داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
به کارکرد یاددهی، یادگیری و ارتباطی پژوهش و نگارش توجه شود
مقاله، کتاب، پایاننامه، و گزارش پژوهشی را میتوان یک رسانۀ ارتباطی تلقی کرد که یک محقق یا نویسنده با استفاده از آن یافتهها، ابزارها، روشها، راهبردها، فرضیهها و یا هر محتوای مورد نظرش را برای استفادۀ دیگران مکتوب و مدون میکند. به همین دلیل باید نویسنده در مرحلۀ نگارش به این موضوع توجه کند و فراتر از نیازهای شخصی خود در مرحلۀ پژوهش بنویسد. اغلب محقق دربارۀ روشهای آزمایش، پژوهش و برخی دیگر از مسائل مرتبط با پژوهش خود، اطلاعات و دانش کافی دارد و شاید نیاز به مکتوب کردن آن نداشته باشد؛ در فرایند پژوهش نیز آگاهانه و ناآگاهانه از آنها استفاده میکند. اما در مرحلۀ نگارش اغلب ناچار است مجموعه یافتههای خود را بسط دهد و آن را در بافتی قرار دهد که برای دیگران بهتر قابل درک باشد؛ حتی برخی از مطالب و یافتهها را به هر دلیلی حذف میکند. شاید مجموع یافتههای اصلی و تازۀ او در چند جمله و پاراگراف قابل ارائه باشد اما وی برای دفاع از آن ضروری میداند که برخی از راه و روشها، ابزارها، و حتی خطاها و اشتباهات خود و دیگران را نیز مستند کند. بیشتر آنها برای دفاع و توصیف یافتههای پژوهشی است و برخی از آنها کارکردی آموزشی برای دیگران دارد.
برخی از نوشتهها حتی برای خود پژوهشگر نیز کارکرد آموزشی و پژوهشی در همان زمینه و در کارهای آیندۀ وی دارد. به طوری که بیشتر محققان از همان ابتدا تلاش میکند مطالعات و یافتههای خود را نظم و نظام دهند تا فرایند تفکر، اندیشهورزی و پژوهش بهتر طی شود؛ و گاهی به این دلیل که خطایی را خود و دیگران تکرار نکنند. درست مانند نقاش و طراحی که الگوهای اولیه و کم و بیش نقصدار خود را بارها و بارها ترسیم میکند تا به تدریج آن را بسط دهد. این نوشتهها اگر از همان ابتدا نظم و نظام بگیرند و مدون شوند مزایای زیادی برای خود او و بعدها دیگران خواهد داشت.
گاهی برخی از تصویرهای ذهنی به نظر خیلی خلاقانه میآید اما به محض تصویرسازی زبانی متوجه میشویم که ضعف و ایراد اساسی دارد. بر همین اساس قابل ویرایش و تغییر خواهد بود. انگار مکتوب کردن یک الگو و تصویر ذهنی نوعی آزمایش و به آب انداختن قایقی است که ماکت آن ساخته شده است اما هنوز آب ندیده است و خریداران نیز سرعت و امنیت حرکت و جابجایی آن در آب، سلامت و سرفرازی آن در انجام ماموریتها، دسترسی به اهداف و رضایت سرنشینانش را ندیدهاند! دیگر محققان و مخاطبان نیز میتوانند جداگانه آن را آزمایش کنند و دربارۀ ضعف و قوت آن گزارش کنند.
در همۀ این موارد، چه در مرحلۀ پژوهش و چه نگارش باید به یادگیری خود محقق و هم دیگران توجه شود.
کلمات فرضیههای عام و نتیجۀ استدلال استقرایی با کاربرد قیاسی است
در این بخش بر این نکته تاکید خواهد شد که دستگاههای حسی، خالق فرضیه هستند. همینطور استدلال خواهد شد که کلمات نیز نظریههایی دربارۀ چیزها هستند و از خصوصیات و رفتار آنها از پیش به ما آگاهی میدهند. یا به بیان دیگر، آنها را پیشبینی میکنند. انسجامبخشی و وحدتبخشی از مهمترین کارکردهای واژههاست.
