داخلی
»اخبار کتاب
سیدقاسم: توجه به مکان دستاورد رماننویسان امروز ایرانی است
به گزارش لیزنا مریم حسینی که مسئولیت اجرای این نشست را برعهده داشت در ابتدای جلسه گفت: وقتی یک نشست نقد کتاب در دانشکده ادبیات برگزار میشود، این انتظار وجود دارد که مخاطبان حاضر در نشست با نقد ادبی آشنا شوند. زهرا عبدی فارغالتحصیل دانشگاه تهران و دانشگاه علامه است و فضای دانشگاه را به خوبی در اثرش آورده است به طوری که وقتی من اثر را میخواندم، میتوانستم حدس بزنم که این اتفاق در دفتر کدام استاد رخ داده است.
وی ادامه داد: شاید در بررسی این اثر، نخستین پرسش درباره عنوان کتاب باشد و این سوال ایجاد شود که «ناتمامی» بر چه دلالت دارد. در تمام نقدهایی که درباره این کتاب نوشته یا بیان شده نیز به این موضوع پرداخته شده است. رمانی که با ماجرای گم شدن دختری دانشجو آغاز میشود و ادامه پیدا میکند.
این استاد دانشگاه با اشاره به شباهتهای اثر زهرا عبدی با اثر والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی اظهار کرد: والتر بنیامین را فیلسوف ناتمامی خواندهاند؛ چراکه همه آثارش به سمت ناتمامی میرود. شما به کتاب «پروژه پاساژها» که در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است، دقت کنید؛ به نظرم این دو اثر شبیه به هم هستند.
وی افزود: شاید مهمترین وجه شباهت کتاب زهرا عبدی با کتاب فیلسوف ناتمامی، زندگی مردم در شهری باشد که رو به ناتمامی میرود. شاید جالب باشد که بدانید والتر بنیامین علاوه بر کتابهایش زندگی ناتمامی نیز داشت و خودش در 48 سالگی به زندگیاش پایان داد.
این پژوهشگر در توضیح ویژگیهای اثر زهرا عبدی گفت: رمان «ناتمامی» از آن دست آثاری است که ماده لازم برای نقد ادبی را دارد و فکر میکنم که اثر خوبی برای دکتر پاینده باشد؛ چراکه میتواند انواع نقد ادبی را روی آن پیاده کند.
وی ادامه داد: از دیدگاه من این اثر یک نگاه ضدغربی دارد و این موضوع را در برخی صفحات کتاب میتوان، مشاهده کرد. یکی دیگر از نقاط جذاب رمان «ناتمامی» نمادهایی است که نویسنده در این اثر به خوبی از آنها استفاده کرده است.
مکانها تنها صحنهای منفعل برای کنشهای تاریخی نیستند
در ادامه این برنامه لیلا سیدقاسم به توضیح درباره جغرافیای ادبی «ناتمامی» پرداخت و گفت: من شتابزده سعی میکنم رمان «ناتمامی» را از زاویه جغرافیای ادبی بررسی کنم. کار سختی نیست چون احتمالا خیلیها در این جمع با من موافقند که یک لایه جغرافیایی در سراسر این رمان کشیده شده است. حسنش این است که جغرافیای ادبی اساسا شاخه مطالعاتیای است که رویکرد بینارشتهای دارد و به راحتی با مباحث دیگر مثل فمینیسم، سیاست و حتی مساله محیط زیست میآمیزد.
وی ادامه داد: بد نیست ابتدا کمی از رویکرد جغرافیای ادبی بگویم. یک مقاله خانم دکتر نوح پیشه و بنده در مجله «نقد ادبی» درباره جغرافیای ادبی منتشر کردهایم که چهارچوب این رشته مطالعاتی را روشن میکند. به طور خلاصه، رشته «جغرافیای ادبی» شاخههای مختلف آن مانند نقد جغرافیایی در دهه 90 در پژوهشهای علوم انسانی شکل گرفت چون در این دهه مطالعات مربوط به «فضا» و «مکان» برجسته شد. سنت نانوشته آن البته از قبل وجود داشت. «جغرافیای ادبی» فضاهای ادبی و جغرافیایی را در ارتباط با هم بررسی میکند و میتوان آن را شکلی از نقد ادبی به شمار آورد.
