داخلی
»اخبار کتاب
نقد ادبی افقهای تازهای فراروی نویسنده میگشاید
به گزارش لیزنا بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه فرهنگی شهر کتاب، ادبیات روسی، حیات پربار خود را وامدار نقد ادبی است. جایگاه نقد در روسیه به اندازهای اهمیت داشته که در بسیاری موارد، خود نویسندگان و شاعران دست به کار نوشتن مقالات انتقادی شدهاند و آثار اینچنینی آنها از ماندگارترین صفحات تاریخ ادبیات روسیه شده است. به تازگی کتاب «نقد ادبی در روسیه» به قلم زهرا محمدی و به همت انتشارات سمت منتشر شده است.
مولف در این کتاب تلاش میکند سیر نقد ادبی در روسیه را از قرن هجدهم تاکنون برای خواننده تحلیل و تبیین نماید.
نویسندگان در دنبال مخاطبان
طباطبایی در ابتدای سخنان خود به تشریح و تبیین جایگاه و کارکرد نقد ادبی در روسیه پرداخت؛ وی اظهار داشت: آشنایان به فرهنگ و ادب روسیه در مسیر مطالعات ادبی خود، ارتباطی وثیق بین اندیشه و جریانهای ادبی را درمییابند. «آیزایا برلین» در کتابی به نام «متفکران روس» به تبیین اندیشههای متفکران روس در عصر روسیه جدید پرداخته است؛ غالب افرادی که در این کتاب بررسی شدهاند یا دستی در نوشتن رمان و سرودن شعر داشتهاند یا در زمره منتقدان ادبی بودهاند. شاید کمتر کشوری را بتوان یافت که این ارتباط میان فرهنگ و ادب در آن جاری باشد. نمایندگان جریانهای مهم فکری در روسیه غالبا چهرههای ادبی و البته منتقدان این کشورند.
وی در ادامه به معرفی کتاب نقد ادبی در روسیه و مولفههای فرمی آن پرداخت و تصریح کرد: این اثر در پنج فصل تدوین و تالیف شده است؛ در فصل اول مفاهیم پایهای نقد ادبی تبیین شده است؛ ضمن این تعاریف مراد و مقصود نویسنده از نقد ادبی مشخص میشود. در فصل دوم نقد ادبی در روسیه در سده هجدهم بررسی شده است؛ در واقع عصر جدید روسیه که با اصلاحات پطر کبیر آغاز میشود و عصر نوزایی فرهنگی نام دارد، تبیین شده است؛ مولف در این بخش جریانهای اصلی ادبی (با تاکید بر کلاسیسیسم و سانتیمانتالیسم) را در نظر داشته است؛ جریانهای یادشده عموما معطوف به شعر است. فصل سوم کتاب نقد ادبی در روسیه به تبیین جریانها و مکاتب ادبی در سده نوزدهم اختصاص دارد؛ این قرن یکی از اعصار مهم در شکلگیری فرهنگ و ادب روسیه است. به سبب اهمیت بهسزای این عصر، مولف جریانهای ادبی را به تفکیک دهههای مختلف صورتبندی و بررسی کرده است. او در فصل بعدی جریانهای ادبی و نقد ادبی در دوران شوروی را در نظر داشته است؛ قرن بیستم نیز از جهات متعدد اهمیت ویژهای دارد.
طباطبایی به فضای کمونیستی حاکم بر جامعه روسیه در قرن بیستم و تاثیرگذاریهای آن بر جریانهای ادبی و فرهنگی اشاره کرد و افزود: فضای ایدئولوژیک حاکم بر این عصر بروز و ظهور مفاهیمی چون رئالیسم سوسیالیستی را در پی داشت؛ میتوان دریافت در عصر یادشده (بهویژه در دوران حاکمیت استالین) این نوع نگاه چگونه به فضای ادبی و فرهنگی روسیه تحمیل میشود؛ در این دوران هر نوع حرکت و اندیشه ادبی که با مدرنیسم یا حتا سبکهای پیشین روسیه آمیخته است، در مظان اتهامهای خاص قرار میگیرد. آخرین فصل کتاب نقد ادبی در روسیه، به نقد ادبی و جریانهای ادبی در عصر حاضر (سال 2000 به این سو) میپردازد؛ به نظر میرسد این بحث برای مخاطبان این اثر پرسشبرانگیزترین باشد که متاسفانه، آنچنانکه باید، حق آن ادا نشده است. شاید همه علاقهمندان به ادبیات روسیه این پرسش را دارند که وضعیت فعلی ادبیات این کشور چگونه است؟ با در نظر داشتن پیشینه ادبیات در این کشور، امروز نمایندگان سبکهای ادبی و مکتبهای فکری حاکم چه میکنند؟
