داخلی
»مطالب کتابداری
دیگر نجیب بودن و ماندن محال نیست
شب دکتر محمود عبادیان سه شنبه ۱۶ آذرماه ۹۵ از ساعت ۵ عصر در محل کانون زبان پارسی و با حضور دوستان، دوستداران، دانشجویان سابق و همکاراناو از دانشگاههای مختلف کشور و با سخنرانی دکتر شیوا دولت آبادی و استادان اصغر دادبه، فرهاد طهماسبی، بهرام پروین گنابادی، فریبا افکاری و حمیدرضا اسلامی و قرائت شعر مختار فیلی برگزار شد.
محمود عبادیان(۱۳۰۷-۱۳۹۲ شمسی) از استادان کمنظیر فلسفه و ادبیات در دانشگاه علامه طباطبایی و مفید قم بود. او بخش مهمی از زندگی خود را به دنبال کشف حقیقت و علم در کشورهای مختلف دنیا سپری کرد و در مقاطعی از زندگی در فعالیتهای سیاسی در سطوح مختلف شرکت فعال داشت.
عبادیان پس از کودتای ۲۸ مرداد ناچار به ترک ایران شد و از آن به بعد در کشورهای چکسلواکی(سابق)، چین، آلمان شرقی، فرانسه و آلمان غربی به تحصیل و تدریس در زمینهٔ فلسفه و زیباییشناسی هنر و نیز زبانهای باستانی ایران (و به طور خاص اوستایی) پرداخت. او در پاییز سال ۵۷، چند ماهی پیش از وقوع انقلاب به رغم خطر به ایران بازگشت و پس از انقلاب در مجموعهای که بعدها نام دانشگاه علامه طباطبایی را به خود گرفت، مشغول کار شد.
مراسم شب محمود عبادیان، بخش های کوتاهی از فیلم گفتگوی مستند و بلند دکتر نجد رحیم با دکتر عبادیان پخش شد.
در ابتدای مراسم، علی دهباشی، مدیر بخارا، به کوتاهی درباره زندگی عبادیان گفت:« زندگی پر فراز و نشیب عبادیان به خصوص دوره سوم زندگی ایشان به خصوص برای دانشجویان ورودی 64 تا 67 و اساتید دانشگاه علامه طباطبایی و مفید قم راهگشا است. راه مباره با بیعدالتی و حقجویی که داشت به ترجمه، تالیف و تدریس ادامه پیدا کرد. نتیجه تلاش او، استادان برجسته کنونی هستند.»
شاد بودیم که میتوانیم کنار عمو هگل رشد کنیم
شیوا دولت آبادی در ادامه با یاد عبادیان، از روایت عاطفی شکلگیری دوستی که به صورت خانوادگی از آن بهرهمند شدند، گفت:« بیشتر از سه سال از زمان از دست دادن این دوست میگذرد. در این روایت میخواهم نشان دهم که چطور با عبادیان آشنا شدم و اینکه چگونه انسانی بودند. تا بتوانیم تصویری از این انسان ترسیم کنیم . پیش از اینکه از محتوای علمی او صحبت شود.»
او با جملهای از عبادیان سخنان خود را آغاز کرد:« دکتر عبادیان میگفت یکی از از مامنهای آرامش او، خانواده ما بود؛ نمیداست وجودش چه مامانی برای ماست. خود، فلسفه تجربیات خود را بازتاب میداد. در اصل خود فلسفه میکرد. درباره هگل نوشت " جای گله از کمبود پیشامدها و دامنه گرهخوردگی آنها در میان نبود." واقعیت این است که عبادیان جای گلهای از کمبود و سختیها در زندگی شخصی و اجتماعی خود نمیتوانست داشته باشد. همه حوادث ناگوار که در فیلم مصاحبه با او از زبان او میبینید عمدتا تجارب ناگوار بود. این پیوند او را به انسان یگانه تبدیل کرد تا گوهر یگانه باشد.»