این استاد دانشگاهی در توضیح جغرافیای ادبی اظهار کرد: دو جریان، زمینه پیدایش و رشد نظاممند این رشته را فراهم کرد؛ نخست اینکه در علوم انسانی به دنبال یک دوره دهها ساله که در آن مفاهیم مربوط به زمان اهمیت ویژهای داشتند، مفهوم «فضا» برجسته شد. جریان موثر دیگر این بود که برخی تئوریهای قدیمیتر مرتبط با فضا در ادبیات، مانند تئوری «پیوستار زمانی- مکانی» باختین در سال 1981(در اصل 1930) و تئوری فوکو درباره «درهمستان» یا «دگرآرمانشهر» در سال 1984(در اصل 1967) پایه و بنیان جغرافیای ادبی قرار گرفت.
وی افزود: مکانها تنها صحنهای منفعل برای کنشهای تاریخی نیستند، بلکه محصولی معنادار و موجد تغییرات هستند که در توسعه فرهنگی نقش ایفا میکنند. مکانها ارزشها و رمزهای فرهنگی را منعکس میکنند که در قراردادهای مختلف اجتماعی و سیاسی بازنمایی شده و ساختار جامعه را تشکیل میدهد؛ از این منظر معنای فضا همواره با ستیزههایی که بر سر قدرت رخ میدهد ارتباط دارد. مفهومی که روزگاری به شکل ابتدایی تنها به فضای جغرافیایی ارجاع داده میشد، اکنون با مفهوم طبقه اجتماعی، سرمایه، جنسیت و نژاد گره خورده است. این مفاهیم یک چارچوب ذهنی برای درک قدرت و جامعه در زمانهای دور و نزدیک بهوجود میآورند. این ارجاعات را به وفور در «ناتمامی» می بینیم.
سیدقاسم با اشاره به استفاده نویسندگان ایران و جهان از جغرافیا در آثارشان گفت: بعضی نویسندهها به طور گسترده به منطقه جغرافیایی خاصی مرتبط هستند، برای مثال دیکنز با لندن، بالزاک با پاریس، خواهران برونته با یورک شر، تورگنیوف با دشتهای وسیع روسیه، فاکنر با امریکای جنوبی و جان اشتاین بک با کالیفرنیا به یاد آورده میشوند؛ در ایران نیز شهر تهران با جمالزاده و فصیح و سپانلو، اصفهان با حمید مصدق، اهواز با احمد محمود، شیراز با صادق چوبک و خراسان با محمود دولتآبادی پیوند خورده است.
وی افزود: برخلاف نویسندگان معاصر اروپا، نویسندگان ایرانی توجه زیادی به شهر و مکانهای واقعی پیرامون خود نشان نمیدهند. دیگر این که ساز و کار عناصر مکانی در شعر و داستانهای معاصر ایرانی و اروپایی متفاوت است. بازنمایی فضای شهری در اغلب آثار ادبی اروپا روشی برای بازنمایی فضای فکری حاکم بر شهر به عنوان عنصر مهم مدرنیته است، مثل پاریس در آثار بالزاک و لندن در آثار دیکنز. در حالی که به نظر میرسد که در بسیاری از داستانهای ایرانی این طور نیست. پاینده مقاله خوبی در این باره دارد.
برگزیده جایزه جلال آلاحمد در ادامه اظهار کرد: با این حال اشارات مکانی در رمان واقعگرا قابل چشمپوشی نیست. در آثار محمد مسعود، مشفق کاشانی، غزاله علیزاده یا اسماعیل فصیح اشارههای متعددی به مکانهای مشخص شهری دیده میشود. همینطور جمالزاده. در سالهای اخیر مطالعات جامعهشناختی محدودی در آثار ادبی و بیشتر با تاکید بر هویت و ارتباط آن با مقولات جغرافیایی مانند «شهر» انجام یافته است. برای مثال قانعیراد زندگی شهری را در آثار بعضی روشنفکران ادبی شهر تهران در دهههای چهل و پنجاه شمسی بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که در این آثار نوعی ناامنی هستیشناختی نسبت به فضای شهری به چشم میخورد.
وی ادامه داد: نارضایتی از سیستمهای جدید شهری در آثار عباس معروفی؛ مطالعه رمانهای دوره رضا پهلوی (تهران مخوف، یادگار یک شب، تفریحات شب و زیبا) نشان صرفا قشر کوچک تحصیلکرده و فرنگیمآب و متجدد بودهاند که فضاهای شهری تهران را در تناقضات مدرنیته بازتولید کردهاند و در واقع، شهر تهران در ابتدای مواجهه جدی با مدرنیزاسیون قرار داشته است. به خصوص خیابان لالهزار.
