داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
دوستی ذوقزده در صفحۀ مجازیاش حکایت شیرینی را دربارۀ یک واژه و بلکه واژهسازی خارجکیها نوشت که معمولا ذهن نویسندگان و محققان را قلقلک میدهد:
امروز واژه "برانچ" را شنیدم و از کار این خارجکیها همینطور هاج و واج ماندم که برای هر چیزی واژه دارند. ما خیلی از کارها را میگذاریم تا بعد که تبدیل شدند به کاری یا چیزی که اسمش را میدانیم، آنوقت صدایش میکنیم! مثل همان فردی که داشت انگلیسی یاد میگرفت. از او پرسیدند گاو به انگلیسی چه میشود؟ گفت "Caw". پرسیدند حالا بچهگاو چه میشود؟ با سکوتی که حاکی از ندانستن بود گفت بچهگاو را صدا نمیکنند و میگذارند تا بزرگ شود و بعد گاو صدایش میکنند!
برانچ یعنی صبحانه روزهای تعطیل که نزدیک ظهر میخورند. یعنی همان که ما تا لنگ ظهر میخوابیم و بیدار که شدیم چیزی میخوریم که معلوم نیست صبحانه است یا نهار. این کلمه از ابتدای "بریکفست" و "لانچ" تشکیل شده است: یعنی چیزی بین صبحانه و نهار.
با خواندن این متن یاد خاطرهای از دوست دیگرم افتادم که در پاسخ به پرسش من برای گفتن نام محلی یک واژه در زبان خودشان، البته پس از کمی سکوت گفت: "ما سکوت میکنیم!" یعنی اصلا واژهای محلی برای آن نداریم.
چرا آنها این واژهها را دارند و ما نداریم؟ پاسخ در خود متن فوق نهفته است. در واقع، آنها برای هر چیزی واژه ندارند؟! برای چیزی که "دارند" و تصویرهای ذهنی مرتبط با همکنشی یا تعاملشان با آن چیزها یا کار و بارشان واژه دارند. به همین دلیل، بسیاری از واژههای ما را ندارند! چرا که خود همان "چیزها" را ندارند. در زندگیشان هم نیست. برای همین است که زبانها در مواجهه با هم گاهی به تتهپته میافتند. این برای همه زبانها صادق است. این ماهیت زبان است. زبان بخشی از فرهنگ و زندگی هر ملت است. تفاوت در همین است: یعنی در زندگی و فرهنگشان است؛ و نه صرفا در زبان که خود بخشی از زندگی و فرهنگ است. مشکل ما شاید بیشتر در حوزههای علمی و فنی است که آنها بسیار جلوتر از ما هستند. چون هی "چیزهای" جدیدی ابداع میکنند که ما باید برایش واژه بسازیم. گاهی مجبوریم "سکوت" کنیم و منتظر باشیم تا "بزرگ" شود!
البته اگر معادل برخی واژهها مثل "برانچ" را نداشته باشیم مشکل آنچنانی نیست مگر آن که وعدههای غذایی ما مثل آنها باشد و یا بخواهیم خورد و خوراکمان و نامگذاریهایمان را هم مثل آنها بکنیم؟؟! در این صورت هر روز مجبوریم همین واژۀ برانچ آنها را تکرار کنیم؟؟!! ... در عوض، برخی از آنها واژۀ سحری، افطاری، و احکام و آداب آن را ندارند که دو وعدۀ غذایی مخصوص ماه رمضان است و موجب حذف سایر میانوعدهها میشود! واژۀ سحری مثل برانچ یک وعدۀ غذایی است که قبل از صبحانه و موقع سحر میخورند. افطاری هم در ماه رمضان به جای شام تناول میشود. کوچک که بودیم گاهی هم سحری میخوردیم و هم صبحانه و بقیه وعدهها و میانوعدهها! روزۀ کلهگنجشکی ترکیبی از یک دنیا حرف و واژه است. بربری، سنگگ، آبگوشت، دیزی، قیمه، نذری، آشنذری، کلهپاچه، پاچهخور، کلهپاچهخور، و صدها واژۀ دیگر را هم خارجکیها ندارند! بعید میدانم ایرانیها بین دو وعدۀ صبحانه و ناهار چیزی نخورند و برایش واژه هم نداشته باشند. البته به شرطی که صبح زود بیدار شوند، صبحانه میل کنند و تا "بوق سگ" هم کار کنند. کار سخت از صبح تا شب، خستگی و گرسنگی دارد، انواع بین وعدهها میخواهد، و آداب و رسومی دارد که همگی باید اسم و رسمی داشته باشند و دارند هم. برای کسانی که این روزها به دلایلی دیگر شبزندهداری میکنند و صبحانه و ناهارشان همزمان شده است، نیز باید واژههای ترکیبی بسازیم که یواشیواش ساخته خواهد شد.