دولتآبادی با طرح سوالی درباره چگونگی عبادیان شدن، گفت:« این پرسش بی پاسخ من، با خاموشی او بیپاسخ ماند. یاد این انسان، انسان، انسان را گرامی میدارم. قبل از آشنایی با عبادیان، تصویری از او در ذهن داشتم. عبادیان در دانشکده ادبیات و من در دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه بودیم. اولین باری که او را در راهروی فراخ دانشکده ادبیات دیدم، میدانستم که او دو دکترای فلسفه در دو زبان دشوار یعنی آلمانی و چکی گرفته است. او میخواست در عمل نشان دهد که چگونه فکر میکند. آشنایی خانوادگی ما به تدریج شکل گرفت. دختران ما عبادیان را عمو هگل یا عمو عبادیان مینامیدند. شاد بودیم که میتوانیم کنار عمو هگل رشد کنیم.»
وی درباره عادات و رفتار عبادیان اظهار داشت:« همیشه با زبان بدن، امتناع از مزاحمت را اعلام میکردند و همیشه آخرین نفری بودن که سر سفره حاضر میشد، همیشه با اینکه اطلاعات زیادی داشت، به اصرار دیگران اظهار نظر میکرد. به تدریج او را کشف میکردیم و شگفت زده میشدیم. در دوران جنگ با او همسایه شدیم و در سوگ همسرش نشستیم که چه زود رفت. او با خوش خلقی با کودکان بازی میکرد. به زبان ساده فلسفه به آنها آموزش میداد. گاهی به آرامی روی میز کتابی میگذاشت و آن موقع میفهمیدیم، ساعاتی که عبادیان در خلوت خود کار میکند چقدر جستجو و زحمت در خود دارد. از ویژگی دیگر علاقه به تشویق دیگران در رشد بود. تا اینکه دکتر عبادیان سخت مریض شد. آلودگی هوا سبب شد تا سخت آسیب ببیند. تا اینکه در 12 فرورین 91 او را از دست دادیم.»
در ادامه فیلمی نمایش داده شد که انتخاب عکسها، موسیقی و تنظیم آن، توسط پریسا افشین کرمرضایی انجام شده بود.
راه سعادت «کمآزاری است»
اصغر دادبه در دو بخش اول رفتار و خلق و خوی انسانی و بخش دوم به عنوان کارهای علمی از عبادیان سخن گفت. وی اظهار داشت:« به طور خلاصه میگویم، انسان بود، به راستی انسان. محقق بود، به راستی محقق. سالهای 1362 و 63 بعد از بسته و باز شدن دانشگاهها در مجتمعی به نام مجتمع ادبیات و علوم انسانی جمع شدیم. جایی که بعدها نامش را دانشگاه علامه طباطبایی گذاشتند. از آن هنگام با عبادیان آشنا شدم. زمانی هوس کردم به رقم کسانی که میگویند ما حکمت عملی مستقل در فرهنگ ایران نداشتیم و هرچه داریم از یونان گرفتیم و مقداری احادیث با آن آمیختیم، تا جایی که میتوانم، ثابت کنم که چنین نیست. پس مقاله "کمآزاری" را برای پاسخ این پرسش که چه باید بکنیم تا خوشبخت شویم، نوشتم.»
وی افزود:« سقراط و افلاطون در پاسخ این پرسش گفتند با دانایی، هر میزانی که دانا باشید، خوشبختید. ارسطو پاسخ داد، حد وسط، اعتدال طلایی، نه افراط و نه تفریط. به همین ترتیب پاسخهای دیگری داده شد. در همانجا نوشتم، ما به دلیل وضعیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که داریم، به این سوال اینگونه پاسخ دادیم. راه سعادت «کمآزاری است» این کم دربرابر بیش نیست، این کم یعنی«بی!» دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ/ که رستگاری جاوید در کم آزاری ست. این پیشینه فلسفی در آن سوی اسلام و این سوی اسلام دارد. بعدها زکریای رازی اعلام کرد: وقتی کسی به سعادت میرسد که روح او در پیکر مردی دانا و کمآزار درآید. دانایی در جنبه نظری، کم آزاری در جنبه عملی. سپس خود دفع دخل مقدر کرد. چون اعتراض میکردند که همه فیلسوف نخواهند شد، عوام الناس چطور رستگار میشوند؟ گفت: روح آنها جمعا در پیکر مردی دانا و کمآزار درمیآید، چون میخواست به اصل تناسخ وفادار باشد.»
