داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک 350) : مریم سپهوند، کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی[1] : وارد وب سایت بخش مجازی سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شدم. در جستجوی هر کتابی که مرتبط با رشته تحصیلی ام باشد، کلمه «کتابدار» را در قسمت جستجوی عنوان وارد کردم. نتایج جستجو 7 کتاب را نشان می داد: کتابدار، افرد پرمشغله: کتابدار، استنلی کتابدار، کتابدار آگاه، کتابدار کارآفرین، کتابدارمان چیزی به ما یاد نمی دهد و کتابی که از عنوانش مشخص بود، پایان نامه تبدیل شده به کتاب! بود. کتاب ها طی چند روز از طریق اداره پست به دستم رسید (رایگان بودن هزینه ارسال کتاب ها در نمایشگاه بین المللی، یکی از موثرترین اقدامات انجام شده به منظور دسترسی آسان به کتاب هاست. که به سهم خود از مسئولین مربوطه سپاسگذارم). شروع به خواندن کتاب ها کردم تا نوبت به کتاب «کتابدار» رسید. چند صفحه اول را که خواندم دیدم چقدر فضاها شبیه به فضای کاری من است با تمام ویژگی هایش: کتابخانه، امانت کتاب، اهدای کتاب، روابط همکاران و ... . یک کتابدار، داستانی را از دل یک کتابخانه آغاز کرده است. ساعت یک ظهر شروع به خواندن کتاب کردم و آنقدر جذب داستانش شدم که بعد از تعطیلی کارم، دائما کتاب را در دست داشتم (تمام مسیر را تا خانه: مترو، تاکسی). ساعت 4 بعدازظهر، بعد از 3 ساعت مطالعه بی وقفه، کتاب تمام شد. از اینکه یک کتابدار ایرانی درباره کتابخانه و کتابداری نوشته است، لذت بردم و تصمیم گرفتم با معرفی نویسنده و کتاب، به سایر کتابداران برای نوشتن راجع به کارمان، الگو معرفی کنم.
خودتان را معرفی بفرمایید. من محرمعلی دودانگه هستم؛ با نام هنری مهراس دودانگه که بعضی از آثارم با این اسم به چاپ رسیده است. دوم شهریور ماه 1350 در ابهر به دنیا آمدم. کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم و فعلاً مسئول کتابخانه امام علی شهر کرج.
در چه زمینه هایی فعالیت دارید؟ بیست و پنج سال سابقه کار کتابداری در کتابخانه های عمومی را دارم و حدود دوازده سال هم سابقه تدریس ادبیات فارسی در دانشگاههای استان البرز. از سال 1376 هم به عنوان نویسنده نمایش های رادیویی، کارشناس- مجری و تهیه کننده در رادیو مشغول کار و فعالیت بوده ام. البته این یکی دو سال اخیر خیلی کم کار شدم و بیشتر به شعر و ادبیات و تدریس پرداختم. از سال 1381 هم موسسه انتشاراتی رهام اندیشه را در کرج تاسیس کردم که بیشتر حوزه فعالیت این انتشارات ادبیات و علوم انسانی و البرزشناسی بوده که تاکنون بالغ بر هشتصد کتاب منتشر کرده است.
تاکنون چه کتاب هایی، توسط چه ناشری در چه سالی منتشر کرده اید؟ بیشتر کتاب های من در موسسه انتشاراتی خودم و نیز نشر زرین مهر به مدیریت جناب آقای مهندس کیوان سالمی فیه به چاپ رسیده است.
کتابها:
آیا رمان «کتابدار» براساس واقعیت نوشته شده است؟ نمی توانم بگویم این رمان واقعیت دارد اما در عین حال هم نمی توانم بگویم بر اساس واقعیت نیست. فضای کاری همان فضای کاری خودم است. آدم های داستان، بیرون از داستان ما به ازای خارجی دارد و می توانم به جرئت بگویم همه آدم های داستان واقعی هستند. و اتفاقات هم نه به این شکل اما به اشکال گوناگون در کتابخانه اتفاق افتاده است. مخصوصاً جا گذاشتن کاغذهایی که برای افراد باارزش بوده، در کتابخانه ها فراوان اتفاق می افتد. چک، نامه، بیمه نامه های مختلف، عکس های خانوادگی و شخصی، اسکناس، کارت ویزیت، کارت بانکی، کارت ملی، یادداشتهای دستنویس و تایپی، و... بارها و بارها داخل کتابها پیدا می شود که رساندن آنها- که بعضاً ارزش مادی و معنوی فراوانی دارد- در کتابخانه اتفاق افتاده و می افتد. پس این داستان از این منظر کاملاً واقعی است.
نوشتن این رمان چقدر زمان برده است؟ نوشتن این رمان شاید حدود یک ماه طول کشید. اما این یک ماه خودش یک سال طول کشید!
طراحی روی جلد، ایده خودتان بوده است؟ راجع به طرح آن که بسیار هوشمندانه و مفهومی انتخاب شده، توضیح بفرمایید. طراح جلد، پسرم رهام است که من هم این هوشمندی را در طراحی جلد قبول دارم. من خودم فانوس را که در این طرح می بینم، یاد دیوژن و چراغ معروف او می افتم که در روز با آن دنبال انسان می گشت.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
و این کتابدار همان فانوس است یا همان انسان است که در این وانفسای مسابقه "بیشتر داشته باشِ" انسان امروزی، هنوز دنبال نجات است و انجام وظیفه.
فرآیند چاپ و انتشار این کتاب چقدر زمان برده است؟ حدود دو ماه تمام فرایند کار طول کشید.
هزینه چاپ کتاب را خودتان پرداخت کرده اید یا حمایت مالی شده اید؟ درباره هزینه های چاپ کتاب، برای کسانی که قصد چاپ کتاب دارند، توضیح بفرمایید. این کتاب در انتشارت رهام اندیشه چاپ شده پس تمام هزینه ها را خودم پرداخت کرده ام. بازار نشر ایران متاسفانه بازار بسیار معیوب و ناقص الخلقه ای شده است. عرض می کنم شده است، چون قبلا به این شکل نبود. ناشر روی کتاب سرمایه گذاری می کرد در نتیجه کتابی را چاپ می کرد که می دانست ارزش چاپ شدن دارد و مردم استقبال می کنند، پس هر کتابی چاپ و منتشر نمی شد. کتاب منبع و مرجعی مطمئن برای مطلبی بود که کسی دنبال آن بود. اما امروزه ناشران زیادی کتاب را با هزینه مولف چاپ می کنند پس مولف کارفرماست و ناشر مجری کار. هر مطلب غیرعلمی و ضعیفی هم راهی بازار نشر می شود و کتاب آن ارزش مرجع بودن را از دست داده است.
پیشنهاد شما برای کسانی که توان مالی برای چاپ کتابشان را ندارند، چیست؟ به اعتقاد من اگر کتاب شما کتابی باشد که ارزش چاپ شدن را داشته باشد، بالاخره چاپ می شود. ما بیش از یازده هزار ناشر در کشور داریم. اما می دانم کار راحتی نیست. باید گشت و تلاش کرد و کتاب را ارائه داد تا بالاخره ناشری که این کتاب راسته کار و چاپ اوست این کتاب را ببیند و چاپ کند. امروزه نباید به انتظار کشف نشست، باید خودت بروی و اثرت و خودت را بشناسانی.
خیلی ممنون از معرفی این کتاب خوب و آشنا ساختن ما با آقای دودانگه هنرمند