داخلی
»اخبار کتاب
شهر کتاب به دنبال راوی گمشده در «ناتمامی»
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی مئوسسه فرهنگی شهر کتاب، رمان «ناتمامی» دومین رمان زهرا عبدی است که بعد از رمان «روز حلزون» منتشر شده است. ماجراهای این رمان در یک فضای دانشگاهی در تهران شکل میگیرد. محور آن ناپدیدشدن عجیب و مرموز یک دختر دانشجوی جنوبی است؛ دختری که چند روزی است ناپیداست و دوست و هماتاقیاش در جستوجوی یافتن اوست.
رمانی که پاگرد ندارد
احمدی در ابتدای سخنان خود بر زمینههای متعددی (تاریخی، اجتماعی، شهری) اشاره کرد که رمان ناتمامی بر بستر آنها شکل گرفته است؛ وی از آنپس اظهار داشت: رمان فارسی در این سالها بسیار به شخص منوط است؛ شخصی که غالبا درونگرا است. در ایندست آثار اجتماع، شهر یا تاریخ کمتر نمود مییابد. حال آنکه در کتاب ناتمامی به شکلی فورانکننده با چندین زمینه رویاروییم؛ این تعدد شاید برای پیشبرد داستان قدری مزاحمت ایجاد کند. جالب توجه است، به رغم انتقادهای بسیاری که بر جریان نقد در سالهای اخیر وارد است، میتوان تاثیر نقدهای پراکنده بر روند داستاننویسی امروز را مشاهده کرد. در دو دهه اخیر ادبیات داستانی ایران به نهالی ضعیف شبیه بوده است، که در جریان باد مدام مسیر خود را عوض میکند؛ هرگونه جهتگیری این جریان، نقدهای بسیاری را سبب شده است که البته بر این روند تاثیر گذاشتهاند.
وی مصادیقی از ایندست را برشمرد و از آنپس ادامه داد: تصور میکنم رمان ناتمامی همه غرزدنهای این سالها را پاسخ داده است. وقتی گفته شد، زن ایرانی تنها از خودش مینویسد و محیط و اجتماع را در نظر ندارد و خانوادهمحور یا درونمحور است؛ اما زن این داستان از خانه خارج شده و کاملا در سطح شهر در حرکت است و در ارتباط با افراد متنوع. گفته شد، داستاننویسان ایرانی جهانبینی ندارند؛ حال آنکه این رمان تلاش میکند هم جهانبینی داشته باشد و هم اینکه آن را واضح و شفاف بیان کند. گفته شد رماننویس ایران پژوهشگر نیست و در صورتبندی کار خود مطالعه نمیکند؛ در این کار مشخص است که نویسنده مطالعه و تحقیق کرده است. از ایندست مصادیق بسیار میتوان برشمرد؛ گویا این رمان پاسخ به تمامی آنها را رسالت خود قرار داده است.
احمدی با مثالهای دیگری رویکردهای فراگیر نویسنده را تشریح کرد و از آنپس اظهار داشت: من شش زمینه را در این رمان دریافتهام: اسطورهها، اتفاقاتی که در خوابگاه و دانشگاه میافتد، شهر و تهران، جفره، مشروطه، مهاجرت. در پس هر یک از این زمینهها کلی خردهروایت نیز طرح شده است؛ نویسنده گویا در پی این بوده است که اتفاقاتی بسیار حجیم و کلی را در رمان خود جای دهد؛ مثلا اگر از تهران گفته میشود، از چهارشنبه سوری هم گفته خواهد شد. معمولا ما داستانی برای گفتن داریم که در یک زمینه اتفاق میافتد؛ وقتی آن زمینه را به درستی صورتبندی کنیم، داستان شکل و ساختار مییابد. قدری با تردید میتوان در اینباره سخن گفت؛ شاید نویسنده در ابتدا زمینهها را فراهم کرده و بعد با نگاهی گسترده شخصیت را در بطن آنها حرکت داده است تا بتواند زمینهها را به هم مرتبط کند؛ در واقع این نگرانی وجود دارد که داستان از دست برود. به اعتقاد من اغراق در بازکردن نظرگاه به زمینههای اجتماعی و تاریخی بسیار و تلاش برای گلچیدن از هر بوستانی، شاید سبب میشود برخی از این مولفهها تنها در حد یک اشاره باقی بماند.