وی تاکید کرد: مولف نکات در خور تاملی را درباره نقد ادبی و جریانهای ادبی در دوران معاصر روسیه طرح کرده است؛ از جمله میتوان به این نکته اشاره کرد که در دوران یادشده ادبیات کارکردهای پیشین خود را از دست داده است. برخی منتقدان و صاحبنظران روس معتقدند نقد ادبی در روسیه امروز مرده است و چیزی با این عنوان دیگر وجود ندارد؛ همچنین مطرح میشود که در ادبیات امروز روسیه نویسنده مرجعیت خود را از دست داده است؛ یکی از صاحبنظران در این حوزه معتقد است که در دوران پیشین مردم به دنبال نویسندهها بودند، اما امروز این روند جریان عکس دارد. در واقع بازار کتاب تماما تجاری شده است؛ ذائقه مخاطبان هم به همین سو متمایل شده است و آثار فخیم و فاخر اقبالی ندارند. جز آن، در گذشته مجلات ادبی مرجعی معتبر بودند برای معرفی آثار ادبی؛ آنچنانکه داستایوسکی اغلب داستانهای خود را در مجلات منتشر میکرد؛ اما امروز اصلا به این معنا مجلهای وجود ندارد. به هر روی بررسی موضوع مکتبهای ادبی و نقد ادبی برای آنها که به ادبیات روسیه علاقهمندند، آینه تمامنمایی برای آشنایی و شناخت بیشتر جریانهای فکری و فرهنگی روسیه است.
نقد ادبی به مثابه یک فقدان
گلکار نکاتی از کتاب نقد ادبی در روسیه را جذاب و تفکربرانگیز خواند و در شرح آنها گفت: به نظر میرسد با مطالعه این اثر میتوان اهمیت نقد ادبی در رشد و شکوفایی یک ملت را دریافت. به گمان من اتفاقی که در سده نوزدهم برای ادبیات روسی افتاد در دنیا بینظیر است و نمیتوان نمونهای مشابه آن یافت. این اتفاق در کشوری صورت یافته است که ادبیات مدرن آن از نیمه قرن هجدهم (دستکم صدوپنجاهسال پس از رخداد اتفاقی مشابه در اروپا) آغاز شده است. در اینباره این را نیز باید در نظر آورد که روسیه مدام مصرفکننده ایدههای غربی بوده است. غالب مکاتب ادبی اروپایی با تاخیری دستکم پنجاهساله به این کشور میرسیدند؛ حتا رئالیسم که بزرگترین نویسندگان روسیه به آن مشغول بودند و سبب شهرت ادبیات آنها در جهان شد، مکتبی بود که از فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی وارد روسیه شد. در اینصورت باید پرسید چگونه امروز ادبیات روسیه با نمایندگان مکتب کلاسیک آن شناخته میشود؟
وی تاکید کرد: یکی از مهمترین دلایل آن نقد ادبی است؛ با خواندن این اثر میتوان دریافت نقد ادبی چهقدر در اعتلای یک هنر یا ادبیات اهمیت دارد. معمولا نقد ادبی را رویکردی میدانند که پس از خلق آثار ادبی برای بررسی آنها به کار میرود؛ اما در روسیه این روند قدر تغییر کرد؛ به این معنا که منتقدان ادبی آینده ادبیات را متاثر میکردند. این اتفاق در ادبیات این کشور حائز اهمیت است؛ به این معنا که منتقدان ادبی در آن مقطع نمیگفتند نویسنده چگونه نوشته است؛ آنها میگفتند نویسنده چگونه باید بنویسد. این رویکرد مسیر آینده ادبیات را مشخص میکرد و آن را به رشد و شکوفایی میرساند. ادبا و منتقدان ما میتوانند این رویکرد را بیاموزند؛ یکی از دلایلی که موجب میشود ادبیات ما به سطحی که انتظار داریم نرسد، غیبت منتقدان ادبی و نقد ادبی است.
گلکار به دیگر رویکردها و نظرگاههای مولف اثر مورد نقد پرداخت و اظهار داشت: بر اساس آنچه در این کتاب درج شده است، دو نوع منتقد را میتوان سراغ گرفت؛ نوع اول نویسندگان منتقدند؛ آنها به نقد آثار خود و دیگر نویسندگان میپردازند. تقریبا همه نویسندگان روس درباره آثار خود و دیگران مطالبی نوشتهاند. دسته دیگر که اهمیت ویژهای دارد شامل منتقدانی است که خود اثر ادبی و هنری نمینویسند، ولی ذوق و دانش و توانایی نقد آثار دیگران را دارند و میتوانند اثر خوب را از اثر بد تمیز دهند. در ادبیات معاصر فارسی افرادی هستند که در دسته اول میگنجند؛ اما افرادی که بتوان در دسته دوم جایشان داد، بسیار اندکند. در ادبیات ما منتقد حرفهای چون بلینسکی در گستره ادبیات روس بسیار کمتعداد است.
