داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
در بخشهای قبل تاکید کردیم که ساختار یک اثر را محتوا و جریان فکری نویسنده شکل میدهد. مفاهیم ذهنی و زبانی، تفکر، مقولهبندی، دستهبندی، توصیف و هر بخشی از محتوا و ساختار آن در هم تنیدهاند و هر کدام بر دیگر اجزا از نظر ساختار محتوایی و شکلی تاثیر میگذارد. تعادل در اجزای یک اثر نیز اشاره به همین مساله دارد که همۀ اثر با هم در خدمت یک هدف هستند و باید مکمل هم باشند. هرگونه عدم تعادل در یک بخش یا بین بخشها بر کل اثر و دسترسی به هدف اصلی و نهایی تاثیر خواهد گذاشت. به عبارت دیگر، همۀ اجزا نه فقط جداگانه بلکه در رابطۀ با هم نیز ارزیابی میشوند.
برای مثال عنوان یک اثر شاخص خوبی برای حدس و گمان دربارۀ محتوا و کم و کیف آن است و باید بر همین اساس نیز یک اثر نامگذاری شود. اما به تنهایی نمیتواند همۀ بار یک اثر را بر دوش خود حمل کند. بخشهای دیگر نیز همین گونه در ارتباط با هم و مکمل هم هستند. در درون هر بخش نیز بین اجزا باید از هر نظر تعادل برقرار باشد. طبعا مطالب نامرتبط یا اضافی نیز اثر را ناموزون میکند و وزن و تعادل آن را خدشهدار میسازد. اصل مختصر و مفید بودن متن اشاره به تناسب و تعادل نیز دارد. اگر مطالب فصلی 5 صفحه و دیگری 30 صفحه باشد احتمالا باید ایرادی در ساختار محتوایی آن هم باشد. فصلها تا حد ممکن باید هموزن باشند و اختلاف اساسی بین آنها نباشد. حتا بین محتوای یک اثر و محل نشر آن (مجله، روزنامه، ناشر مربوطه و غیره) و مخاطبان آن نیز باید نسبتی وجود داشته باشد.
استعاره ساختمان و ساختار
ساختار مقاله، کتاب یا هر اثر فکری دیگر و حتا فرایندهای شکلگیری یا ساختار تصویرهای ذهنی و اجزای آنها چیزی شبیه نقشه و ساختمان چیزی است که قطعهها و اجزای گوناگونی آن را شکل میدهد. با این تفاوت که در اینجا مفاهیم و اندیشهها به هم متصل میشوند تا الگو یا تصویری از چیزی ارائه شود. گاهی با اتصال بخشها، مفاهیم، و تصویرها به هم یک داربست یا سازۀ موقتی ایجاد میشود تا به تدریج تصویر نهایی، بهتر، کاملتر، و بزرگتر شکل بگیرد. انگار نوعی فرایند نوسازی تفکر و اندیشه جریان مییابد و به تدریج تصویر یا توصیفی بهتر جایگزین قبلی میشود. الگویی کلی و موقت در ذهن شکل میگیرد و به تدریج اجزایی به آن اضافه یا از آن کم میشود؛ تقویت اندیشه یا ساختمان در هر ساختوسازی معمول است. همچون مجسمه یا پیکرهای که از چوب و سنگ ساخته میشود. یادآوری توصیف میکلآنژ در این مورد زیباست:
مجسمۀ مورد نظر در دل این سنگها وجود دارد. من فقط اضافههایش را دور میریزم!
ابتدا نقشهای شکل میگیرد، مواد و مصالح بر اساس نیاز، بودجه و امکانات تدارک دیده میشود، جانمایی میشود، کارگران و مهندسان دست به کار میشوند، اسکلت بنا نهاده میشود و به تدریج اتاقها و اجزای دیگر ساختمان شکل پیدا میکند. بیشتر تصویرها، واژهها، مفاهیم، و الگوهای ذهنی مورد نیاز برای تصویرسازی تازه نیز از قبل موجود است. یک محقق یا نویسنده اغلب بر اساس پیشینههای ذهنی خود و دیگران، و با استفاده از واژهها، مفاهیم و ترکیب آنها با همدیگر تغییراتی کم و بیش در آنها (البته با اهدافی نسبتا متفاوت) ایجاد میکند.
تفاوت و شباهت بین کوک زدن در خیاطی با نقشه ساختمانی هم جالب توجه است. فهرست یا طرح اولیه و کلی یک اثر یا حتا هر کدام از تصویرها و نقشههای ذهنی مرتبط با اجزای آن چیزی شبیه کوک زدن است که گاهی به آن ایدۀ اولیه، اتود، دستگرمی، سیاه مشق، پروتوتایپ، ماکت، الگو/ مدل و غیره میگویند.
