داخلی
»سخن هفته
لیزنا؛ بهار رهادوست، عضو هیأت علمی سابق دانشگاه علوم پزشکی ایران: زمان دانشجویی چیزی از روش شناسی تحقیق نفهمیدم. اما می دیدم استادانم خانم انصاری و خانم سلطانی چطور دانشجویان را به تولید ابزارهای آموزشی رشته و منابع مورد نیاز تشویق می کنند و برخی از منابع مهم آموزشی ما حاصل پایان نامه های دانشجویان بود. پایان نامه خود من هم با الهام از همین رویکرد مساله مدار شکل گرفت و من موضوعی انتخاب کردم که ضرورت اجتماعی اش را سال ها پیش درمناطق صنعتی ایران احساس کرده بودم. چندسال بعد خانم سلطانی تصادفی پایان نامه مرا می بیند و در مشاوره با خانم نازی عظیما و آقای کامران فانی نظرمی دهند که چون هیچ منبعی درباره کتابخانه های کارخانه ای ایران نداریم خوب است وزارت علوم آن را چاپ کند و چاپ شد. بعداز انقلاب پس از بازشدن دانشگاه ها درس روش تحقیق به کلی تغییر کرد. استادان تازه از فرنگ برگشته روش های کمی را باب کردند و قرار شد درس روش تحقیق به دانشجو روشمندی بیاموزد و پایان نامه اش مشقی باشد هماهنگ با معیارهای روش تحقیق. من که دنیای معلمی را با علاقه تجربه می کردم با این که نگاه جامعه گرای خانم سلطانی از خاطرم نمی رفت از کتاب های روش تحقیق نکته ها آموختم. طوری که روش شناسی تحقیق وارد زندگی ام شد و تامل در ساختار پروپوزال ها دستگاه فکری کهنه ام را به هم ریخت. تک تک عناصر هر پروپوزال مرا به تفکر وا می داشت و نویدم می داد که بهتر است از نیم کره کمتر استفاده شده مغزم بیشتر استفاده کنم. عنوان ها دعوتی بودند که بفهمم چه می خواهم و چه خواهم کرد. از بیان مساله آموختم که از آشفتگی ها به درآیم و ارزش پرسش دقیق را دریابم. کوشیدم از شلختگی های ذهنی ام فاصله بگیرم و با تمرین پرسشگری به زبان دنیای امروز نزدیک شوم. در بخش هدف ها یاد گرفتم که هدف های آرمانی را از هدف های واقعی جدا کنم. روش و ابزار گردآوری داده ها ساختمان بلند ذهنی گرایی ام را فروریخت و دانستم که باید تمرین کنم بی استناد به داده های درست و دقیق و سنجیده درباره هیچ کس و هیچ چیز داوری نکنم. بخش مربوط به کاربرد تحقیق از این جهت امیدبخش بود که تشویقم کرد اگر درست و روشمند عمل کنم به نتایج دلخواه می رسم و ازبخش های دیگرمثل محدودیت های پژوهش و جدول زمان بندی یاد گرفتم که در زندگی واقعی ام از خیال پروری ها فاصله بگیرم. چشمانم را بر واقعیت ها نبندم و به جای خیال پردازی واندیشه گریزی بکوشم تخیلات سازنده ام را با تعقل و تفکر آشتی دهم. با این توصیف ها می توانم بگویم درس روش تحقیق برایم نه یک محتوای آموزشی ۱۶ جلسه ای یک نیمسال تحصیلی که نشانگر راه و روش زندگی و گشایشگر درهای بسته شد.
