داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
نگاهی به آینده نشر علمی و کلانمجله ها (Mega Journals)؛ بازار مشوش منابع اطلاعات علمی
لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: به همریختگی بازار اطلاعات علمی، ناشی از سودجویی ناشران در یک سوی، پی گرفتن راه حلها برای دسترسی های راحتتر و ارزانتر در شبکه و مدلهای جدید نشر در دنیا یک سوی ماجرا است، و به همریختگی این بازار در ایران سوی دیگری از ماجرا است که به نقل آنها خواهم پرداخت.
در بازار ایران مصرف کننده اطلاعات علمی دانشگاهها هستند که بطور عمده در چهار گروه دانشگاههای وزارت علوم، دانشگاههای وزارت بهداشت، دانشگاههای آزاد اسلامی و گروه چهارم هم که بودجه کافی برای دسترسی به اطلاعات ندارند، اغلب دانشگاههای غیر انتفاعی و دانشگاهها و پژوهشکده های مرتبط با وزارتخانه ها هستند که در این میان استثناهایی هم داریم.
بازار ایران، با شیبی ملایم از سالهای پایان جنگ تحمیلی و با مجلات چاپی کارش را گسترش داد تا در سال ۱۹۹۹ که وارد بازار خرید مجلات الکترونیکی شد. شکل نوین مجلات (الکترونیکی) و مدلهای تازه فروش که برای خبرههای این حوزه هم تازه و ناشناخته بود، به برخی شرکتهای کارگزار و واسطه و دلال که در ایران، در این تجارت وارد شده بودند، اجازه سوء استفاده های زیادی داد که با گذشت دو تا سه سال اغلب دانشگاهها با ترفندهای این شرکتها آشنا شدند و با اینهمه مدتی طول کشید که روال خریدهای منابع الکترونیکی جریانی هموار و با شیبی ملایم بگیرد. میتوانم به عنوان یکی از افرادی که در همه این سالها در کنار کنسرسیوم تامین منابع ایران (به ویژه وزارت علوم) بوده، به جد بگویم از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۱۱ این گونه خریدها برای خود روالی پیدا کرد و مسایل گوناگون آن از سخت افزار و نرم افزار و مسایل حقوقی و مالی و مدیریتی، شکل گرفته بود که برخورد کردیم به جهش ارزی ناگهانی سال ۱۳۹۰، هدیه ای از سوی دولت وقت که این هدیه را عقلای قوم هنوز نتوانسته اند از ته چاه بیرون بکشند.
دانشگاهها در زمستان ۱۳۸۹ و بر اساس بودجه ابلاغی برای ۱۳۹۰ و به روال سال قبل از آن بودجهای را برای خرید منابع کنار گذاشتند که قرار بود در چهار قسط و تا پایان سال بپردازند و دو قسط و برخی سه قسط آن را پرداخته بودند که به ناگاه ارز از ۱۱۰۰ تومان به نزدیک ۴۰۰۰ تومان پر کشید و دچار جهش شد، ضمن اینکه بودجه دستگاهها هم در مرداد ماه کسر شد. دانشگاهها نتوانستند با تامین اعتبار ۱۰۰۰ تومانی، بدهی ۴۰۰۰ تومانی بپردازند،و همه بازار ایران از جمله بازار مجلات الکترونیکی و پایگاههای اطلاعات علمی به کل به هم ریخت و پس از یک سال و نیم ارز مباله ای متولد شد و مولود دیگری که در کنار ارز مبادله ای متولد شد، شرکتهایی بودند که ورود به استفاده غیر کپی رایتی از پایگاههای منابع علمی کردند.