در همۀ این موارد یک تصویر، نقشه یا الگوی ذهنی، خیالی و نزدیک به واقعیت و یا حتا بخشهایی از آن شکل میگیرد و سپس کامل و کاملتر میشود. در واقع ابتدا تصویرها و الگوهای ذهنی همانند یک نقشۀ ساختمانی شکل میگیرد و سپس هر کدام از بخشها متناسب با نیازهای تازه بازنمایی و توصیف میشود. بازنمایی و توصیف اجزای کلی یا جزئی میتواند با استفاده از واژهها و مفاهیم زبانی باشد و یا نمادهای ریاضی و سایر ابزارهای بصریسازی و توصیف. همانگونه که یک ساختمان از چشماندازها و نماهای گوناگون (بالا، پایین، دور، نزدیک، معماری داخلی، سیمکشی، لولهکشی، پیسازی، و غیره) بصریسازی میشود تا مهندس، معمار، بنا، و دیگران برای پیشبینی مواد و مصالح مورد نیاز و فرایند ساخت از آن استفاده کنند یک اثر فکری نیز میتواند چنین فرایندی را طی کند. تشبیه و توصیف چیزها و پدیدهها با واژهها، عبارتها، گزارهها، الگوها و قالبهای کوچک و بزرگ فکری و حتا بصری برای درک و سادهسازی مفاهیم پیچیده بسیار مفید است.
ساختار نهایی زمانی شکل میگیرد که تصویرهای ذهنیِ نویسنده، خواننده، پژوهشگر یا متفکر به تدریج بسط داده شود. این تصویرها در ذهن انسان به شکلهای گوناگون خطی و زمانی جریان پیدا میکند. توصیف و بسط زبانی همین تصویرهاست که متن علمی یا ادبی را شکل میدهد. شکل یا ساختار یک اثر نتیجۀ همین جریان ذهنی تصویرهاست. به عبارت دیگر، شکلگیری ساختار، معنا و اثر را میتوان یکپارچه، همزمان و البته تدریجی دانست. تفکیک آنها به نام ساختار، واژه، جمله، و غیره تنها یک انتزاع مفید برای درک و ایجاد تصویرهای ذهنی دیگر است.
نقشهها، ایدهها و فرضیههای اولیه را باید پیشبینی ساختار فرضی یک ساختمان یا یک اثر فکری تلقی کرد و نه خود ساختمان. بعید است که ما نقشۀ یک ساختمان را با خود ساختمان یکی فرض کنیم. با این حال، برای راهنمایی یا توصیف مختصر و مفید حتا یک ساختمان کامل و ساخته شدۀ بزرگ نیز اغلب از نقشه استفاده میشود. زیرا یک انتزاع تصویری مفید است. چیزی شبیه چکیده یا فهرست مطالب یک اثر که کم و بیش ساختار محتوایی آن را نمایش میدهد.
تمرین: معماران و مهندسان ساختمان برای مدیریت و ترسیم ابعاد گوناگون یک ساختمان تلاش میکنند نقشه آن را با چشماندازهای کلی و جزئی و متناسب با نیازهای مختلف ترسیم کنند. مثل نقشۀ کلی از بالا/ کنار/ دور/ نزدیک، نقشۀ زیرسازی، نقشۀ سربندی، نقشۀ داخلی، نقشۀ برق/ آب/ گاز/ و غیره. همۀ اینها با جزئیات خاص خودش بر روی همان نقشۀ کلی نشان داده میشود، اما با اهداف و کارکردهای مختلف و برای مخاطبان متفاوت.
بر اساس همین فرایند حرکت از کلی به جزئی یک حوزۀ موضوعی نسبتا آشنا را انتخاب، و نقشۀ کلی و جزئی آن را متفاوت و بر اساس نیاز ترسیم کنید. (موضوع تمرین در این قسمت و همۀ بخشهای این کتاب میتواند تغییر و توسعۀ تمرینهای بخشهای قبل باشد.)
بازهم سپاسگزار حمید محسنی هستم که همچنان با جدیت و با نثر شیوا به طور پیوسته به این مقوله مهم می پردازد.
آنچه گفته شده برای دانشجویان و دانش آموختگان و همچنین اعضای هیئت علمی که راهنمایی پایان نامه ها را عهده دار هستند سودمند می باشد.