داخلی
»کتاب
کتابها در افغانستان ارزش خود را از دست میدهند، این من را میترساند
به گزارش لیزنا، نزدیک به دو سال از قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان می گذرد. من مانند بسیاری از افغانهایی که برای رسیدن به تحصیلات خوب تلاش کردند، در حال مبارزه هستم. به نظر می رسد که دانش ارزش خود را از دست می دهد و کتاب دیگر یک دارایی گرانبها محسوب نمی شود.
هنگامی که جنگجویان طالبان در آگوست 2021 به پایتخت افغانستان رسیدند، بسیاری از دوستانم برای خروج از کشور به فرودگاه هجوم بردند و دیگر چشماندازی برای خود در کشور خود نمیدیدند. فرار مغزها بسیار زیاد بود. افرادی با مدرک کارشناسی ارشد، دکترا، با چندین کتاب منتشر شده، اساتید، مربیان، پزشکان، مهندسان، دانشمندان، نویسندگان، شاعران، نقاشان – بسیاری از افراد دانشآموز فرار کردند. یکی از همکاران من - علیرضا احمدی که به عنوان خبرنگار کار می کرد - نیز به جمعیت حاضر در فرودگاه پیوست. او قبل از رفتن، در صفحه فیس بوک خود نوشت که 60 کتاب خود را در موضوعات مختلف به قیمت 50 افغانی (کمتر از یک دلار) فروخته است. او هرگز نتوانست از کشور خارج شود. او در بمباران فرودگاه توسط دولت اسلامی کشته شد.
من هم تصمیم گرفتم تمام کتابهایم را که موضوعاتی مانند حقوق بینالملل، حقوق بشر، حقوق زنان و زبان انگلیسی را در بر میگرفت، تقدیم کنم. من آنها را به کتابخانه های عمومی اهدا کردم، با این فکر که در کشوری که توسط طالبان اداره می شود، کتاب ارزشی ندارند.
من شروع به جستجو برای راه های خروج از کشور کردم. کندن از کشورم برای من گزینه خوبی نبود، بنابراین تصمیم گرفتم به ایران بروم، به این امید که بتوانم مانند میلیون ها افغان دیگر پناهگاه امنی در آنجا پیدا کنم. اما مانند هموطنان و زنانم، در آنجا با تحقیر و خصومت مواجه شدم. خیلی زود تمام امیدم را از دست دادم که بتوانم در ایران امرار معاش کنم. اما چیزی را پیدا کردم که مرا نگه داشت - عشق قدیمیام به کتاب..
یک روز که در امتداد میدان انقلاب تهران قدم می زدم، نتوانستم از ورود به کتابفروشی های آن خودداری کنم. من در نهایت بیشتر پول اندکی را که داشتم صرف کتابهایی در مورد حقوق بشر و حقوق زنان کردم که هرگز در افغانستان ندیده بودم. مسلح به این مجلدات، تصمیم گرفتم به خانهام در کابل برگردم و سعی کنم به سبک زندگی قبلی خود بازگردم - در محاصره کتاب ها و مشغول به فعالیت های فکری.
پس از بازگشت، شروع به کار بر روی کتابی درباره حقوق سیاسی زنان در نظام حقوقی بینالمللی و اسلام کردم که توانستم آن را در حدود یک سال به پایان برسانم. من دستنوشتهام را برای ناشران مختلف فرستادم، اما مکرراً رد شدم، زیرا آنها موضوع را بسیار حساس میدانستند و فکر میکردند که گرفتن مجوز برای انتشار آن غیرممکن است.
در نهایت علی کوهستانی از چاپخانه مادر با گرفتن کتاب موافقت کرد. او اسناد مورد نیاز را تهیه کرد و نسخه خطی را به وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان برای درخواست مجوز رسمی برای انتشار ارائه کرد. کمی بعد، کمیته ای که وظیفه بررسی کتاب را بر عهده داشت، فهرست بلندبالایی از سوالات و انتقادات را برای من ارسال کرد که باید به آنها می پرداختم. من کتاب را همراه با بازخوردهایی که فرستادند اصلاح کردم، اما این برای گرفتن مجوز کافی نبود و اکنون پنج ماه است که منتظر پاسخ نهایی هستیم ، در حالیکه ناامیدی من روز به روز بیشتر می شود.
