داخلی
»تورقی و درنگی و گوشه چمنی
یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه چارلز استورت، استرالیا: رمان «جزء از کل» به قلم استیو تولتز کتابی است برای آهستهخوانی. اثری که باید آن را با حوصله و بیشتاب در یک دوره زمانی طولانی بخوانید. مثلاً طی چند هفته یا چند ماه. باید مدتی با متن همنشین باشید تا از آن لذت ببرید. در غیر این صورت حجم زیاد کتاب، پیچ و خمهای پرشمار داستان و گفتگوهای طولانی شخصیتها شما را خسته میکند. هر چند همین کتاب حجیم با موفقیتی چشمگیر در دنیا مواجه شده و تنها ترجمه فارسی آن تا امروز هفتاد بار تجدید چاپ شده است. استیو تولتز رماننویس تازهکاری در استرالیاست و این کتاب نخستین اثر اوست. متن اصلی در سال ۲۰۰۸ منتشر شده و چند سال بعد پیمان خاکسار آن را به فارسی ترجمه کرده و ناشر نسخه فارسی نشر چشمه است.
از داستان چیز زیادی نمیگویم تا لذت کشف روایت برایتان محفوظ باشد. فقط همین قدر میگویم که سرگذشت پر فراز و نشیب پدر و پسری است به نام مارتین و جسپر که زندگی هر دو در سایه برادر ناتنی مارتین دستخوش حوادث بسیار میشود. نام این برادر مروز و پر دردسر تری است که همزمان محبوب و منفور مردم استرالیاست. به این ترتیب مارتین، جسپر و تری مثلثی را میسازند که هر یک بخشی از روایت را به خود اختصاص میدهند. با این حال، میتوان گفت که در این میان مارتین شخصیت اصلی محسوب میشود. آدمی منزوی با باورهای غریب که جهان را بیرون از کلیشههای جامعه میبیند. شخصیتی پر از تناقض با ذهنی مغشوش و مشوش که گرفتار خویشتن خویش است. از مردم میگریزد اما تشنه محبت و توجه آنهاست. از زندگی بیزار است اما به همان میزان از مرگ میترسد. فیلسوفی بینام و نشان که مکتب فلسفی خاص خودش را دارد. هر چند فلسفیدنهای او چیزی جز گرفتاری و بدبختی برای خودش و نزدیکانش به ارمغان نمیآورد. اما مارتین مجنون میکوشد زندگی را با تمام وجود تجربه کند تا روزی که میمیرد حسرت زندگی نزیسته را با خود به گور نبرد. زیرا به باور او هیچ چیز بدتر از این نیست که در آخرین دم تنها دستاورد آدم شرم از نزیستن باشد. او در سراسر کتاب بر لبه تیغی میان دو اقلیم سلامت و بیماری راه میرود. دچار انواع بیماریهای جسمی و روحی است که گاه به جنون منجر میشود. اما دوباره به زندگی باز میگردد تا خودش را برای جنون بعدی مهیا کند.
تری در نوجوانی ورزشکار موفقی است اما به دلیل حادثهای از زمین ورزش محروم میشود. بعد به دنیای تبهکاری راه مییابد و در زندان با تبهکاری کهنهکار ولی گمنام آشنا میشود به نام هری وست. به خواست خودش هری مقدمات تبهکاری را به او میآموزد. بعد هری امیدوار میشود تری و دوستانش بتوانند شاگردان خوبی باشند و راهش را ادامه دهند. البته هری رویای عجیب دیگری هم در سر دارد. او تجربههایش را در قالب کتابی نوشته که دوست دارد به عنوان راهنمای مرجع تبهکاری منتشر شود و راه و رسم تبهکاری را به مشتاقان بیاموزد. هری این مسئولیت خطیر را به مارتین میسپارد. اما ناشر ناشی درست پیش از انتشار دچار اشتباهی در ثبت اطلاعات کتابشناختی میشود که سرنوشت کتاب، هری، مارتین و تری با این خطا رقم میخورد. البته نمیگویم چه خطایی تا اشتیاق شما برای خواندن متن از بین نرود. فقط همین بس که بدانیم که دقت در ثبت اطلاعات کتابشناختی مسئولیتی خطیر است و نباید اهمیت آن را نادیده گرفت. گاهی یک اشتباه تایپی در جلد یا صفحه عنوان یک کتاب میتواند فاجعهبار باشد.