وی در ادامه به نقش و تاثیر مجلات در شکلگیری عصر طلایی ادبیات روسیه اشاره کرد و در اینباره گفت: در روسیه قرن نوزدهم مجلات متعددی منتشر میشد که منتقدان ادبی در آنها قلم میزدند، آثار ادبی مترقی و پیشرو را معرفی میکردند و مسیر آینده ادبیات را تعیین میکردند. مولف نقش ایندست نشریات را به خوبی در اثر خود تشریح و تبیین کرده است. تفاوت میان نقش نشریات و نقشی که کتاب ایفا میکند به خوبی در کتاب نقد ادبی در روسیه بررسی شده است. مخاطب این اثر میتواند در پی خواندن آن وضعیت جاری در ادبیات قرن نوزدهم را با آنچه امروز در گستره ادبیات خودمان در جریان است، مقایسه کند؛ گویا این امر موجب تاسف ما خواهد شد؛ از اینروی اگر در پی این هستیم که ادبیاتی جهانی داشته باشیم، باید دریابیم توجه به نقد ادبی بسیار مهم است. آثار نویسندگان جدید و با استعداد از طریق نشریات میتواند معرفی شود؛ فقدان این امر در ادبیات ما به خوبی احساس میشود.
گلکار ارجاع کتاب به برخی مقالات را از نکات مثبت دیگر آن دانست و در اینباره اظهار داشت: منتقدان روس مفالات بسیاری نوشتهاند که متاسفانه ما از آنها بیخبریم؛ چراکه در زمینه ترجمه آنها کار چندانی صورت نگرفته است. نکته در خور توجه دیگری که میتواند برای مخاطبان این کتاب مفید باشد، طرح برخی جریانهای ادبی روس است که ما در ایران آنها را چندان نمیشناسیم یا از ورای منابع دستدوم میشناسیمشان؛ از آنجمله میتوان به فرمالیسم، ساختارگرایی روسی و نظریات باختین اشاره کرد. البته کارهای ارزندهای در این زمینه صورت گرفته است؛ اما به هرروی ما نظرگاهها و رویکردهای یادشده را از طریق منابع دست دوم میشناسیم. آنچه در این اثر طرح شده است، دستکم میتواند سنگ بنایی باشد برای آشنایی مخاطبان ایرانی با مقولات یادشده.
وی ادامه داد: اشاره به رویکردهای تازه (پس از فروپاشی) از نکات مثبت دیگر این کتاب است؛ البته آن چنانکه گفته شد، مطلوبتر میبود اگر این بخش مفصلتر طرح میشد؛ اما باید در نظر داشت که اساسا این بحث برای اولینبار طرح شده است. در اینباره، سبکهای تازه نقد مثل نقد روزنامهای، نقد تلویزیونی و نقد اینترنتی مطرح شده است؛ هریک از آنها ویژگیهای خاص خود را دارند و در عصر حاضر شاید کارسازتر باشند. پرداختن به این موضوع جزو نقاط قوت کتاب نقد ادبی در روسیه است. در این اثر میتوان روند نقد ادبی در روسیه را از قرن هجدهم تا امروز دنبال کرد. در این کتاب نمونه نقدها گنجانده نشده است؛ گرچه مطلوبتر میبود که این اتفاق صورت گیرد؛ اما باید در نظر داشت که این اثر یک کتاب درسی است و حجم آن نمیتواند از حدی بیشتر باشد. این امر میتواند در قالب یک تکمله در کتابی دیگر محقق شود.
نقد ادبی، اعتراف به اهمیت نقد در جامعه
محمدی در ابتدای سخنان خود بر ضرورتهای نقدادبی تاکید کرد و در اینباره گفت: اولین اثر مثبت نقد بر یک نویسنده یا شاعر جوان یا حتا کارکشته، ایجاد انگیزه برای بیشتر نوشتن است؛ چراکه اینگونه، نویسنده احساس میکند، دیده میشود، آثارش خوانده میشوند و درباره آنها گفته میشود. اما نقد ادبی تنها بر نویسنده تاثیر ندارد؛ یکی از کارکردهای آن ارتقای سلیقه خوانندگان است؛ اگر عادت کنیم به خواندن نقدهای درست، دیگر نمیتوانیم هر اثری را بخوانیم و با خواندن هرچیزی اقناع نمیشویم؛ این اتفاق باید در جامعه ادبی صورت گیرد. اتفاق یادشده اگر در جامعه ادبی روسیه قرن نوزدهم نمیافتاد، ما امروز بسیاری از نویسندگان آن روز را نمیشناختیم؛ اینگونه است که در جامعه ادبی امروز روسیه دیگر آن نامها وجود ندارند. در تاریخ نقد ادبی در روسیه، همواره خوانندگان خود را در نظرات منتقدان شریک و سهیم دانستهاند. جز آن نقد ادبی افقهای تازهای را فراروی نویسنده میگشاید؛ به این معنا که بودهاند نویسندگان بسیاری که وقتی آثارشان در معرض نقد قرار گرفته است، در آثار بعدی خود روندی دیگر را پیش گرفتهاند و ایرادهای پیشین را رفع کردهاند.