وی افزود: بنا بر آنچه گفته شد پرسشی مطرح میشود: آیا ضروری است یک رمان به تمامی ایرادهایی که در یک یا دو دهه به رمان ایرانی گرفته شده پاسخگو باشد (با دقت، تلاش و نظم فراوان)؟ به اعتقاد من منتقدان به هر روی کار خود را میکنند؛ آنها ضعیف یا قوی، به حق یا ناحق درباره همه آثار سخن میگویند؛ نویسندگان نیز در ناخوادآگاه خود به حتم از همه منتقدان و مخاطبان تاثیر میگیرند؛ چیزی باید موجب شود درباره اثرمان، خودمان تصمیم بگیریم؛ باید دغدغههای خود را بشناسیم و به حدی میانه دست یابیم. نویسنده این اثر خیلی به پسزمینه رانده شده است؛ دیدن مساله شهر، اجتماع، سیاست یا تاریخ از منظری شخصی کمک میکند که دغدغههای شخص حی و حاضر باشند و به رمان ما گوشت و خون و استخوان بدهند؛ ضمنا این رویکرد موجب میشود یک اثر واجد زمینههای تاریخی فرهنگی و تاریخی باشد؛ این زمینهها باید موجب شوند شخصیت معلق نباشد.
احمدی بر ریتم بسیار تند اثر اشاره کرد و اظهار داشت: حجم بسیار زیاد اتفاقات با ریتم تند روایت میشود؛ رمان فاقد صبر و کندی و پاگرد است؛ جایی وجود ندارد برای این که مخاطب بایستد و با خیال راحت قدری تصویرسازی کند؛ سرعت دادن اطلاعات و بیان همه اتفاقات بسیار زیاد است؛ حتا اگر گاهی مجال بروز مییابد برای کاستن از سرعت، باز به یکباره همان روال قبل حاکم میشود. این رمان بیستوسه فصل دارد که توسط دو راوی روایت میشوند؛ در دو فصل استثنائا راویها عوض میشوند که نمیتوان چرایی آن را دریافت. بیشتر اوقات نویسنده به وسوسه دگرگونکردن ریتم دچار میشود؛ اما این اتفاق باید در پی دلیلی منطقی صورت گیرد.
وی تاکید کرد: رمان از حیث محتوا بسیار غنی است؛ به اعتقاد من نویسنده بر خود ظلم روا داشته است؛ او در پی طرح دیدگاههای بسیار بوده است. همین امر موجب بروز اشکالاتی در اجرای کار شده است؛ البته نه در این حد که اثر را از جذابیت تهی کند؛ شاید اگر زمینهها کمی کاهش مییافتند اجرا مطلوبتر میبود. بر اساس آنچه در پی خواندن آثار کلاسیک در ذهن داریم، توقع میرود وقتی شخصیتی گم شده است، از زبان دیگران روایت شود؛ اما در این اثر این گونه نیست؛ وقتی فرد گمشده به عنوان راوی ظاهر میشود، فقدانش را از یاد میبریم. ممکن است نویسنده بر این امر عمد داشته باشد و بخواهد حضور این شخصیت را در دیگر شخصیتها متبلور کند؛ اما به اعتقاد من این راهکار موجب میشود کارکردی که از مفقودشدن او انتظار میرود، قدری کمرنگ شود. وقتی از گمشدن یا عدم حضور کسی میگوییم باید واقعا فقدان او احساس شود؛ این امر از ورای بازنمایی نظرگاه افراد دیگر محقق میشود. مانیفیست نویسنده، گواه بر این است که او در پی صورتبندی پایانی باز برای اثر خود نبوده است؛ حتا داستان به گونهای روایت میشود که مخاطب بتواند سرانجام شخصیتها را حدس بزند. نویسنده با تاکید بر گمشدن (بهعنوان یک استراتژی) داستان را آغاز میکند، اما چندان پایبند آن نمیماند؛ باید غیاب و گمشدگی واقعا احساس شود؛ حضور شخصیت گمشده در داستان بسیار پررنگ است و پاسخی که به تمام پرسشهای مخاطب میدهد، سبب شده است مساله فقدان کمرنگ شود.