با زبان چیزی را جابجا میکنیم که داریم یا میخواهیم از دیگران داشته باشیم. طبیعی است چیزی از دیگری رنگ و بوی زبان آن دیگری را هم دارد! از کوزه همان برون تراود که در اوست! نگارش و نویسندگی نیز همین است. دربارۀ چیزی میتوانیم حرف بزنیم، بنویسیم و واژه بسازیم که قبلا با مفاهیم و واژههای آن، مراحل آن، مهارتهای آن آشنا باشیم و بخصوص چیزی را خودمان کشف کرده باشیم. اصلا کار پژوهش و نویسندگی نوعی تلاش برای مفهومسازی، واژهسازی و یا حداقل توصیفی تازه از چیزهای آشنا یا ناَآشناست.
برای نوشتن خوب و زیبا باید ابتدا کم و کاستیهای یک فرهنگ، سبک زندگی، کم و کیف زندگی در حوزههای مختلف، محیط زیست طبیعی و فرهنگی و خلاصه همۀ جنبههای آن فرهنگ (از جمله علوم و فنون به عنوان بخشی از فرهنگ) را شناخت و بخشی از آنها را حتا تجربه کرد که زبان هم بخشی کوچک (و البته بسیار مهم) از آن فرهنگ است. بالطبع چیزهایی به تدریج وارد زبان و زندگی میشود که به نوعی برای آن فرهنگ یا حداقل بخشهایی از آنها مهم شود. تفاوت زبان قومها، شهرها، مشاغل، حوزههای علمی و فنی نیز به همین مربوط است. البته لازم نیست با همۀ واژههای یک ملت آشنا باشید که احتمالا ناممکن است. برای توصیف یک مهارت علمی و فنی باید با همان دقت با آن مهارت و واژهها و فرایندهای آن آشنا باشید. برای معرفی فرایندهای انجام یک کار باید خودتان هم با آن آشنا باشید. هر چه آشنایی شما با چند و چون انجام یک کار بیشتر از دیگران باشد به همان نسبت بهتر از آنها میتوانید آن را توصیف کنید.
البته نوشتن یک مقاله یا کتاب اغلب نیاز به واژهسازی ندارد اما به جملهسازی و استفاده از واژگان همان حوزه نیاز است. البته در صورت نیاز و پیدا کردن راه حلی بدیع و نیز تولید ابزاری منحصربفرد احتمالن واژۀ آن را هم میتوانیم بسازیم. یعنی اغلب خودبخود ساخته میشود. مهارتهای نگارشی و ادبی یک محقق و نویسنده نیز کمکم او را به سمت واژهسازی و تولید جملات زیبا میکشاند. با همین واژههای موجود میتوانیم واژههای ترکیبی مثل برانچ را هم بسازیم.
واژه میتواند با زمان و مکان و یا گاهی دو واژه دیگر ترکیب شود. نمونۀ این ترکیبها در زبان فارسی نیز وجود دارد. مثلا سحری که از ترکیب واژه سحر و یای نسبت مرتبط با آن درست شده است. بربری، کبابی، حسینی، بقالی، و بسیاری از واژههای دیگر همین وضعیت را دارند. ناشتا، تهبندی، سیرابی، کلهپاچه، و صدها واژه دیگر از همین نوع ترکیبات است. زبان فارسی هم مثل زبان انگلیسی قدرت واژهسازی قوی دارد اما متاسفانه بسیاری از آنها را از دست دادیم. و علت آن هم به توان ذاتی زبان انگلیسی یا فارسی محدود نمیشود. به فرهنگ فارسی و انگلیسی مربوط میشود. فرهنگ به معنای عام یعنی مجموعۀ داشتهها و دانستههای یک فرد یا ملت که محصول یادگیری و انتقال اجتماعی است. به عبارت دیگر، اگر زبان یک ملت یا فرهنگ خاص قدرت ترکیب و واژهسازی خوبی در برخی از حوزهها دارد یا ندارد به دلیل کم و کیف سازوکارهای حاکم بر زندگی فرهنگی در همان زمینه و بهویژه قدرت علمی و فنی آنهاست.