وی ادامه داد: از همه آنچه گفته شد، مهمتر این است که نقد ادبی یعنی اعتراف به اهمیت ادبیات در جامعه؛ به دو شیوه میتوان اهمیت ادبیات در جامعه را نشان داد؛ یک شیوه سیاسی است و شیوه دیگر، آنچه گفته شد. در روش سیاسی به وسیله سانسور اهمیت ادبیات نمود مییابد؛ اثری که سانسور میشود، به سرعت در معرض توجه مخاطب قرار میگیرد. نقد ادبی خوب نیز همین وضعیت را صورت میدهد؛ اما این دو با یکدیگر فرق دارند؛ سانسور همواره اثر ارزشمند را هدف قرار نمیدهد؛ چراکه معیارهای دیگری برای سنجش را در نظر میآورد؛ اما نقد ادبی با معیار علمی و زیباشناسانه اثری را برمیکشد که در خور اعتنا است. در جریان نقد ادبی در قرن نوزدهم روسیه هم نویسندگان اعتلا یافتند و هم خوانندگان سلیقه بهتری یافتند و مطالباتشان دیگرگونه شد. آنچه گفته شد البته به این معنا نیست که نقدهای قرن نوزدهم روسیه همواره عادلانه و تماما درست بودهاند؛ از اینروی دفاع از جریان نقد لزوما به این معنا نیست که همه آنچه در این حوزه صورت میگیرد درست است.
محمدی خود ایرادها و آسیبهایی را بر کتاب خود وارد دانست و به شرح آنها پرداخت؛ وی تصریح کرد: آنچنانکه گفته شد، نمونههای نقد در این کتاب نیست؛ برای من بسیار مطلوب بود میتوانستم نمونههایی را در آن بگنجانم؛ اما محدودیتهای مختلف موجب شد، این امر صورت نگیرد. جز آن به ادبیات معاصر روسیه آنچنانکه باید و شاید پرداخته نشده است؛ همچنین باید به ادبیات قرن بیستم به اندازه قرن نوزدهم پرداخته میشد؛ چراکه ادبیات این دوره کماهمیت تر از قرن نوزدهم نیست؛ قرن بیستم با وجود اینکه با سه موج بزرگ مهاجرت نویسندگان و روشنفکران رویارو بود، آثار فاخر بسیاری را در خود داشت؛ اما سمپاتی شخصی من به قرن نوزدهم گویا عاملی بوده است برای شکلگیری این وضعیت. دلیل دیگر سرفصلهایی بود که دانشجویان در دانشگاه میخوانند؛ به طور کلی دانستن سیر ادبیات در قرن نوزدهم روسیه، اهمیت ویژهای برای درک و فراگیری ادبیات این کشور دارد.
وی به مقدمه کتاب اشاره کرد و اظهار داشت: ضبط اسامی در این کتاب قدری متفاوت است از آنچه تاکنون میخواندهایم؛ من سعی کردهام اسامی را متناسب با آنچه در زبان روسی رایج است ضبط کنم؛ ممکن است این شیوه از سوی بسیاری از صاحبنظران پذیرفته نباشد؛ اما به گمان من مادامی که ظرفیتهای آوایی زبان فارسی اجازه میدهد، باید اسامی درست نوشته شوند. مورد دیگر اینکه اسامی خاص (نام مجلات) را ترجمه کردهام؛ این رویکرد شاید صحیح نباشد؛ اما باید در نظر داشت اسامی روسی سخت خوانده میشوند و میتوانند مخاطبان را با مشکل روبرو کنند. به هر روی امیدوارم این کتاب تنها یک کتاب درسی نباشد؛ چراکه وقتی یک دانشجو کتابی را بهعنوان کتاب درسی در نظر آورد، ابتدا نسبت به آن دافعه خواهد داشت و پس از آن بهعنوان رفع تکلیف با آن رویارو میشود. از اینروی من آن را بهعنوان منبع به دانشجویان معرفی نمیکنم؛ برای من مطلوب است علاقهمندان مخاطب آن باشند. مطلوب است این کتاب بهعنوان اثری خوانده شود که تنها یک تصویر کلی از جریان نقد ادبی در روسیه ترسیم کرده است.
این نشست سهشنبه سیام آبانماه برگزار شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.