سیدقاسم با اشاره به جغرافیای ادبی در رمان زهرا عبدی گفت: ویژگی مهم رمان از آنجا شکل میگیرد که نویسنده آن اهمیت فضا و مکان در دنیای مدرن یا رو به مدرن را دریافته است. فضا را بستری برای چندگانگی یا تنوع قرار داده؛ بستری که در آن تمام زاویه دیدها، خاص و وابسته به تجربیاتی است که منحصر به یک فضا یا جامعه یا دوره زمانی هستند. مفهوم مکان بسیار قدرتمند، تعیینکننده و پیشبرنده است. مکانها دو دستهاند، یا رها شده و بیصاحب و خارج از کنترل هستند که همین هویت رهاشدگی و بیشناسنامگی را به مکین خود منتقل میکنند یا به شدت تحت کنترل و محدودند که حس در تنگماندگی را تزریق میکنند. مثل دانشگاه و بندر. همین است که نویسنده خیلی بجا استعاره تُنگ را میسازد؛ دانشگاه تنگ است؛ بوشهر تنگ است؛ شمسایی، لیان و برادرش این را خوب میفهمند.
وی ادامه داد: حتی هویت شخصیتها هم در تعاملشان با مکانهای خاص رقم میخورد؛ دقت کنید به پناه و جهانگیر که به سبب برخورد متفاوتشان با مکان مشترک صاحب دو هویت متضاد میشوند؛ نه بهخاطر تفاوتهای طبقاتی یا نژادیشان. سفر قهرمانی هم با مفهوم مکان پیوند خورده؛ تکامل یافتگی یعنی قدرت پذیرش و آشتی دادن مکانهای دور. ارزش لیان به این بود که از یک مکان خاص آمده بود و رنگ آن مکان را در خودش انکار نمیکرد در مکان ساختگیای به نام دانشگاه رشد میکرد و به سراغ مکان دوری به نام دروازه غار میرفت.
این پژوهشگر ادبی با اشاره به توجه زهرا عبدی به عنصر مکان در اثرش اظهار کرد: توجه به مکان چیزی است که رماننویسان امروز ایرانی به دست آوردند؛ اما چند مکانی چه موجد تکثر گفتمان و شکننده تک گفتمان است. این رمان در اتصالی که بین قلمروهای جغرافیایی متنوع مثل تبریز، بوشهر، شمال و مرکز برقرار میکند بستری میسازد برای بررسی تفاوتهای قومی و نژادی و اشتراکات. مهمترین اشتراک همه، حس ناخرسندی و غربت است. مثل بچهای که مادرش او را زیر مشت و لگد گرفته است.
وی افزود: آنچه میبینم، نمیخواهم نقطه اشتراک همه است. چون مکانها به شکل معمولی غیرمعمول شدهاند. بعضی از مکانها در گذار غیرطبیعی به مدرنتیه به وضعیت غیرمعمول رسیدند و بعضیها از پس رهاشدگی. فضا با بازنمایی در زبان، لباس و معماری، خوراک، موسیقی و دیگر نشانههای فضا و مکان تقویت و همراه شد و در چرخش در جغرافیای تهران گره میخورد با مفاهیم طبقات اجتماعی و سرمایه.
سیدقاسم در توضیح رویکرد بینارشتهای در مطالعات جغرافیای ادبی گفت: ارتباط تنگاتنگ جغرافیای ادبی با مفاهیم و تئوریهای پسااستعماری دارد و بستر مناسبی برای تحلیل است. هویت قومی، ارتباطات بینافرهنگی، تبعید و مهاجرت. البته این رمان بستر مناسبی نیست برای این تئوریها چون با اینکه «ناتمامی» مساله گریز از وطن را طرح میکند؛ اما آن را ناتمام و در آستانه میگذارد. شاید تا رمان بعدی خود. جز به ندرت سراغ ریشههای استعماری شرایط موجود نمیرود؛ یک مورد به یاد دارم مساله بندر خصب و تحریم و قاچاق که بسیار مرتبط است.