فرهنگها و زبانهای بومی و محلی ما سرشار از واژههایی است که به دلیل دوری از سنتهای فرهنگی و زبانی و نیز تحت تاثیر زندگی تازه و سایر فرهنگها به تدریج کموکیف استفاده از آنها کاهش یافت و حتا برخی از آنها را از دست دادیم. از دست دادن یا کمرنگ شدن بسیاری از سنتهای زیبای محلی، از جمله بازیها و مراسم محلی سبب میشود تا کودکان ما نه با آن بازیها، سنتها و سبک زندگی آشنا باشند و نه صرفا آن واژهها. و ای بسا روزی حتا بسیاری از زبانها و فرهنگهای محلی را هم از دست بدهیم. زیرا همه اینها بخشی از یک شبکۀ گسترده است که با آنها زندگی میکنیم؛ شبکۀ گستردۀ زندگی.
ناگفته نماند که همین تنوع فرهنگی و زبانی (از ترکی و عربی تا فارسی و کردی و غیره) میتواند نقطۀ قوت ملت و فرهنگ ایران باشد. نه فقط از جهت داراییهای فرهنگی بومی، بلکه از جهت برقراری ارتباط با دیگر فرهنگها و کشورها و انتقال علوم و فنون از آنها.
در بخشهای دیگر به مراسم روزانۀ چای بعد از ظهر در دانشگاه کمبریج اشاره شد که چگونه به عنوان بخشی از یک سنت فرهنگی تکرار میشود. اتفاقا نویسندگی و تحقیق ابزاری است برای حفط، بقا و ارتقای سنتها، فرهنگها و زبانها؛ بخصوص محقق و نویسندهای که احساسات و عواطف انسانی و اهمیت آنها در کم و کیف ارتقای زندگی را تصویرسازی کند و در انسانها پرورش دهد. آشنایی یک نویسنده و محقق با یک زبان علمی و ادبی به معنای آشنایی او با سازوکارها و داشتههای فرهنگی و تمدنی گوناگون آن فرهنگ و زبان نیز میباشد. باید "تحقیق" کرد، نتایج آنها را "نوشت" و وارد "زندگی" کرد تا هم زندگی، سنت، فرهنگ، زبان و همۀ چیزهای انسانی بارورتر شود و توسعه یابد و هم علوم و فنون و ادبیات مرتبط با آنها.
تقویت کم و کیف زبان و دانش علمی و فنی دو روی یک سکه است: سکهای که زندگی نام دارد؛ زندگی علمی و ادبی در بالاترین سطح ممکن و در پیوند با اجتماع و همۀ الزامات مرتبط با یک زندگی حرفهای.
از میان همۀ اینها زبان و متون ادبی آنچنان در رشد و تعالی فردی و اجتماعی انسانها و فرهنگها اهمیت دارد که دانشمند، منتقد، فیلسوف، و نظریهپرداز ادبی معاصر، رولان بارت مینویسد
اگر روزی جهان تحت تاثیر نوعی توحش فرهنگی بخواهد همۀ علوم را از بین ببرد اما فقط یک گزینه در اختیارتان باشد، آن گزینه باید ادبیات باشد. زیرا ادبیات میتواند همۀ علوم دیگر را در خود داشته باشد. (ص. 28)
هیچ ابزاری مثل ادبیات قادر نیست زبان، تخیل، تفکر، تعقل، و خردورزی را بارور کند. هیچ راهبردی به اندازۀ توجه به احساسات و عواطف نمیتواند به تلاش انسانها برای تعمیق یادگیری و ارتقای زیبایی و کم و کیف زندگی فردی و اجتماعی جهت دهد.
شرح زندگی دانشمندان، محققان و نویسندگان علمی نیز نقش و اهمیت احساسات و عواطف در فعالیتهای حرفهای را نشان میدهد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.