دادبه درخصوص روزهای همکاری با عبادیان گفت:« دورهای که در سال 70 در گروه زبان فارسی بودیم و برنامه آن گروه را من تعیین میکردم، به شکلهای مختلف با او در ارتباط بودم و در گروه فلسفه هم چارهای جز من نداشت چون تنها دانشیار فلسفه من بودم. همیشه گفتگویی داشتیم ، میگفت: تو میدانی که من نمیخواهم باشم؛ میگفتم: میدانم که تو هم نمیخواهی که من باشم. میگفت:میدانم. میگفتم حالا تو به دلایلی که باید کارت را انجام دهی مرا انتخاب کردی و من هم به دلیل اینکه بتوانیم دکتر عبادیانها را نگه دارم تا دانشجویان بهره مند شوند. »
هویت تاریخی شاعران ما مبتی بر افسانه است
بهرام پروین گنابادی درباره آثار مکتوب عبادیان در این نشست سخن گفت. وی بیان کرد:« عبادیان به قول دانشنامهنویسان، محقق، مترجم، معلم و انسان کاملی بود. درباره بخش محقق و مترجم من صحبت میکنم. ما در زمانی که محمدعلی فروغی سیر حکمت در اروپا را تنظیم کردند برای اولین بار با اسم کانت و دکارت آشنا شدیم. نیاز بود که جامعه با هسته فلسفه سیاسی غرب آشنا شود ولی به دلیل فشار سانسور یا عوامل دیگر در دوران پهلوی اول، جز آن کتاب و چیزهای دیگر، منتشر نشد. تا دهه 50 که تاریخ معاصر کشور ما دچار تلاطمهای بسیاری بود، بیشتر ترجمههای ما از آثار فلسفی سوسیالیستی بود. هر زمانی که به سمت اگزیستانسیالیست رفتیم، از شاخه چپگرایانه رفتیم. خیلی کم کاری که فروغی پایه گذاشت را دنبال کردیم. از بخشی از آثار فلسفی غرب محروم شدیم. از دهه 50 ترجمهها شروع شد، بعد از انقلاب بیشتر شد تا با آثار فلسفه غرب خصوصا فلسفه سیاسیاش آشنا شدیم. کارهای عبادیان در راستای شناساندن فلسفه غرب به ایران است. با توجه به آثار عبادیان متوجه میشوید که بین آثارشان، فقط یک کتاب از مارکس وجود دارد. بیشتر درباره زیبایی شناسی هگل است.»
وی در توضیح مشکل ترجمه در ایران گفت:« مشکل ترجمه ما این است که مترجم، از ترجمه چیزی میفهمد ولی نمیتواند بفهماند. عبادیان سعی کرد زبان شسته رفته ای برای بیان موضوعهای نقد ادبی پیدا کند. در کتاب سبک شناسی عبادیان که 180 صفحه است، 90 صفحه تئوری سبک شناسی است و 90 صفحه دیگر، عملا آثاری را به ما نشان داده است. ما نظریه را خوب بیان میکنیم ولی روش نداریم، نظریه را میگوییم ولی نمیتوانیم آن را در متن پیاده کنیم. این کار را در سال 68 پیاده کردند. سال بعد کتاب فردوسی، سنت و نوآوری را کار کردند. که در آن اول درباره سنت حماسه با نگاه تاریخی توضیح میدهد، بعد فردوسی را معرفی میکند و در مقایسه حماسه ایرانی و یونانی نشان میدهد که فردوسی در سنت حماسه ایرانی چه نوع آوریهایی داشت.»