یکی از مهمترین کارکردهای فرضیه و نظریه نیز نوعی وحدتبخشی و انسجامبخشی به مشاهدات و نتایج آنهاست. درونمایۀ داستان، مقاله، کتاب، پاراگراف، جمله و حتی یک واژه نیز وحدتبخش و انسجامبخش است. تکتک واژهها و جملهها نیز همین نقش را دارند. واژهها و جملات را باید در راستای نقش وحدتبخشی و یکپارچهسازی مغز و یکی از ابزارهای مغز در فرایند اندیشهورزی تلقی کرد. زیرا این مغز است که دادههای ورودی از انواع حواس، در زمانمکانهای متفاوت، و در بخشهای گوناگون مغز را یکپارچه میکند و زبان را با همین هدف اصلی توسعه داده است.
درونمایه، فرضیه، نظریه، واژهها، جملات، تصویرهای مغزی، محصولات زبانی، بروندادهای مغزی، همگی کارکردی چون جاذبه در میدان انرژی دارند. نیروی جاذبه مانع فروپاشی اشیاست و اجزای یک شیء را به هم متصل نگه میدارد؛ درونمایه، فرضیه، نظریه (و نیز واژهها، جملات) نیز همین نقش را در حفط اجزای هر اثر یا محصولات فکری دارد.
البته حد و اندازۀ وحدتبخشی و انسجامبخشی واژهها، جملهها، فرضیهها و درونمایهها متفاوت است و به استفادهکنندگان آن نیز وابسته است. به همین دلیل لازم است اجزای منفصل و ناهمگون پالایش شود و یا به دنبال توضیح، توصیف و چون و چرای انفصال یا اتصال بود: یعنی آن انرژی نامرئی که چیزها را با فاصلۀ دور و نزدیک به هم متصل میکند! همۀ واژهها، جملهها، نظریهها، درونمایهها، و متنها اشاره به چیزی در بیرون خود دارند که همچون خطوط نیرو به آن دیگری و به همدیگر متصلاند و نوعی میدان انرژی ایجاد میکنند. یک محقق و نویسنده باید بتواند چنین نیرو و میدانی را بشناسد و از انرژی آن استفاده کند. مجموعهای از مهارتها، تجربهها، و داشتههای حسی-حرکتی و شناختی مرتبط با پژوهش و نویسندگی ابزار اصلی محقق برای حضور و بازی فعالانه و آگاهانه در این میدان است. کسب مهارت در هر کدام از آنها سبب میشود تا وی ناخوداگاه، خودکار، سریع و با کموکیف بیشتر و بهتر سایر کنشهای مرتبط با آن مهارتها را نیز انجام دهد. در واقع همۀ کنشها و مهارتهای مرتبط با پژوهش و نویسندگی در میدانی واحد حضور دارند که مرکز آن یک پرسش یا مسالۀ پژوهشی و نوشتار خاص است. انتقال هر کدام از این مهارتها به حافظۀ روندی سبب خواهد شد تا انرژی مورد نیاز برای انجام آن کنش خاص به شدت کاهش یابد و حافظه و ذهن وی بیشتر و بیشتر برای انجام کارهای کیفیتر مرتبط با همان فعالیت یا پژوهش و بخصوص شهودهای ذهنی آزاد شود.
