم بکنید، باید یا اضافه کاری به شما بدهند، یا از شما قدردانی کنند ! ! !
من هم مانند شما در همین مملکت کار و زندگی می کنم. و از روی شکم سیری حرف نمیزنم. من هم از همین مغازههایی که شما خرید میکنید خرید می کنم و سه تا 5 برابر شدن قیمتها در یک سال و نیم، به من هم فشار آورده است، در همه این چهل وچند سال هر هشت سال یکبار سقوط آزاد ارزش پول ملی، مرا هم به اضطراب کشانده، ولی هیچکدام اینها نمی تواند دلیل کم کاری من باشد. یادتان باشد که باید نیاز مراجعانمان را پاسخ بدهیم، و مراجعان جدیدتر را هم به کتابخانه ها و مراکز اطلاعات خودمان بکشانیم. و در غیر اینصورت، کتابخانهها از دست میروند، برای این کار نیاز است که بازآموزی شوید و خود را با دانش روز حرفه آشنا کنید. سخت است نه؟ بعد از سالها رکود و انجام یک کار تکراری، حالا بیایم و شروع کنم به کارهای جدید که برای هر کدامش باید مدتها وقت بگذارم که آموزش ببینم؟ بله سخت است، ولی اگر این کار را کردید، میشوید کتابدار و نه کهنه کارمند. دوباره زنده میشوید، و احساس شادابی و جوانی میکنید، هم از خلقی که میکنید و هم از اینکه میراثی را برای نسل آینده زنده نگاه میدارید. من البته نظرم این است که کهنه کارمندان، از ابتدا چیزی در چنته نداشته اند، و چون نمی توانند خودشان را رشد بدهند، مانند وزنه سنگینی دو دستی به دیگران آویزان می شوند که جلوی بالا رفتن دیگران را بگیرند. از این حیله برحذر باشید و هرگز بالا و بالاتر رفتن را از دستور کارتان خارج نکنید.
جدال قدیم و جدید[1]:
هر چه پیش میرویم، این شکاف یا به قول اندیشمند بزرگ معاصرمان، جدال، خودش را بیشتر نشان میدهد. نیاز داریم که در این مورد هم در سال آینده تلاش فراوانی بکنیم و امیدوارم، نهادهای مسئول مانند انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران و کتابخانه ملی با همکاری هم، و از ابتدای سال به این موضوع وارد شوند و تلاش شود که این شکاف تا جای ممکن به پائینترین اندازه خود برسد. در همه دنیا این شکاف دیده می شود، ولی چون سیستم تصمیم میگیرد و نه فرد، به سرعت افرادی که بر سر راه این گونه موضوعها، سد ایجاد میکند کنار گذاشته میشوند. در کشورهایی که سیستم به جای فرد تصمیم میگیرد، سیستم از فرد عبور میکند و به راه خودش ادامه میدهد. نمونهای برایتان نقل میکنم از یکی از دوستان خودم. دوستی است که در کالج دانشگاه برکلی در کالیفرنیا عکاسی درس میداد و با وجود آمدن عکاسی دیجیتال در 15 سال گذشته، باز هم به عکاسی آنالوگ عشق میورزید و هنوز میگوید، عکاسی واقعی عکاسی آنالوگ است. دانشگاه به ایشان سه سال هم مهلت داد که برای تدریس دیجیتال خودش را آماده کند، و چون این عزیز، نتوانست دست از عشقش که عکاسی آنالوگ است بکشد، با 29 سال سابقه کنار گذاشته شد، و سیستم راه خودش را رفت و ایشان برای پرکردن کسری سالهای بازنشستگی، به کارهای متفرقهای روی آورد که هیچ ربطی به کار اصلیش نداشت. در نشست سازماندهی کنگره پنجم هم اگر یادتان باشد با سه ایرانی خارج از کشور مصاحبه هایی داشتیم، که همه اینها دوره هایی گذرانده بودند که بتوانند در کتابخانههای خود کارهای تازهای را برعهده بگیرند. چرا که ساز و کار کتابخانهها به کلی دگرگون شده است.