پروین گنابادی در توضیح کتاب دیگر عبادیان اظهار داشت:« کتاب دیکر عبادیان، تکوین غزل و نقش سعدی در آن است. در ابتدای کتاب مقدمهای انتقادی درباره تاریخ ادبیاتنگاری در ایران مینویسند. مشکل تاریخ ادبیاتنگاری در ایران این است که تمام تاریخ ادبیاتهایی که نوشتیم مبتی بر غربگراهاست. در مطالعه میبینیم که هویت تاریخی شاعران ما مبتی بر افسانه است. عبادیان انتقاد میکند که ایرانیان واروپاییها این کار را کرده اند. ادوارد براون هم این کار را کرد. هویت تاریخی اکثر شاعران و نویسنگان زبان فارسی، با همه شهرتی که دارند گمنام مانده است.این حرف مخصوصا درباره سعدی است، عیبدیان سعی کرد از خلل آثار سعدی او را بشناسد. »
وی با اشاره به ذهن زنده عبادیان گفت:« اگر کسی ذهن فلسفی، و نگاه تاریخی درستی نداشته باشد، نمیتواند این جمله را بگوید:«سعدی بر این اصل باور دارد که آرامش و ثبات و اجتماعی شرط اساسی بقا و پیشرفت اجتماعی است و همین باعث شده است که سعدی از رده آرمانگرایان افراطی و شیفتگان ارزشهای نابوده و دسترسناپذیر و ماجراجوییهای ذهنی به دور باشد.»
پروین گنابادی در پایان با اشارهای به شعر مهدی اخوان ثالث، بیان کرد:«اخوان شعری دارد که در آن میگوید دیگر نجیب بودن و ماندن محال نیست، به گمان من زندگی انسانهایی مانند دکتر عبادیان ثابت میکند که نجیب بودن و ماندن محال نیست. ممکن است مانند عبادیان به درستی زندگی کرد.»
در خانه اش بر روی دانشجویان باز بود
سخنران دیگر این نشست دکتر فریبا افکاری بود. او با متنی ادبی درباره عبادیان سخن گفت. «با اینکه از بازترین پنجره با مردم این مکان صحبت کرد، حرفی از جنس زمان نشنیدیم. همواره سوال برانگیز بود و سوالت را با سوال ژرف دیگری پاسخ میگفت و تو را به اندیشه وادار میکرد. طرحی نو در کلاسهای ادبیات در پیش چشم داشت. در کوه با دانشجویان درباره هگل و کانت سخن میگفت. در خانه اش بر روی دانشجویان باز بود.»
افکاری از خاطرهای با عبادیان گفت:«روزی از ایشان خواستیم از دانشجویان ادبیات فارسی، انگلیسی و فرانسه و از او خواسته بودیم درباره روشهای نقد ادبی و داستان نویسی بگویند. بعد از کلاسهای روزانه، با شوق سخن میگفت و شاکران آن کلاس اکنون، استادان نقد ادبی و منتقدان مهمی هستند. در کار علمی با هیچ کس و هیچ مقامی تعارف نداشت. معتقد بود طرز تلقی دانشجویان فلسفه و ادبیات در ایران کلی و مبتنی بر شرح، شاعران و مفسران بر متون دست دوم و سوم است تا اندیشه بر متون دست اول و نتیجه این امر آن است که آموزش و تدریس نوشتهها منجر به پرورش متفکر نمیشود بلکه بیشتر آشنایی با ادبیات و فلسفه است.»
سپس مختار فیلی، شاعر معاصر، برای حضار سرودهای خواند که در آن احساسات خود را درباره عبادیان بیان کرده بود.
هرکدام به قدر وسع خود از متن عبادیان استفاده میکنیم
فرهاد طهماسبی با جملهای از کنفوسیوس سخنان خود را آغاز کرد:«اگر برنامه یک ساله دارید، برنج بکارید، اگر برنامه ده ساله دارید، درخت بکارید اگر برنامه صد ساله دارید انسان تربیت کنید. بنابر نظریات جدید، جهان متن است و هیچ متنی مستقل نیست بلکه وامدار متنهای پیش از خود و وام دهنده متنهای پس از خود است. هرکدام به قدر وسع خود از متن عبادیان استفاده میکنیم.»