برای انسان، کلمه تنها به منزلۀ برچسبی نیست که روی یک فعل یا شیء خاص زده شده و وسیلۀ نامیدن آن باشد. کلمه، نتیجۀ یک تجزیه و تحلیل شناختی است که از طریق آن اشیاء به عضویت طبقات گوناگون در میآیند. (بلیکمور، ص. 192)
هر وقت که میگوییم "یک سگ میبینم" به اعتباری دست به یک استدلال منطقی میزنیم که پیچیدگی آن سرسامآور است: بلافاصله ویژگیهای ظاهری شیئی که در معرض دید ما قرار گرفته است با ویژگیهای بارز و متداول همۀ سگهایی که قبلا دیدهایم و در ذهن ما تصوری از "سگ بودن" را به وجود آوردهاند مقایسه میکنیم. بنابراین، کلمات فرضیههای عامی هستند که از موارد خاص استخراج شدهاند. آنها نتیجۀ استدلال استقرایی هستند، اما کاربردهای قیاسی دارند که از قدرت پیشبینی برخوردارند. بدین ترتیب، ما کلمات را به کار میبریم تا اشیایی را که قبلا هیچ گاه خود آنها را ندیده یا به نحو دیگر تجربه نکردهایم طبقهبندی کنیم و خصوصیات و اعمالی را که از آنها انتظار میرود استنتاج کنیم. (بلیکمور، ص. 194) هر زبان ارجاعها یا پیشفرضهایی دارد. آنها دقیقا چیزی نیستند که زبان تعیین میکند، بلکه اجازه تعیین کردن را به زبان میدهند. یک واژه همیشه واژههای دیگری را که میتوانند جایگزین آن شوند، کاملاش کنند، یا گزینههای دیگری با آن بسازند، پیشفرض میگیرد. (ژیل دلوز، ص. 189)
همانگونه که پیامدهای قیاسی یک فرضیۀ علمی نتیجۀ آزمایشهای خاصی را پیشبینی میکنند، همانگونه نیز کلمات نظریههایی دربارۀ اشیاء هستند و از خصوصیات و رفتار آنها از پیش به ما آگاهی میدهند، یا به بیان دیگر، آنها را پیشبینی میکنند. توانایی انسان برای استفاده از کلمات به منظور طبقهبندی کردن اشیاء، و از این رهگذر توانایی او برای پیشبینی کردن، باید در تلاش وی برای درک محیطاش، و بالمآل تسخیر کردن آن، ارزشی فوقالعاده داشته باشد. بعضی بر این عقیدهاند که زبان به راستی نحوۀ اندیشیدن ما را قالبریزی میکند و نیز اینکه طبقهبندی زبانی اساس شیوۀ تفکری است که منحصر به نوع انسان است. (بلیکمور، ص. 195)
ظاهرا بسیاری از مفاهیم انسانی و طیبعی و علمی تنها در صورتی قابل درک و قابل پذیرش است که از طریق ابزارها و استدلالهای زبانی و منطقی مکتوب و فرموله شوند و در مواردی حتی استدلال و زبانی ریاضی داشته باشند.
ویکیپدیا ریاضیات را بیشتر دانش بررسی کمیتها، ساختارها، فضا و دگرگونی تعریف میکند. دیدگاه دیگری ریاضی را دانشی میداند که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریفها به نتایج دقیق و جدیدی میرسیم. (ذیل مدخل ریاضیات). در واقع زبان از هر نوع، زبان ادبی، زبان هنری، زبان ریاضی و غیره ابزاری برای توصیف چیزها، مفاهیم و رفتار آنهاست.