در ایران، مساله کامل دیده شده و در جریان هستم که بحثهای زیادی در اندیشگاه کتابخانه ملی و در برخی کمیته های انجمن درباره آن شده، ولی باید موضوع به صحن علنی مجلس بیاید تا بتوانیم درباره آن فکر کنیم. در یک سوی پشت بام، دوستان نشستهاند و محکم و استوار هم نشسته اند، و از کیان حرفه کتابداری و عملکردهای سالیان دراز آن دفاع میکنند و کار خودشان را پیش میبرند، و در سوی دیگر عدهای جوانتر، اصلا کار اینها را به رسمیت نمیشناسند، و همه چیز را مبتنی بر هوش مصنوعی میخواهند.
جدال قدیم و جدید دقیقا مرا به یاد آثار دکتر سید جواد طباطبایی می اندازد که اینجا هم مصداق دارد. یکی از مثالهای دکتر طباطبایی، مساله حوزه و دانشگاه است. دانشگاه پاریس را مثال میزنند که هزار سال پیش و از دل حوزههای علمیه فرانسه آن دوران، و از گسترش و توسعه دانشهای موجود و تقسیم کار علمی بیرون آمد، و پیوستگی خودش را با پدر خودش یعنی حوزه های علمیه حفظ کرد، در صورتیکه در ایران با انقطاع روبرو بودهایم، بعد از جندی شاپور و حران و نصیبین، دانشگاههای ایرانی زمان ساسانی ، و با حمله عرب همه چیز دود شد و به آسمان رفت، و نظامیه ها که میشد که دانشگاه بشوند نیز، در دوره مغول به رکود رفتند و دوران صفوی فروغ اندکی در علم و دانش و مهندسی پدیدار شد و با رفتن شاه عباس آرام آرام یک بار دیگر در اغما رفت و حوزهها به کار خود در حد معقول و منقول ادامه میدادند و محدود به فقه و اصول شدند، تا در دوره امیرکبیر که دارلفنون به موازات حوزه ها به وجود آمد و نه از دل حوزه ها و جدالی بین حوزه و دانشگاه آغاز شد که هنوز فکر میکنم ادامه دارد. در اینجا هم هوش مصنوعی باید از دل نیازهای کتابخانه ها رشد میکرد (که این نیاز را می بینیم) و باید به عنوان چتری بر همه کارهای درست گذشته سوار میشد که اینجا جدال شکل میگیرد، که شاید وابستگان شیوههای قدیم، چتر را نمیپذیرند، و کسانی که هوش مصنوعی را دنبال میکنند، در این سوی پشت بام ایستاده و فکر میکنند که هوش مصنوعی میتواند همه مشکلات را یک شبه حل کند، که باید بگویم، هنوز نیاز به زمان داریم که این مساله محقق شود، و باید هوش مصنوعی را به خدمت همه دانشهای موجودمان دربیاوریم و به عنوان ابزاری از آن استفاده کنیم، و ابتدا به ماشین همه علم گذشته را یاد بدهیم و بعد انتظار داشته باشیم که بتواند نیاز ما را پاسخ بدهد. فکر می کنم، در سال آینده روی این موضوع بحث بیشتری در همه نهادهای کتابداری کشور داشته باشیم.