کنسرسیوم وزارت بهداشت با امتیاز نیاز داشتن به منابعی با تنوع محدودتر (فقط حوزه پزشکی) و حتی دانشگاه آزاد بعد از روی کار آمدن دولت جدید به سرعت خود را جمع و جور کردند و تا حال خریدهای قانونی و از ناشر خود را ادامه داده و وارد این بازار سیاه نشدهاند. البته بدهی بازمانده چندانی هم از ۱۳۹۰ نداشتند که مانع ارتباط مجددشان با ناشران شود و به فوریت نظم و نسق کار برقرار شد، ولی وضعیت بدهیها در وزارت علوم و نگرانی دانشگاهها برای دسترسی به منابع و عقب نماندن از سیل تولید مقاله، و مزید بر علت، در نبود دسترسیها، شرکتهایی را در بازار ایران فعال کرد که با اینکه خودشان غیر کپی رایتی پایگاههای علمی را در اختیار میگذاشتند و میگذارند، در سایتشان مینویسند استفاده غیر قانونی از این سایت شرعا حرام است. والله اعلم.
از سویی همینطور که بارها در لیزنا و حتی در همین سخن هفته گزارش دادهایم اعتراضات فراوانی در کشورهای ثروتمند غربی بر علیه ناشران وجود داشته و دارد که قیمتهای اعلام شده را بیجا و بی دلیل بسیار گران میدانند. مانند اعتراضهای استادان ام آی تی در سال ۲۰۱۴ به الزویر که منجر به جمع آوری ۲۵۰۰۰ امضا شد که رئیس جمهور ایالات متحده، آقای اوباما، بتواند لایحه ای را که ناشران به رهبری الزویر بر علیه دسترسی آزاد به کنگره امریکا فرستاده بودند تا تصویب کنند را از دستور کار کنگره خارج کند و پارلمان اروپا وعده دسترسی آزاد برای ۲۰۲۰ را داد. یا اعتراض دانشگاه کلمبیا به نیچر که با محاسبه ای ساده نشان داده بود که از فروش مقاله های فقط استادان دانشگاه کلمبیا در سال ۲۰۱۴ مبلغی نزدیک به دوبرابر حق اشتراک دانشگاه کلمبیا برای نیچر درآمد داشته و باز برای دسترسی دانشگاه کلمبیا حق اشتراک سنگینی اعلام کرده بود.
در سال ۲۰۱۷ و در ادامه آن در سال ۲۰۱۸ دانشگاههای آلمان با الزویر درگیر شدند و اشتراک خود را قطع کردند. آلمان خواسته بود که کلیه مقاله هایی را که دانشمندان و پژوهشگران آلمانی منتشر کرده اند، با توجه به اینکه همه هزینه تحقیق از بودجه عمومی دانشگاهها و توسط دولت آلمان و از محل مالیاتهای مردم پرداخت شده است باید برای دانشگاههای آلمانی دسترسی باز شود و الزویر موافقت نکرد و در ادامه انصراف تعدادی از دانشگاهها در سال ۲۰۱۷، دانشگاههای آلمانی برای سال ۲۰۱۸ عطای دسترسی به الزویر را به لقای آن بخشیدند. به گفته یکی از مسئولین یکی از کنسرسیوم های بزرگ کتابخانههای دانشگاهی که شامل بزرگترین شبکه های مراکز تحقیقات آلمان میشود، دانشگاههای آلمان مجلات Elsevier را در سال ۲۰۱۸ مشترک نمیشوند و صراحتا مینویسد که قرار نیست دانشگاههای آلمان از سایتهایی که غیرقانونی هستند (البته اصطلاح بکار رفته Piracy است که خودتان به دیکشنری مراجعه کنید) مانند Sci-Hub استفاده کنند. دکتر کوهلر میگوید که در دو دانشگاه بزرگ آلمانی که در ژانویه ۲۰۱۷ خواستار قطع دسترسی خودشان به علت مشکلات بودجه شده بودند، انتظار اعتراض استادان را داشتیم که خوشبختانه فقط چند ده استاد اعتراض کردند که آنها هم بعد از استفاده از "خدمات تامین مدرک" اعتراض جدیدی نکردند و الآن استراتژی اصلی ما در مورد مقالههای الزویر راهبرد "تامین مدرک" در قالبهای امانت بین کتابخانهای است.