نحو زبان، یعنی ساخت دستوری آن که شامل قواعدی است که طبق آنها کلمات در جملهها آرایش مییابند، همانگونه که در مورد کلمات دیدیم، ماشین ذهن انسان را نشانمیدهد: نحو زبان، رویدادهای پیچیده را تجزیه میکند و به صورت زنجیرهایی از کنشها در میآورد. در واقع یکی از نظریههای مهم در زبانشناسی جدید مدعی است که اکثر قواعد دستوری یا نحوی زبان مستقل از معنا عمل میکنند. نوام چامکسی در نظریه انقلابی خود دربارۀ نحو، ادعا میکند که هر کس در ذهن بهطور ذاتی دارای یک نظام نحوی همگانی (جهانی) است که وجود آن به وی امکان میدهد زبان خود را یاد بگیرد، یعنی جملات آن را بفهمد و خود نیز آنها را تولید کند. او معتقد است که این دانش ذاتی برای فراگیری هر زبان انسانی اجتنابناپذیر است. این دانش شامل قواعدی است که حاکم بر ساخت جملههای ابتدایی هستند. این جملههای ابتدایی که "ژرفساخت" نامیده میشوند، در واقع روابط گزارهای هستند، که بعدا به کمک مجموعهای از قواعد دستوری که خاص هر زبان هستند به جملات یا گفتههای قابل قبول در آن زبان تبدیل میشوند. (بلیکمور، ص. 200)
چامسکی جملهای را مثال میزند که از لحاط معنایی به کلی یاوه اما از لحاظ نحوی کاملا درست و بینقص است: Colourless green ideas sleep furiously
وی با این مثال میخواهد نشان دهد که ساخت نحوی زبان عمدتا وجود مستقل از معنا دارد، قواعد نحوی زبان را بسیار دقیقتر از معنا میتوان تدوین کرد (بلیکمور، ص. 202)
اما اگر بپذیریم که زبان، توانایی زبانی، واژهها، معانی منتسب به واژهها، دستور، و نحو زبان بدنمند هستند، یعنی به تجربههای انسانی در سطح فردی، اجتماعی، فرهنگی و غریزی وابستهاند، در این صورت آنها ارجاع به یک کنش ذهنی و جسمی و تصویر ناشی از آن دارند که آشکار و پنهان، هر دوی آنها (یعنی نحو و معنا) را هدایت میکند. تنها مساله میزان آشکار و پنهان بودن آن برای افراد مختلف است. برای فردی که آگاهانه یا حتی ناآگاهانه جملهای بیمعنا میگوید سطوحی از معنا در آن مشخص است! او میتواند معنا را به شکلهای مختلف در هیات زبانی یا غیرزبانی بازتولید کند. زبان و بدن یک چیز واحدند؛ بدن رسانۀ زبان است و زبان رسانۀ بدن .... معنا هم اگر به کنش زبانی و غیرزبانی و واژهها و مفاهیم منتسب شود نمیتواند مستقل از نحو باشد و نحو نمیتواند مستقل از معنا باشد.
نکتۀ مهمی که برخی از محققان و نویسندگان از آن غفلت میکنند این است که معنای یک واژه و درک و دریافت ما از آن به بسیاری از واژگان دیگر، معنای خود آن واژه در بافتها و زمینههای دیگر، بافت جاری آن واژهها و درک و دریافت دیگران و رابطۀ بین همۀ اینها با هم و با خود انسان وابسته است. اینگونه نیست که به آسانی بتوانیم معنایی را به یک واژه نسبت دهیم یا از آن کسر کنیم. واژهها، جملهها و متنها با تصویری مغزی و ناشی از همکنشی یا تعامل فرد با محیط درونی و بیرونی رابطه دارد، رابطهای که دائما در حال نوسازی است. اما نوسازی این تصویر تنها یک بازی واژگانی نیست که بتوانیم هر چیزی را بار آن کنیم. تحمیل معنای غیرمنطقی، غیرواقعی و نامتناسب با توان و ظرفیت واژهها و یا بدون توجه به ظرفیتسازی منطقی، زیستی و تجربی سبب آوار شدن آن تصویر میشود.
تمرین:
کلمۀ رودخانه (و تصویرهای ذهنی آگاهانه و ناخوداگاه همراه آنها را) در ذهنتان مجسم کنید. و سپس استدلال کنید که چگونه این کلمه میتواند نتیجۀ استدلال استقرایی (یا از جزء به کل) باشد. در مرحلۀ بعد استدلال کنید که چگونه همین کلمه کاربرد قیاسی (از کل به جزء) دارد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.