از نظر محتوا مضامین فلسفی در کتاب فراوان است و نمیتوان همه را به چند مقوله محدود کرد. با این حال، میتوان گفت خودشناسی، بیماری، مرگ، عشق و روابط پیچده انسانی مضامین فلسفی برجسته در کتاب هستند. البته هر یک زیر شاخههای متعدد دارد. مثلاً مقوله مرگ شامل مرگاندیشی، میل به جاودانگی، هراس از مرگ مقولههای مرتبط دیگر است. نویسنده اندیشههایش را درباره هر مضمون در قالب دیالوگهای طولانی میان شخصیتها بیان میکند و در میان این دیالوگها گزارههای درخشان بسیارند.
در مجموع گفتنی درباره این رمان زیاد است اما نمیخواهم این یادداشت طولانی شود. فقط به چهار ویژگی آن اشاره میکنم و بیش از این وقت شما را نمیگیرم. نخست تاملات فلسفی نویسنده است که از زبان مارتین و بعد جسپر نقل میشود. کتاب پر است از جملههایی که میتوانید از متن بیرون بیاورید و مدتها درباره هر یک فکر کنید. جرقههایی از اندیشهای متفاوت که ذهن آدم را مشوش میکند. اما تشویشی سودمند برای رسیدن به فهمی تازه از مفاهیم بنیادین زندگی. هر چند این تشویشها میتواند برای بسیاری از مخاطبان خیلی هم خوشایند نباشد. چون نویسنده بدون تعارف و بیملاحظه حقایقی را بازگو میکند و خواب آرام آدم را آشفته میکند. بنابراین، اگر حوصله شنیدن و یادآوری برخی از حقایق تلخ زندگی را ندارید بهتر است سراغ این کتاب نروید و اوقات خوشتان را تلخ نکنید.
نکته دوم نگاه انتقادی نویسنده به رسانه، خبر و روزنامهنگاری در دنیای معاصر است. مارتین دشمن سرسخت رسانههاست. به باور او رسانه نمیتواند مستقل باشد. حتی اگر نخواهد وابسته باشد ناگزیر دیر یا زود تسلیم قدرت میشود. قدرتی که میتواند اقتصادی، سیاسی یا ایدئولوژیک باشد. از سوی دیگر قدرت و رسانه هدف مشترکی دارند. هدف هر دو جلب توجه مردم است و با پاشیدن بذر ترس در دل مخاطبان به این هدف میرسند. بنابراین، اخبار هر چه ترسناکتر باشد خوراک خوشمزهتری برای رسانه است. در نتیجه رسانهها بیوقفه در حال ترویج ترس هستند. ترس از بیماریها، ترس از سیل، زلزله، هجوم ملخها یا هر رخداد هولناک دیگر.
ویژگی سوم کتاب که برایم جالب بود نقش مهم خواندن در سرنوشت این سه شخصیت و بویژه مارتین است. مارتین کرم کتاب و خراب خواندن است. بیوقفه و پیوسته کتاب میخواند. تا به مرحلهای میرسد که دیگر هیچ متنی او را راضی نمیکند و نویسنده داستان خودش میشود. اما مطالعه این کتابها در شکلگیری اندیشه او نقشی انکارناپذیر دارد. او خوانندهای منتقد است و همه چیز را با تجربه زیسته خود میسنجد.
ويژگی چهارم طنز تلخی است که در تار و پود داستان تنیده و متن را جذاب میکند. طنزی تلخ که نشان میدهد در ورای ظاهر جدی زندگی چه بازی مضحکی در جریان است و گویا جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است. البته نوع مواجهه مخاطب با این طنز تلخ میتواند بسیار متفاوت باشد. چه بسا مخاطبی دچار یاسی فلسفی شود یا برعکس به نوعی آگاهی رهاییبخش برسد. در هر صورت، مثل هر متن دیگری، در این کتاب هم معنا در ذهن مخاطب شکل میگیرد و در نهایت این مخاطب است که به متن معنا میبخشد و چون این کتاب اثری چند بعدی است تعجب نکنید اگر دو نفر درباره آن دو نظر متضاد داشته باشند. جزء از کل از جمله آثاری است که همزمان طرفداران بسیار و منتقدان پرشمار دارد و این تضادها بر جذابیتش میافزاید.
منصوریان، یزدان (۱۴۰۰) .« راهنمای جامع تبهکاری». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره 60 ، 21 اسفند ۱۴۰۰.
از قلمتان لذت بردم. خراب خواندن یا شرم از نزیستن و ...