توجه دوستانی که در دانشگاههای ممالک محروسه ایران هستند را جلب میکنم که نماینده دانشگاههای آلمان رسما اعلام میکند که از چه استراتژی استفاده میکند که بعد وقتی اوضاع متشنج میشود، سوالات بیادبانه از آنها نپرسند. مانند سوالی که در جلسه حضوری با یکی از ناشران داشتیم که از من پرسیدند که شما که به مقاله های ما دسترسی نداشتهاید، پس این استناد کردن به مجلات ما چگونه بوده است، و از آن مهمتر الزویریها، خودشان و نمایندگانشان و بازرسانشان مراجعه میکنند به سایت دانشگاههای ما و میبینند در صفحه اول و با افتخار نوشته شده مقالههای خود را از این قسمت بگیرید و بازرسی الزویر هم میرود و میبیند که وصل شدند به یک سرویسی که دارد مقاله را دریافت میکند و صاحب آن سرویس هیچ ربطی به امانت بین کتابخانهای و سرویسهای تحویل مدرک که ناشر میشناسد ندارند. و باز نامه گلایه آمیزی مینویسند که آقای وزیر علوم ببینید این مجلهها که مقاله های استادان شما را منتشر میکنند هزینه دارند و مجانی به دست نمیآیند و بعد میبینید که موج جدیدی از برگشت خوردن بر پیشانی مقالههای ارسالی استادان و دانشجویان ایرانی شروع میشود.
و این مثل بدان آوردم که ببینید نه ما و نه آلمان و نه دانشگاههای امریکایی، همه و هر یک در ابعاد و جایگاه خودمان، پول کافی برای خرید منابع علمی با این قیمت گذاریهای بیجا را نداریم، لیکن کجا رفته دیپلماسی ما، من میخواهم بگویم که ممکن است استاد آلمانی هم در شرایط خاصی برود و از Sci-Hub استفاده کند ولی این سیاست رسمی وزارت علوم آلمان و دانشگاههای آلمانی نیست و در سایت خودشان تبلیغ شرکتهایی که در این آشفته بازار برای خودشان دکانی درست کردهاند را نمیکنند و حتما اجازه نمیدهند که شرکتهایی با این ویژگیها، برای تبلیغات خودشان در بروشورها و حتی در سایت این شرکتها اسم تعدادی از دانشگاهها را منتشر کنند و بنویسند که این دانشگاه هم دارد از من خرید میکند. و بعد این بروشور توسط نمانده الزویر برای کنسرسیوم ایران پست شود.
کلانمجله ها Mega Journals
در حالیکه ما اینجا باید مراقب باشیم که گافهای بد ندهیم که برخی کارهای غیر کپی رایتی برایمان درد سر شود، گروهی از پژوهشگران حوزه نشر در کشورهای مختلف به دنبال راههای چاره برای تغییر مدلهای انتشار هستند. مدلهایی جدید که جایگزین این شیوه مالکیت بر مقاله پژوهشگران شود که اینک مورد اعتراض پژوهشگران و دانشگاهها و موسساتی است که هزینههای پژوهش را تامین میکنند. شروع این تجربه ها و پژوهشها بر میگردد به سال ۲۰۰۴ و جنبش دسترسی آزاد با شعار مشهور «چرا باید دانشگاهها برای یک مقاله دوبار هزینه کنند؟» یک بار برای تولید مقاله و یک بار برای خرید از ناشر. در مدل انتشار سنتی، مجلات و مطالعات موجود در آنها آزادانه در دسترس نیستند. برای