شکاف حرفه و دانشگاه:
این شکاف در سالهای گذشته هر روز واضح تر و روشنتر خودش را نشان داده و منحصر به گوشه خاصی از حرفه نیست. من از زاویه حرفه در هفته پیش به یک گوشه از این شکاف پرداختم و استاد گرانقدر، دکترحمیدرضا جمالی مهمویی، یادداشتی در زیر نوشته من گذاشتند، که برایتان نقل میکنم: ’ نبود ارتباط بین پژوهش های دانشگاهی و گاه آموزش دانشگاهی و عمل در حرفه بحثی قدیمی و بین المللی است و هنوز هم پابرجاست. خاص سازماندهی هم نیست، رفتار اطلاعاتی، سواد اطلاعاتی و سایر زیر حوزه های کتابداری هم کم و پیش همین مشکل را دارند. منتها این نکته را نیز در حاشیه نباید فراموش کرد که پژوهش های نظری و آکادمیک (از نوع خوبش) هم لازم است. یک حرفه برای این که حرفه باشد نیاز به دانشوری (اسکالرشیپ) دارد که به بسط و گسترش مبانی نظری و دانشی آن حوزه بپردازد. اگر همه پژوهشهای یک رشته، مبتنی بر عمل (پرکتیس بیس) باشند آن رشته مشکل پیدا میکند.´
صحبت دکتر جمالی بسیار پسندیده است. و من با کلمه به کلمه آن موافقم. مشکل اینجا است که در دانشگاههای ما در حوزه های خاص و نه در همه حوزه ها پژوهشگرانی هستند که دارند، خوب کار میکنند ولی مستقل از حرفه. ما نیاز به واسطههایی داریم که این پژوهشها را اگر کاربردی هستند به صحنه عمل بکشانند، دقت کنید ، اگر کاربردی هستند، مانند مسایل سازماندهی، و نه پژوهشهای کاملا نظری که به آنها به عنوان زیر ساخت همه کارهایمان نیاز بسیار داریم. و مشکل دیگر آموزشگران ما هستند که بسیاری از آنان کلا از کار در صحنه حرفهای خبری ندارند و آموزشهایشان در حد جزوه و نمره است و با آینده اطفال معصوم مردم بازی میکنند و عمر ایشان را تباه میکنند. من به عنوان مصرف کننده تولیدات دانشگاه یعنی نیروی انسانی، با دانشآموختگان این ده سال به شدت مشکل دارم و مجبورم، خودم به کمک دوستانم، به آنها مجددا در محل کار آموزش بدهیم. باید از یکی دعوت کنم که سابقهای در کار دارد که از نحوه ارتباط با مراجعان بگوید، باید یکی را بیاورم که در عمل به آموزش زیبا نگه داشتن محیط کتابخانه بپردازد و نقش آن در استقبال مراجعان. مسایل فنی هم که جای خود دارد، و بسیاری مسایل مورد نیاز دیگر که از چشم آموزشگران پنهان مانده است.
به عنوان یک کتابدار حرفهای، امیدوارم در آغاز سالهایی که قرار است با 14 شروع شوند و صد سال هم ادامه داشته باشند، بیشتر فکر کنیم و از همین ابتدای سال این موضوعها را در نظر داشته باشیم و برای بهبود وضع موجود قدمهای آغازین را برداریم.
افزون بر این امید دارم که هر چه زودتر بیماری همهگیر کوید 19 دست از سر مردم بردارد و اجازه بدهد که فعالیتها به جریان عادی خود بازگردد و کتابخانهها نیز دوباره رونق بگیرند. کتابخانه ها حتما از تجربیات این سال همه گیری تجربه های خوبی برای خدمت از راه دور کسب کرده اند، که با عادی شدن ارتباطات، می تواند در کنار خدمات حضوری، استفاده شوند، و باز هم موجب رونق بیشتر کارشان شوند.
یلدا و چهارشنبه سوری و به ویژه جشن سال نو و نوروز و همینطور سیزده بدر و همه اعیاد ایرانی باستان را درکنار اعیاد اسلامی زنده نگه دارید که هویت ملی ما هستند. نوروزتان فرخنده و شادمان. بهارتان سرسبز و پرباران، و زندگیتان شادمان و سراسر موفقیت. نوروز مبارک.
عمرانی ، سید ابرهیم. «بهاریه در سالهای همهگیری کووید19». سخن هفته لیزنا، شماره 531، 25 اسفند ۱۳۹۹.
---------------------------------------------------------------------------------------------
.[1] عنوان را از یکی از آثار دکتر سید جواد طباطبایی گرفتهام
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.