وی درباره اداب و اخلاق عبادیان اظهار داشت:«اداب و اخلاق معلمی، نظم و انظباط، آزادگی ، روشمند بو و خردمندانه احترام میگذاشت. زندگی در جمع را به خوبی در تنهایی آموخته بود. آموزهها بزرگداشت و پرورش اندیشه و اندیشیدن، روحیه انتقادی و نظریه پردازانه، گشودن دریچه ایی فراتر از روشهای رایج پرداخت متن، ایجاد چند صدایی در کلاس، از میان برداشتن فاصله ها . جابجایی استاد و دانشجو در کلاس، دانشجو پرور بود نه مریدساز و...»
حمیدرضا اسلامی با بیان اینکه در کلاس او یا کار دنیا عکس شده یا راه سقراط به دانشگاه علامه باز شده بود، گفت:« اصلا نمیدانم ربطی به باورها و اعتقاداش داشت یا نه. مگر هزارن و هزار نفر که میگویند مثل او اعتقاد دارند در دنیا وجود ندارد؟ چیزی از لوازم خوشبختی او را هیجان زده نمیکرد. آزادی را انتخاب کرده بود. رد جستجوی آزادی را میتوان در تمام جادهها و مسیرهایی که رفته دید. فهم عبادیان سخت نبود بلکه غیرمترقبه بود. برای انسان بودن برای آنچه او بود نیاز به فاصله با انسانیان بود که همواره آن را حفظ میکرد، بی آنکه بر ساحت انسانیت نابش گردی بنشیند.»
در پایان نشست دهباشی با دعوت از مهناز معین، محمد باقری، بهبهانی آریانپور، دکتر عشایری، مجید مددی، از پرترهای از عبادیان که توسط هورا پیشقدم نقاشی شده بود، پرده برداری کردند.
دکتر عبادیان طی سالهای پس از بازگشت به ایران به تألیف و ترجمهٔ آثار بسیار مهم و تأثیرگذاری در حوزهٔ ادبیات و فلسفه همت گماشت. درآمدی بر ادبیات معاصر ایران (مروارید، ۱۳۸۷)، تکوین غزل و نقش سعدی: مقدمهای بر مبانی جامعه شناختی و زیباشناختی غزل فارسی و غزلیات سعدی(اختران، ۱۳۸۴)، فردوسی، سنت و نوآوری در حماسه سرایی (مباحثی از ادبیات تطبیقی)، (مروارید، ۱۳۸۷)، آنچه خوبان همه دارند (اعتلای ابعاد شعر کلاسیک در غزل حافظ)، درآمدی بر سبکشناسی در ادبیات، از جمله کتابهای مهم او در حوزه ادبیات و ترجمه سقراط اثر گوتفرید مارتین، ترجمه “سقراط: آگاهی از جهل” اثر یان پاتوچکا، گزیده زیباشناسی هگل، کتاب آزادی و دولت فرزانگی: نامههایی در تربیت زیباشناختی انسان (از شیلر)، کتاب دیالکتیک انضمامی بودن: بررسی در مسئله انسان و جهان، کارل کوسیک، (قطره، ۱۳۸۶)، مقدمهٔ هگل بر پدیدارشناسی روح و زیباشناسی، (علم، ۱۳۸۷)، ویراستاری بخشی از تاریخ تمدن(قیصر و مسیح)، ترجمهٔ “هگل جوان: در تکاپوی کشف دیالکتیک نظری” اثر میلان زنوی، ترجمه رساله دکترای فلسفه مارکس با مشارکت حسن قاضیمرادی (۱۳۸۱ اختران) ، ترجمه “نقد فلسفه حق هگل” کارل مارکس با مشارکت حسن قاضیمرادی، از جمله آثار و ترجمههای گرانقدر او در حوزه فلسفه و تفکر است. دکتر عبادیان همچنین نخستین مترجم متن دشوار “رساله منطقی-فلسفی” لودویگ ویتگنشتاین(۱۳۶۹) به فارسی است.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.