کوهستانی بارها برای استعلام نسخه خطی به وزارتخانه رفته است که نتیجه ای نداشته است. او به من گفته است که پنج کتاب دیگر دارد که میخواهد امسال منتشر کند، اما هیچ کدام از آنها از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ مجوز داده نشده است.
سایر ناشران نیز از خودسری تصمیمات کمیسیون و تاخیرهای طولانی رنج می برند. آنها میگویند کتابهایی که طالبان میخواهند منتشر کنند و با ایدئولوژی آنها همخوانی دارند، با چالشهای مشابهی روبرو نیستند. ناشران در این روند پر فراز و نشیب تلاشی برای سرکوب هر تفکری که با تفکر طالبان مخالف است می بینند.
تأخیر در مجوز نشر و سانسور تنها مشکلاتی نیست که صنعت کتاب افغانستان از آن رنج می برد.تعداد زیادی کتابفروشی و انتشارات در دو سال گذشته تعطیل شده اند. در محوطه کتاب در منطقه پل سرخ کابل، که من قبل از تسلط طالبان به آنجا رفت و آمد میکردم، اکنون اکثر کتابفروشیها تعطیل شدهاند.
.تصمیم طالبان برای ممنوع کردن دختران و زنان از تحصیل در دبیرستان و دانشگاه به این معنی است که آنها دیگر کتاب نمیخرند. پسران و مردان جوان نیز تحصیل و دانشگاه را رها کردهاند و انگیزهشان برای ادامه تحصیل که نمیتواند شغلی را برای آنها تضمین کند، از دست دادهاند. این امر به شدت مشتریان کتابفروشان را کاهش داده است. علاوه بر آن، دولت طالبان مالیات های زیادی را بر فروش کتاب وضع کرده است که باعث کاهش بیشتر درآمد صاحبان کتابفروشی و ناشران شده است.
کتابخانههای سراسر کشور نیز خوانندگان خود را از دست دادهاند، زیرا افراد کمتری برای مطالعه یا امانت کتاب به آنجا میروند. باشگاه های مختلف کتاب، انجمن های ادبی و جمعیتهای کتابخوانی نیز فعالیت خود را متوقف کردهاند. دیگر داشتن کتاب، خواندن یا نوشتن ارزش تلقی نمی شود.
یک شبه، نشر کتاب افغانستان از یک بخش شکوفا - شاید موفق ترین صنعت داخلی - به یک تجارت پرچالش و پرخطر تبدیل شده است. افغانها از خوانندگان مشتاق، به افرادی ناتوان در خرید کتاب تبدیل شدهاند. من از یک نویسنده و صاحب مجموعهای مغرور به مردی ناامید تبدیل شدهام که تلاش کرده و نتوانسته زندگی روشنفکری را در افغانستان حفظ کند. دیدن این وضعیت در افغانستان - کشوری با تاریخ و سنت طولانی ادبی - بسیار دردناک است. این سرزمین امثال جلال الدین محمد بلخی (معروف به مولانا)، ابن سینا بلخی و حکیم سنایی غزنوی را به جهان بخشید.
خواندن، نوشتن و انتشار دانش همیشه در کشور من بسیار مورد توجه بود. حاکمان افغان سلسله های مختلف به آزادی اندیشه احترام گذاشته و از یادگیری و تولید دانش حمایت کرده اند. سانسور، محدود کردن آموزش و بی ارزش کردن کتاب هرگز بخشی از سنت یا فرهنگ افغانستان نبود. هیچ کشوری در تاریخ جهان هرگز پیشرفت نکرده است که حاکمان آن دانش، آموزش و اندیشه آزاد را سرکوب کرده باشند. افغانستان به سمت تاریکی و جهل پیش می رود و این مرا می ترساند. کشتن کتاب و کشتن دانش عواقب وحشتناکی برای آینده این کشور خواهد داشت.
حجت الله ضیا روزنامه نگار و نویسنده ارشد روزنامه دیلی اوت لوک افغانستان
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.