دسترسی به آنها، شما به عنوان یک دانشگاه یا پژوهشگاه باید هزینه های مربوط به مقالات حتی استادان و دانشجویان خودتان را پرداخت کنید یا مجبور هستید هزینه اشتراک برای مجلات را پرداخت کنید. تامین استاد و آزمایشگاه و همه هزینه های تولید علم به طور معمول از بودجه عمومی دولتها تأمین میشود و از مالیتهای مردم. پس این مردم هستند که دارند در علم سرمایه گذاری میکنند، حال چرا باید برای استفاده پول بپردازند؟
ناشران بزرگ تجاری ابتدا پاسخهایی دادند که قانع کننده نبود، مانند اینکه ما پول را برای هزینه های مترتب بر انتشار می پردازیم، که مسلما اغراق آمیز بود. پژوهشگران رشته ما و حتی سردبیران مجله های انجمنهای علمی بسیار مقاله ها منتشر کردند که اصلا هزینه ها این که ناشران تجاری می گویند نیست و دارند چندین برابر از نویسندگان پول میگیرند. ناشران محترم چند ملیتی ما، وقتی دیدند کسی قانع نشد، راه دیگری در پیش گرفتند. بعد عنوان شد که کیفیت علم از بین می رود، مساله همطراز خوانی Peer review را مطرح کردند که در دسترسی آزاد همطراز خوانی درست انجام نمی شود و بنابراین ضریب تاثیر اینها خیلی پائین میماند و استادان برجسته رغبت نمیکنند در آنها مقاله هایشان را منتشر کنند. و بعد همه شاهد هستیم که یک شبه تعداد مجلات یک ناشر بزرگ از ۱۰۰۰ به ۲۰۰۰ رسید و گفت که ناشران دیگری را خریدهام و اضافه کردهام ولی همه داستان این نبود و به جز ادغام چند ناشر یا خرید مجلات ناشران دیگر، مجلات زیادی خاص آئین نامههای ارتقاء کشورهایی مثل ما تولید کرده اند که از نظر علمی به پای بسیاری از مجلات دسترسی آزاد هم نمیرسند. این مجلات خاص کشورهایی است که این داستان را تبدیل کرده اند به خوراک تبلیغاتی پیشرفت علمی خود و ناشران هم دارند برایشان مجله تولید میکنند.
و این هم نتوانست همه مشکل را حل کند. بنابراین ناشران محترم تجاری چند ملیتی، خودشان شدند پیشگام دسترسی آزاد و گفتند ما مقاله های شما را دسترسی آزاد میکنیم و شما همان یک بار بیائید هزینه های انتشار را بپردازید و این کار هم ابتدا کمی جدی جلو رفت، ولی بعد از مدتی دیدیم که مثل اینکه شوخیشان گرفته و دارند کاریکاتوری از دسترسی آزاد به خورد ملت می دهند. ناشران تجاری به جای ایده اولیه دسترسی آزاد پیتر سابر و دوستان، سُرنا را در دست گرفته و از سر گشادش شروع کردند به نواختن. داستان از این قرار است که مقاله را که می فرستی می پرسد می خواهی دسترسی آزاد منتشر شود؟ اگر بگوئید آری، مبلغی میگیرند و مقاله شما تا بری سرکوچه دو تا نون سنگک بگیری و برگردی منتشر شده، آی اس آی شده، ارتقاء هم همه چیزش حل است. ولی اگر بگوئی نه، هزینهای نمیپردازم، میگویند خُب بمان در نوبت داوری و گاهی تا دو و حتی سه سال و در مواردی حتی بیش از این در نوبت بمان.