تهران برای تو تره هم خرد نمیکند!
نجومیان ضمن اشاره به تنها اثر دیگر نویسنده (روز حلزون)، دو اثر وی را از حیث فضا مشابه یکدیگر ارزیابی کرد؛ وی تصریح داشت: به نظر میرسد رمان ناتمامی به گونهای بسطیافته رمان روز حلزون است. در ناتمامی قلم و زبان بسیار قوامیافتهتر است؛ تصویرسازی نیز مطلوبتر است و رمان در حوزه روایت وسعت یافته است. این وسعت به بروز لایهها و پسزمینههای متعدد منجر شده است (آنچنانکه گفته شد)؛ اما شاید بتوان ریسمانی را یافت که آنها را در نقطهای به یکدیگر متصل کند؛ به اعتقاد من آن ریسمان چیزی نیست جز واژه «ناتمامی». به عقیده من این عنوان میتواند تمامی مسائلی را که در رمان مطرح است به یکدیگر پیوند دهد.
وی در ادامه به ساختار روایی رمان و پیرنگ آن اشاره کرد و اظهار داشت: آنچنان که گفته شد، نویسنده مسائل اجتماعی را با حساسیت در نظر داشته و درباره مولفههای بسیاری تحقیق و پژوهش کرده است. دقت او در توصیف فضاها، شهر، نشانیها، نقاط مختلف ایران و جزئیات راهها مخاطب را شگفتزده میکند؛ آنچنانکه بر میآید، نویسنده با دقت تمام شخصیتها، موقعیتها و فضاها را مطالعه کرد است. این امر موجب شده است مولفههای اثر برای مخاطب درکپذیر باشد و این از بزرگترین محاسن آن است. رمان ناتمامی پیش و بیش از هرچیز اثری است درباره گمشدن یا شاید هم بتوان گفت گمگشتگی. همه آدمهای رمان در چنین شرایطی قرار دارند و از اینروی داستان تنها بر گمشدن یک شخصیت دلالت ندارد؛ به عبارتی دیگر داستان درباره وضعیتی ناتمام است که گویا تمام شخصیتها را در بر گرفته است.
نجومیان تاکید کرد: گویا زندگی تمام شخصیتها نیمهکاره رها شده است؛ از اینروی بهتر است بگوییم گمگشتگی خود وضعیتی و شرایطی است که به آن «ناتمامی» اطلاق میکنیم؛ به عبارت دیگر در این اثر «ناتمامی» و «گمگشتگی» ارتباطی نزدیک دارند. من میخواهم «ناتمامی» را در سه عنصر روایی این اثر دنبال کنم: ناتمامی آدمها، ناتمامی فضاها و ناتمامی روایتها و قصهها. در حین خواندن رمان درمییابیم کمابیش تمامی شخصیتهای آن بدل دارند؛ به این معنی که هر شخصیتی با شخصیت دیگر جفت میشود یا مقایسه میشود؛ گویا هر جفت شخصیت دو سوی یک بینش یا نگاه را نمایش میدهند؛ گویا هم شخصیتها و هم خواننده میان این دو فضا در نوساناند؛ گویا هویت شخصیتها دو نیم شده است؛ گویا هویت آنها نیمهکاره و ناتمام است.