وی افزود: دلیلش این است که بیشتر جریانی روانکاوی و خودشناسی را دنبال میکند. در عوض به همین دلیل ما دعواهای قومی در خوابگاه را شاهد هستیم و تنشهای فرهنگی را. خوابگاه از آن مکانهای ساختگی است که براکنشی از مکانهای مختلف است. ارتباطات بینافرهنگی بیشتر مبتنی بر تمسخر و طرد است تا پذیرش و سازش. مکانها با هم در جنگ هستند. و نتیجهاش ناتوانی محض است از ساختن مکان همگانیای که میتوانست تهران باشد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به مثلث جغرافیا، فمینیسم و ادبیات گفت: مثلث جغرافیا، فمینیسم و ادبیات رویکرد بینارشتهای دیگری را میسازد که اتفاقا خیلی در این رمان دنبال کردنی است؛ فمینیستها مفاهیم خانه و جامعه را در رمان نویسندگان زن بررسی میکنند. هویت تهران در ناتمامی با مفهوم جنسیت گره میخورد. تهران زنی است که حرامزادهای در شکم دارد اما خودش هم نمیداند کی و چطور نطفهاش شکل گرفته؛ فقط رمان به ما میفهماند که این اژدها یک پدر ندارد. بنابراین مفهوم تجاوز رو در ذهن مخاطب شکل میدهد؛ گرچه شناسایی متجاوزین را رسالت خودش نمیداند. از سوی دیگر این رمان تضعیف و اضمحلال ابعاد زنانگی را نشان میدهد. هم در شهر و هم در ساکنان شهر.
وی ادامه داد: تهی شدن از ظرافتهای زنانه از مکان شروع میشود و به انسانها سرایت میکند. چطور میتوان در مکانی مثل دروازه غار زنانگی را حفظ کرد، جایی که زن بودن و مادر بودن بهای بسیار گزافی دارد؛ زن بودن محکوم به نابودی است پس جایگزین میشود با ابعاد مردانه و گاهی خشن؛ تنسگل را ببینید که چطور خون دستش را میمکد؛ چطور روی عجیف میافتد و گونهاش را با دندان میکند. مهمترین بعد زنانهای که تهران ناتمامی از دست میدهد مادر بودن است که تعبیرش میشود از دست دادن امنیت و احساس امنیت. یک ناامنی اجتنابناپذیر همه مکانها را در خود گرفته است و همه شخصیتها هم آن را درک میکنند؛ از پدر لیان در بوشهر تا پناه و جهانگیر و شمسایی و سولماز و بقیه. همه در آستانه ایستادهاند ولی آن سوی آستانه برای هرکس چیست؟ گمان نمیکنم هیچکس از جمله نویسنده هم جوابش را بداند.
لیلا سید قاسم در بخش پایانی صحبتهایش گفت: رویکرد بینارشتهای بعدی، «جغرافیای ادبی - سیاسی» است که در آن روابط پیچیده سیاست و فضا در متون ادبی دستمایه پژوهش قرار میگیرند که فکر میکنم این موضوع نیز زمان زیادی میخواهد تا بتوان آن را شرح داد.
سعی میکنم منتقد اجتماعی باشم
در ادامه این مراسم زهرا عبدی، نویسنده اثر ضمن تشکر از برگزاری چنین نشستی اظهار کرد: خوشحالم که این رمان به مکان اصلی خودش، یعنی دانشگاه برگشته است؛ یکی از مهمترین شاخصههای این اثر فضای دانشگاه است و شاید به همین دلیل دوستان دانشجو بیشتر با این اثر ارتباط برقرار کردند.
وی ادامه داد: دانشگاه بعد از انقلاب پنجره و دری بود که باز شد و بعد از آن درهای زیادی رو به زنها باز شد. ما بخش ارزشمندی از عمر خودمان را در این محیط گذراندهایم و دانشگاه معنای ویژهای برای ما پیدا کرده است. من کمتر دیدهام که داستان به این محیط پرداخته شود؛ البته من در این کتاب قصد داشتم تا قصه تعریف کنم و نمیخواستم به عمد به دانشگاه بپردازم؛ اما تجربه زیست تاثیرگذار است.
نویسنده کتاب «ناتمامی» با اشاره به زنان داستانهایش گفت: من در رمان قبلی نیز به زنها پرداخته بودم؛ زنهایی که درگیر مساله زن بودند. به نظرم نسل بعدی زنهای «روز حلزون» در «ناتمامی» به دانشگاه و خوابگاه میآیند و هر کدام از شهر و دیار خود در دل تهران ریخته میشوند؛ شهری که من آن را نامادری زیبا و بداخلاق میدانم؛ زنی که از جنین اژدهایش خبر ندارد.
وی افزود: این زنها در رمان بعدی من نیز حضور دارند و شما در این کتاب با چهار زن روبهرو هستید که افراد رسانهای هستند و هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا میکنند. در آن رمان من نشان دادهام که چطور رسانه دارد همه ما را میخورد.