این تحولات یک شبه رخ نداد و هنوز هم پس از سال ها تلاش و تمرین گاهی رسوب دیروزهای گنگ امروزهای روشنم را تیره می کند. اما می دانم که این آموزندگی روش تحقیق قطعا به شخص من محدود نمی شود و ابعاد اجتماعی مهمی دارد. در واقع روش تحقیق اگر عمیقا درک و درونی شود و در زندگی جمعی جامعه نهادینه گردد می تواند حیات بخش باشد درغیراین صورت ابزاری می شود درخدمت هدف های انحرافی. چنانکه اکنون چنین شده است. این همه اثر پژوهشی در مجلات داخلی و خارجی و افزایش دانشجویان و مدرسان و گروه های کتابداری و این همه یافته های نوین تکنولوژیکی غرب و شرق درمقاله ها و محافل و کنگره ها چه طنینی درفضاهای بیرون از رشته و حرفه ما دارد؟ آیا اصلا صدایی هست که برای جامعه جدا از ما قابل شنیدن باشد و بازتاب آن در یادها بماند؟ گرچه زیباترین وجه رشته ما وجه فرهنگی آن است به لحاظ تاریخی سرشت رشته ما به ویژه پس از انقلاب های صنعتی و اطلاعاتی با مقوله توسعه و گسترش نهادهای قدرت رابطه تنگاتنگی داشته است و هیچ عقل سلیمی انتظار یکسانی شرایط در جوامع باز و بسته را ندارد. اما جامعه ای که یک نهاد غیردولتی آن مثل شورای کتاب کودک بیش از نیم قرن با همه افت و خیزهای دولت و ملت دوام می اورد و با حداقل امکانات بیشترین همکاری طیف عظیمی از مردم آگاه و هنرمندان و دانشمندان را جلب و جذب می کند حق دارد از یک رشته و حرفه کاملا امروزی مثل رشته و حرفه ما انتظارداشته باشد که صدایی داشته باشد رسا تاثیرگذار و حرمت آفرین و مشکی باشد که خود ببوید نه این که با غوغا و تبلیغاتی چون تغییر نام دیگران را متوجه حضور خود کند.
ما به چه کسانی بیش از حد احترام می گذاریم و برای مان الگو و الهام بخش می شوند؟ کسانی که به دیگران احترام بگذارند. باپرنسیپ باشند و از همه مهم تر بین گفتار و کردارش تناقضی دیده نشود. این انسان ها خود به خود احترام برمی انگیزند حتی اگر گاهی خطا کنند. نهادها هم زمانی منزلت می یابند که کارکرد قید شده در اساسنامه شان را به درستی انجام دهند و بین هدف وجودی شان و کاری که انجام می دهند تناقضی نباشد. مگر جز این است که در قانون اساسی رشته و حرفه ما هدف واقعی و آرمانی تسهیل جریان آزاد اطلاعات برای اعتلا ی جامعه و توسعه علمی اجتماعی فرهنگی واقتصادی است و آیا آموزش و پژوهشی که فاقد چشم انداز به جامعه باشد از هدف منحرف نشده است؟ آیا رشته و حرفه ای که با نقد بیگانه و از جامعه خود جدا شده با خود هم بیگانه نشده است؟ خوب است به این پرسش ها بیندیشیم.
رهادوست؛ بهار. « روش تحقیق = روش زندگی». سخن هفته لیزنا، شماره 555، 22شهریور ۱۴۰۰.
حسرتی ندارم که رسما شاگرد شما نبودهام، خود می دانید هر زمان که سخنی گفتهاید آموختهام و "دستگاه فکری کهنه" مرا خوب، به هم ریختهاید. آموختن روشمندی از درس روش تحقیق به جانم نشست؛ امید که دانشجویان و جوانانترها از جان، درک و درونیش کنند.
اما ببخشید قدری ناامیدم، شورایی شدن کجا و ما کجا. مگر قوانین وزارتی، دانشگاهها و سازمانها که با آرزوی! شخصی ماها شورتر هم میشود، میگذارد؟
سپاس بیکران از استاد رهادوست فرهیخته و مهربان به خاطر این تنلگرهای بجا و دقیقشان. امید که بیدار کننده باشند.