وی مصادیقی را در تایید مدعای پیشین برشمرد و اظهار داشت: جز جفتهای شخصیتی ناتمام با یک گروه شخصیتی رویاروییم به نام کولیها. در داستان بسیار درباره این گروه سخن گفته میشود، همراه با اطلاعات بسیار دقیق درباره سبک زندگی و نگاهشان. به گمان من کولیها وضعیتی جالب توجه و البته تراژیک و دردآور دارند. کولیها بدل ندارند؛ آنها خود در جایی قرار گرفتهاند که سرگردانی و گمشدگیشان را سبب شده است. اصلا مفهوم کلی مهاجر دلالت دارد بر کسی که به جایی تعلق ندارد و نقطه آرامشی را درک نمیکند. کولیها همواره غریب و سرگردان و گمشدهاند. در رمان ناتمامی جزئیات گمگشتگی کولیها با دقت تشریح و توصیف شده است. بنابراین شاید گمشدههای اصلی در این داستان کولیها باشند. شخصیتهای این اثر همگی در میان دنیاهای مختلف گرفتارند و باید مدام از خود درباره ماندن یا رفتن بپرسند؛ یکی از موتیفهای اصلی این رمان مهاجرت است؛ از اینروی میتوان این رمان را با مباحث نقد پسااستعماری گره زد.
نجومیان افزود: به اعتقاد من همه شخصیتهای رمان در وضعیت مهاجرت قرار دارند؛ البته مهاجرت وجودشناختی و اگزیستانسیل مراد است؛ وقتی فرد در وطن خود نیز غریب است، وقتی در هرجایی احساس گمشدگی دارد (تمام شخصیتهای این اثر به این وضعیت دچارند) به وضعیت یادشده دچار شده است. از اینروی رمان ناتمامی از حیث مفهومی بر روی یک تنش یا تضاد قرار میگیرد، تنش میان ماندن و رفتن، تنش میان سکون یا حرکت، تنش میان تسلیم یا جنگیدن. تمام شخصیتها مدام در اینباره از خود میپرسند. به این تعبیر میتوان گفت، این رمان، به تمامی داستان این تنش است. در جایجای رمان به انحای مختلف بر این مفهوم اشاره میشود.
وی مثالهای متعددی را ضمن اشاره به متن رمان برشمرد و تصریح کرد: مکانها یا فضا در این اثر نیز ناتماماند؛ مسلما فضای غالب آن شهر تهران است و نویسنده به خوبی در اینباره تحقیق کرده است. من خود بارها بر ضرورت نوشتن از فضاهای شهری و دنیای زیست خود تاکید کردهام؛ این که مدام از دنیایی انتزاعی بنویسیم (دستکم برای من) عاری از جذابیت است. در این رمان شهر تهران به دقت توصیف شده است؛ البته در اینجا شهری زشت و بیرحم است و برای آدمها تره هم خرد نمیکند. به چهارشنبهسوری اشاره شد؛ جالب توجه است که رویکرد نویسنده در اینباره من را به یاد فیلم چهارشنبهسوری (فرهادی) میاندازد؛ این آیین توانش غریبی برای داستاننویسی دارد؛ چهارشنبهسوری یک دمل بازشده است. در این اثر مرتبا این مفهوم را میبینیم. توصیفی که نویسنده از چهارشنبهسوری درانداخته است، بر ناتمامی فضا دلالت دارد.
نجومیان در آخرین بخش سخنان خود به وجه دیگری از مفهوم ناتمامی در این رمان پرداخت و گفت: در رمان ناتمامی روایتها نیز ناتمام میمانند. گویی تمام قصههای دنیا از روی هم نوشته شدهاند؛ این مفهوم بهعنوان یک موتیف در این اثر تکرار میشود. داستان رمان ناتمامی هم بر همین موتیف بنا شده است؛ روایتهای ناتمامی که مدام تکرار میشوند. اینکه قصهها از روی هم نوشته میشوند، خود بر این امر صحه میگذارد که آنها اساسا ناتماماند و در واقع هیچ قصه تمام و کمالی وجود ندارد. این فضای بینامتنی بسیار موضوع مهمی است؛ به عبارت دیگر نویسنده با این بهانه سراغ داستانهای متعدد میرود. وقتی داستانها از روی هم نوشته میشوند گویا چیزی از یکی دامنگیر دیگری میشود و این درباره همه داستانها صدق میکند؛ نویسنده در جایجای رمان خود بر این مفهوم نیز تاکید کرده است.