زهرا عبدی در توضیح رمان جدیدش گفت: رمان جدید من از اردیبهشت 95 در ارشاد است و دوستان به من میگویند که بیپروا مینویسی. من سعی میکنم که منتقد اجتماعی باشم؛ بنابراین نباید از من انتظار داشته باشند که بنویسم «بوی گل و سوسن و یاسمن آمد» چراکه هیچ بویی به مشام من نمیرسد. اردلان سرافراز و ایرج جنتی 50 سال است که یک نگاه اجتماعی دارند و این ربطی به بعد و قبل از انقلاب نداشته است.
وی ادامه داد: اتفاقا امید از آنجا میآید که ما همه چیز را ببینیم و اگر مثلا من غذا، مسکن و پوشاک دارم به فکر آن قسمتی از جامعه که چنین امکاناتی ندارند، نیز باشم. به نظرم، ما باید تفاوتی میان منتقد سیاسی و منتقد اجتماعی قائل باشیم؛ چراکه پتانسیل قهرمان شدن در منتقد سیاسی وجود دارد؛ اما منتقد اجتماعی چنین امتیازهایی را ندارد.
این نویسنده در بخش پایانی صحبتهایش گفت: من اگر الان روسری خودم را دربیاورم و سر چوپ بزنم شاید امتیازهایی را در آن سر دنیا به من بدهند و شاید مطرح شوم؛ اما کسی به منتقد اجتماعی امتیازی نمیدهد. در حال حاضر گرانترین فستیوالهای دنیا برای ادبیات جویس برگزار میشود و حال او کسی بود که همسرش از بیدارویی مرد و خودش به معنی واقعی کلمه گرسنگی کشید. با این حال امید او را زنده نگه داشت تا بنویسد.
زهرا عبدی به زیبایی از ادبیات کلاسیک استفاده کرده است
معصومه صادقی که آخرین سخنران این نشست بود، با اشاره به پتانسیلهای «ناتمامی» گفت: کتاب زهرا عبدی را میتوان از منظر نقد اسطورهای، نقد اجتماعی، نقد جغرافیای ادبی، از دیدگاه ادبیات کلاسیک، از دیدگاه تاریخ، از دیدگاه مساله زن، مساله گمگشتگی و یافتن خود و از مساله دانشگاه مورد تحلیل و بررسی قرار داد که من این اثر را از دید اسطورهای، تاثیر ادبیات کلاسیک و تاریخ معاصر بررسی خواهم کرد.
وی ادامه داد: مهمترین اسطوره که در این رمان به آن پرداخته شد، گیلگمش است. گیلگمش پادشاهی بوده که بر مردم ظلم میکرد، از این رو مردم دعا میکنند که شخصی بیاید و با او مبارزه کند. بنابراین انکیدو میآید شخصی که ابتدا به جنگ گیلگمش میآید اما در ادامه با او دوست و همراه میشود. زهرا عبدی در اثرش به وضوح به این داستان اسطورهای پرداخته است. حتی در جایی میبینیم که سولماز میگوید من گیلگمش هستم و لیان، انکیدو. خود واژه لیان نیز جنبه اسطورهای دارد و نام قدیم شهر بوشهر است. در واقع باید بگویم که در این رمان از اسطوره به خوبی استفاده شده است.
این دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی در توضیح استفاده عبدی از ادبیات کلاسیک اظهار کرد: من همیشه این دغدغه را داشتم که چرا در ادبیات معاصر، ادبیات کلاسیک حضور ندارد و وقتی این کتاب را خواندم، بسیار لذت بردم. در بیان زندگی افراد این کتاب به خوبی از ادبیات کلاسیک استفاده شده است. برای مثال میبینیم که شخصیتهای اصلی رودکی میخوانند یا داستانهایی از ادبیات کلاسیک را مطرح میکنند که به دلیل آنکه شخصیتهای داستانی ادبیاتی و دانشگاهی هستند، این موضوع به خوبی در رمان جای گرفته است.
وی افزود: البته در چند جای رمان مشاهده میشود که همین شخصیتهای ادبی و دانشگاهی، نسبت به ادبیات کلاسیک بدبین هستند و مقابل ادبیات کلاسیک جبهه میگیرند که من متوجه دلیل این موضوع نشدهام.
صادقی در پایان با اشاره به استفاده عبدی از تاریخ معاصر گفت: زهرا عبدی استفاده بسیار خوب و لذتبخشی از از تاریخ معاصر داشته است. برای مثال شخصیت جهانگیر (شخصی که عاشق سولماز است) که از نوادگان میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل است آن داستان را تکرار میکند یا در جایی نویسنده به داستان امیرکبیر اشاره میکند و هنر او این است که داستان را به شکلی در دل رمان میآورد که از کار بیرون نمیزند و همه به راحتی میتوانند آن را قبول کنند.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.