این را داشته باشیم تا برویم سراغ تکنولوژیهای جدیدتر. یاد اختراع ماشینهای برقی میافتم که جایی شنیدم با اینکه از چند سال پیش آمادگی رفتن روی خط تولید را داشتهاند و کاملا مقرون به صرفه شدهاند و قابل رقابت با ماشینهای بنزینی، هر بار با دخالت سرمایه های بزرگ بینالمللی که بازار جهان را کنترل می کنند، بازار آن به بعد موکول شده تا الآن که این تکنولوژی هست ولی ورودش به بازار هنوز روان نشده است و هنوز مشکل دارد. کنار گذاشتن بنزین و ماشینهای بنزینی واقعیتهای سرمایه جهانی نمی خواند. با وضعیت نفت و جنگهای خاورمیانهای که باید صنایع نظامی را هم با آن همه ثروت آوری و نیروی انسانی به حرکت بیاورد، نمیخواند، که اگر نفت نباشد اسلحه را کی بخرد و بعد کارکنان صنایع نظامی چه می شود و معادلات میزان ثروتی که با صنایع بی رقیب نظامی تولید می شود به چه روز میافتد؟ داستانهای دشمنان دست ساز قدرتهای بزرگ از لولوی سرخ جنگ سرد بگیر تا لولوی سیاه طالبان و داعش و جنگ گرم در افغانستان و عراق و سوریه و غیره، خُب نظم بازار جهانی به هم میریزد و اول باید فکری برای صنایع جایگزین نفت و چند چیز دیگر باشند و بعد این اتوموبیل های برقی را به بازار بدهند. اینجا هم من فکر می کنم بازار منابع علمی هم آبستن تحول عظیمی است که از مدلی علمی که از قرن هفدهم تا قرن بیستم دوام داشت و مدلی تجاری که از پایان جنگ دوم جهانی به این سوی و تا امروز دوام آورده، ولی دیگر جوابگو نیست، مدلهای جدید آماده عرضه هستند ولی شرکتهای عظیم در حال تنظیم بازار هستند تا یکی از این مدلها را جایگزین کنند.
یکی از این مدلهایی که باز هم از دل نهضت دسترسی آزاد بیرون آمده و هنوز کامل نشده!!! ناشران بزرگ به سمتش رفته اند تا کامل مال خود کنند، کلانمجلات یا Mega Journal ها هستند که نمیدانم کسی نا به حال ترجمه ای برای این عنوان معادل سازی کرده یا نه؟ بنده کلانمجله را استفاده کرده ام.
یک کلانمجله، مجلهای علمی- دانشگاهی و دسترسی آزاد[۱] است که همطرازخوانی Peer review می شود و از نظر مقیاس بسیار بزرگ، شامل صدها و هزارت مقاله است و از نظر موضوع تخصصی، نیز گسترده تر از یک مجله بسیار تخصصی است ولی مدل تجاری آن دسترسی آزاد است، که برای اولین بار مجله ای که دسترسی آزاد و دیجیتال زاد و بدون پشتوانه کاغذی بود یعنی PLOS ONE این گونه جدید از ارتباط علمی را به فضای آکادمیک روانه کرد و به سرعت مورد تقلید ناشران تجاری قرار گرفت.
برای یک کلانمجله ویژگیهای مختلفی برمی شمارند که در اینجا من ویژگیهایی را که بن مودراک از American Journal Experts آورده، برگزیده ام که برای آشنایی بیشتر تقدیم می کنم:
۱- معیارهای ویراستاری بر پایه داوری شفاف و علنی داوران دانشگاهی استوار است (صدا به جای سکوت)
۲- دامنه موضوع بسیار گسترده (به عنوان مثال، تمام زمینه های ژنتیک، همه علوم اجتماعی، و یا حتی همه علوم و علوم پزشکی)
۳- مدل تجاری آنها مدل دسترسی آزاد است، که اغلب شامل هزینه پردازش مقاله است و لی فقط هزینه تمام شده
۴- هیات تحریریه وسیع از استادان دانشگاه و دانشمندان به جای سردبیران حرفه ای
۵- ظرفیت انعطاف پذیری برای انتشار همه مقالاتی که مناسب هستند
همانطور که گفته شد این مجلات دیجیتال زاد هستند و معادل چاپی ندارند و مدل گسترده آنها اجازه درآمدزایی بالا به تولید کننده می دهد. به همین دلیل بسیار مورد استقبال ناشران تجاری قرار گرفته که پایگاههای بزرگ مجلات را منتشر میکنند. این ناشران مدعی هستند که همین پایگاههای فعلی آنها یک کلانمجله است، و البته سایر ویژگیها را هم به آن می چسبانند، مثل اینکه ما شرایط دسترسی آزاد را رعایت کردهایم و داوری ما چنین است و ...