وی افزود: رمان ناتمامی درباره تراژدی «ناتمامی» است؛ در واقع رمان ناتمامی مرثیهای برای «ناتمامی» است. داستان گویا بر این امر تاکید دارد که ما همه در آرزوی تمامیت هستیم؛ اما واقعیت این است که زندگی اینگونه نیست؛ چون دنیا ناتمام است. رمان ناتمامی بر این مفهوم فلسفی تاکید دارد که هیچ چیز مطلقی در این دنیا یافت نمیشود؛ این تراژدی حیات است؛ ما در زندان ناتمامیهای وجودشناختی اگزیستانسیل گرفتاریم. گویا لذت زندگی در تحمل همین ناتمامیهاست.
وقتی ذهن خود باید ببیند
در انتهای نشست، پیش از سخنان عبدی، احمدی برخی آسیبهای وارد بر رمان ناتمامی را با ذکر جزئیات برشمرد؛ وی جز تعدد موضوعات و فضاها بر کارکرد نادرست تحقیقات نویسنده درباره برخی اجزای روایت نیز تاکید کرد؛ از آنپس عبدی برخی از این مسائل را پاسخ گفت و اظهار داشت: تحقیقات من درباره نقاط پایین شهر در پی سالها کار در این مناطق صورت یافته و بر اساس جستوجوی اینترنتی نبوده است؛ من تجربه زیسته خود را بازگو کردهام و معتقدم دیدن باید در ذهن صورت بگیرد؛ من سعی داشتم فرایند دین را در ذهن مهیا کنم؛ باید تصویرسازیها به گونهای باشد که مخاطب از آنها خلاصی نداشته باشد. من این رویکرد را درباره بازنمایی کولیها نیز به کار بردهام؛ از پس تجربه کار در مرکز آموزش کودکان کار دروازه غار تهران با گزارشها و نامهنگاریهای متعددی در اینباره رویارو شدم؛ البته نمیتوان آنها را به صورت گزارش در داستان گنجاند و باید در داستان خرج شوند؛ از اینروی با توجه به آنچه در سطح شهر دیدم شخصیتسازی کردهام.
وی افزود: البته تمام شخصیتها و اتفاقات برساختهاند؛ حتا شخصیتهای دانشگاهی که برای بسیاری از ما آشنا مینمایند. ایندست شخصیتها ممکن است پنجدرصد به واقعیت شبیه باشند؛ اما نودوپنجدرصد آنها ساختهشده است؛ شاید من ترکیبی از کل شخصیتهای دانشگاهی که میشناختهام، فراهم آوردهام و بخشهای متعدد آن را در شخصیتها قرار دادهام؛ ممکن است هریک از آنها نمودی بیرونی داشته باشند، اما همه آنها برساختهاند. دیگر این که گفته شد در دو فصل راوی تغییر کرده است؛ اینگونه نیست؛ در انتهای فصل اول شخصیت اصلی، روایت شخصیتی دیگر را بازخوانی میکند که همهچیز را از پیش میداند؛ یعنی باز هم راوی هماوست.
عبدی در انتها به برخی گفتههای نجومیان درباره محتوا اشاره کرد و به تشریح رویکرد خود پرداخت؛ همچنین ضروری دانست در چگونگی اینهمانی میان برخی شخصیتها و شخصیتهای تاریخی و درهمتندیگی قصه آنها توضیحاتی ارائه دهد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.