تاکید کلانمجلات بر مقاله است تا مجله و حتی موضوع. دیگر لزومی ندارد که یک مجله در یک رشته ویژه مانند "بیوآنزیمها در پزشکی" یا مجله "مدل سازی اسپاسمهای بیماران قلبی" یا نانوتکنولوژی غلات" منتشر کنید. همان PLOS ONE (در ابتدا Public Library Of Science و در حوزه پزشکی بود) بیشتر حوزه های پزشکی یا دست کم بخش عمده ای از این حوزه را پوشش میدهد، و حال ناشران بزرگ مانند الزویر که ادعا می کند که خوب Science Direct هم یک کلانمجله است و شرکت اشپرینگر هم مدعی است کهSpringer Link هم یک کلانمجله است. واقعا تلاش این ناشران برای کاریکاتور ساختن از فکرهای زیبا و خوب قابل تقدیر است و همچنان تلاش می کنند اگر نمی توانند مدلی یا راه حلی برای کنار زدن دسترسی آزادهای واقعی جایگزین کنند، نشان دهند که ما همان هستیم که شما می گوئید. اصلا خود خود جنس خود ما هستیم.
داوری پس از انتشار (صدا به جای سکوت): در توضیح بند یک بالا (ویژگی اول کلانمجلات)داوری پس از انتشار نیز از مسایلی است که با آمدن کلانمجلات طرح شده است. به این معنی است که داوری همکاران دانشگاهی – علمی قبل از انتشار مقاله انجام نمی شود، بلکه پس از انتشار آن، و در یک فرایند عمومی و شفاف انجام می شود. البته سوال بزرگ، این است که چه تاثیری در بررسی بازخورد بعد از انتشار در روند کلی کنترل کیفیت وجود دارد.
ایرادهایی می توان بر این موضوع وارد کرد که من آنچه از ذهن خودم می گذرد را می نویسم. آیا میتوانیم انتظار داشته باشیم که داوری پس از انتشار به صورت درست انجام شود؟ در انتشارات سنتی، هر مقاله قبل از انتشار آن، داوری می شود. ولی در داوری پس از انتشار هیچ دلیلی وجود ندارد که مقاله داوری شود. توضیح بیشتری بدهم. در این مدل می گویند که اگر مقاله از نظر فنی درست باشد، پس باید منتشر شود و به دید و داوری گذاشته شود و نتایج داوری هم شفاف و بعد از انتشار در جوار آن مقاله منتشر و در دسترس قرار داده شود و داور شفاف ایرادهای خود را بگوید و با این روش مقاله خیلی بهتر داوری می شود و دیگران خواهند فهمید که این مقاله اصلا محلی از اعراب دارد و می توانند از نتایج آن استفاده کنند یا نه؟ ولی این خطر وجود دارد که بر اثر بی اهمیتی کسی اصلا نقدی بر آن ننویسد و مقاله هم منتشر شده و ایرادی هم به آن نسبت داده نشده، و این مشکل زا خواهد شد و اگر این روش روزی به اجرا برسد آنگاه حتما نیاز به شاخصهایی داریم که اصلا این مقاله را کسی نگاه کرده است یا نه؟ و باز در این حالت آن مشکلی که برخی مقالات خیلی بد فعلی دارند رخ مینماید که هزار نفر ریخته اند بر سر مقاله و نوشته اند این مقاله خیلی بد بود و در نتیجه هزار نفر به آن استناد دادهاند. برخی هم پیشنهاد می دهند که کلانمجله می تواند داوری پس از انتشار را به این صورت انجام دهد که یک یا چند بررسی اولیه باید پیش از آن آماده شوند تا بتوان آنها را همزمان با مطالعه منتشر کرد.
درست بودن شکل مقاله به جای اهمیت موضوع و مسایل طرح شده: در توضیح بند ۵ بالا (ویژگی پنجم کلانمجلات) نیز باید بگویم منظور این است که پذیرش مقاله بر این اساس است که مقاله از نظر فنی درست است یا نه، به جای گزینش آنها بر اساس اهمیت موضوعی آنها و اهمیت قابل استفاده بودن آنها. یعنی مقاله از نظر فنی درست تنظیم شده و روش و روالش درست است و می تواند پذیرفته شود و کاری نداشته باشیم که مسئله پژوهش مهم هست یا نه و این که مقاله مهم است یا مشکلی را حل می کند یا بی اهمیت است. بعضی مجلات این سیاست را دارند و بعضی دیگر نه، می گویند موضوع و مسئله مقاله باید واجد اهمیت باشد.
کلانمجلات ابتدای راه هستند و هنوز شاید زود باشد که از شاخصهای دقیق آنها صحبت شود و ادعا شود که این گونه پایگاهها راه حل ارتباطهای علمی قرن بیست و یکم هستند. و با اینهمه و با همین تعاریف همین امروز هر گوشه اینترنت بگردید کلانمجله می بینید ولی در نظر من هنوز PLOS ONE، با همه معیارها یک کلانمجله است با تعاریف بالا. هزینه ای که بابت انتشار می گیرد واقعا هزینه تمام شده است و مبتنی بر سود نیست. داوری وسیع و ویراستاری وسیع را پیش روی گذاشته و اجرا کرده و سیستم شفاف اتخاذ کرده است. در مورد سایرین باید تحقیق بیشتری انجام شود که فریب موسسات تجاری بینالمللی نشر را نخوریم.
در پایان چند کلانمجله را حضورتان معرفی می کنم دیگر شما بروید و ببینید و مقاله بفرستید تا خود بتوانید استنباط کنید که این یک کلانمجله داوری شده با معیارهای بالا است؟ البته اگر به فکر ضریب تاثیر هستید اندکی احتیاط کنید.
· Biology Open (@BiologyOpen), from the Company of Biologists
· BMJ Open (@BMJ_Open), from BMJ Publishing Group
· Cureus (@CureusInc)
· Elementa (@elementascience), from BioONE
· FEBS Open Bio (@FEBSOpenBio), from Elsevier
· F۱۰۰۰ Research (@F۱۰۰۰Research), from Faculty of
· G۳, from the Genetics Society of America
· GigaScience (@GigaScience), from BGI
· IEEE Access, from the Institute of Electrical and Electronics Engineers
· PLOS ONE (@PLOSONE), from the Public Library of Science
· QScience Connect, from QScience
· SAGE Open, from SAGE
· Scientific Reports (@SciReports), from Nature Publishing Group
· The Scientific World Journal, from Hindawi
· SpringerPlus (@SpringerPlus), from Springer
[۱] . Open Access Mega Journal (OAMJ)
عمرانی، سید ابراهیم. «نگاهی به آینده نشر علمی و کلانمجله ها (Mega Journals)؛ بازار مشوش منابع اطلاعات علمی». سخن هفته لیزنا، شماره ۳۸۰، ۲۱ اسفند ۱۳۹۶
Spezi, V., Wakeling, S., Pinfield, S., Fry, J., Creaser, C., & Willett, P. (2018). “Let the community decide”? The vision and reality of soundness-only peer review in open-access mega-journals. Journal of Documentation, 74(1), 137-161.
Wakeling, S., Spezi, V., Fry, J., Creaser, C., Pinfield, S., & Willett, P. (2017). Open access megajournals: The publisher perspective (Part 1: Motivations). Learned Publishing, 30(4), 301-311.
Wakeling, S., Spezi, V., Creaser, C., Fry, J., Pinfield, S., & Willett, P. (2017). Open access megajournals: The publisher perspective (Part 2: Operational realities). Learned Publishing, 30(4), 313-322.
Spezi, V., Wakeling, S., Pinfield, S., Creaser, C., Fry, J., & Willett, P. (2017). Open-Access mega-journals: The future of scholarly communication or academic dumping ground? A review. Journal of Documentation, 73(2), 263-283.
Wakeling, S., Willett, P., Creaser, C., Fry, J., Pinfield, S., & Spezi, V. (2016). Open-access mega-journals: a bibliometric profile. PloS one, 11(11), e0165359.