کد خبر: 46139
تاریخ انتشار: دوشنبه, 10 مرداد 1401 - 10:37

داخلی

»

سخن هفته

حکایتی از حکمت ژاپنی:

اکسیر ایکیگای

منبع : لیزنا
یزدان منصوریان
اکسیر ایکیگای

لیزنا؛ یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه چارلز استورت، استرالیا:  چند سالیست که درباره سرشت «کار» و «فراغت» تحقیق می‌کنم. دو مفهوم به ظاهر متضاد که در واقع دو روی یک سکه‌اند و برای فهم هر یک باید دیگری را فهمید. زیرا کار و فراغت در هم تنیده‌اند و مرز روشنی ندارند و حتی گاهی یکی به دیگری تبدیل می‌شود. مثلاً اغلب سرگرمی‌های هنری این ظرفیت را دارند که به کسب و کاری مستقل بدل شوند. به همین دلیل بسیاری از شاغلان در صنایع دستی و هنرهای سنتی معمولاً کارشان را در قالب یک سرگرمی شروع کرده‌اند. از سویی دیگر، چه بسیارند کسانی که در کنار شغل اصلی خود هنر یا حرفه‌ای آماتور را دنبال می‌کنند و از آن لذت می‌برند.

در این قلمرو گسترده،‌ من از منظر علم اطلاعات و دانش‌شناسی به جوهر کار و فلسفه فراغت می‌نگرم. مشتاقم بدانم جستجو، بازیابی و اشتراک اطلاعات چه سهمی در فعالیت‌های مردم حین کار و در زمان فراغت دارد. بویژه آنچه با عنوان «فراغت جدی» معروف است. از جمله سرگرمی‌ها، کارهای داوطلبانه و فعالیت‌های آماتور. هنرها، فنون و مهارت‌هایی که مردم به دلیل علاقه شخصی انجام می‌دهند و قصد ارتقا شغلی یا کسب درآمد ندارند. اما برای یادگیری مهارت‌های مرتبط به آن وقت صرف می‌کنند، کتاب و مجله می‌خرند، کلاس می‌روند و با جدیت اخبار مربوط را دنبال می‌کنند. مثلاً کسانی که در اوقات فراغت به نقاشی، موسیقی، خوشنویسی، سفالگری، قلم‌زنی، پیکرتراشی، خراطی، خاتم‌کاری، گلدوزی، منبت‌کاری، یا قالی‌بافی می‌پردازند. همچنین کسانی که در موسسه‌های خیریه‌ یا در سمن‌ها (سازمان‌های مردم نهاد) داوطلب انجام کاری می‌شوند. در مجموع، دامنه این فعالیت‌ها گسترده است. به نحوی که بیش از ۲۳۰ سرگرمی در دنیا وجود دارد که در فهرست فراغت جدی جای می‌گیرند. تعداد و تنوع صنایع دستی و هنرهای سنتی در ایران نیز بسیار متنوع است و نزدیک به سیصد شاخه را در بر می‌گیرد، که هر یک بر پشتوانه سترگی از تاریخ و فرهنگ تکیه زده و بررسی هر کدام نیازمند تحقیقات مستقل تاریخی و فرهنگی است.

من تا امروز درباره پرنده‌نگری، بافتنی و سفال‌گری تحقیق کرده‌ام. در یک سال گذشته هم مشغول بررسی رفتارهای اطلاع‌جویی پرورش دهندگان بونسای (بن‌سای، درخت‌ریزه یا دارسان)‌ هستم که هنوز به پایان نرسیده است. هنری که به دلیل سابقه‌ای که در فرهنگ ژاپن دارد مرا به فلسفه و حکمت ژاپنی سوق داده است. بونسای مهارت پرورش درخت در گلدان است که دو هزار سال پیش در چین با نام «پنزای» شروع شده و از هزار سال پیش در ژاپن مراحل تحول و تکامل را سپری کرد و امروزه هزاران نفر در سراسر دنیا به آن مشغولند. هنری مرکب از فنون باغبانی و مهارت‌های زیبایی‌شناختی که هزار نکته باریکتر از مو دارد و رسیدن به درجه استادی در آن نیازمند سال‌ها کارآموزی و کارورزی نزد استادان است. با این حال، شکل ابتدایی بونسای برای علاقه‌مندان میسر است و همه می‌توانند فنون مقدماتی آن را بیاموزند. هنر بونسای نمونه کاملی از «هنر آهسته» است که خود بخشی از نهضت آهستگی محسوب می‌شود. در مصاحبه‌هایی که تا کنون با هنرمندان بونسای انجام داده‌ام به نکته‌های جالبی رسیدم که در این یادداشت به یکی اشاره می‌کنم.

وقتی از پرورش‌دهندگان بونسای می‌پرسم چه انگیزه‌ای از این کار دارند، اغلب در پاسخ می‌گویند که ما هر روز صبح به شوق مراقبت از درختانمان بیدار می‌شویم و نخستین ساعات صبح را به این کار اختصاص می دهیم. این درختان کهنسال ولی کوچکی سال‌هاست که بخشی از زندگی ما هستند. منبعی از الهام و انرژی محسوب می‌شوند و ما را به ادامه زندگی امیدوار می‌کنند. بویژه ماندگاری و پایداری آن‌ها الهام‌بخش است. درختانی که سال‌ها در یک گلدان زنده و شاداب می‌مانند. در خزان به خواب می‌رود و دوباره در بهار می‌شکفد و اگر باغبان خوبی داشته باشد بیش از باغبان خود عمر می‌کنند. به همین دلیل، امروز در ژاپن و کشورهای دیگر نمونه‌هایی از بونسای وجود دارد که عمرشان بیش از چند قرن است. درختانی که از نسلی به نسلی دیگر به ارث رسیده‌اند و اکنون جز میراث ملی این کشورها محسوب می‌شوند. هر گونه درختی می‌تواند به بونسای تبدیل شود. اما تحقق این هدف نیازمند مهارتهایی است. راز کوچک ماندن این درختان هم در هرس پیوسته شاخ‌ها و ریشه‌ها نهفته ست. زیرا بر خلاف سایر درختان که هرس محدود به شاخه‌هاست، در بونسای ریشه را هم مرتب هرس می‌کنند.

اما آنچه برای پرورش‌دهندگان بونسای اهمیت دارد، فرایند مراقبت است، نه نتیجه کار. زیرا زنده نگهداشتن درختی چند ساله در گلدان کار ساده‌ای نیست و راه و رسم خودش را می‌طلبد. این هنر رمز و رازهای خاص خودش را دارد و شور و شوقی ویژه می‌طلبد. آهستگی آمیخته با این هنر منبع الهام علاقه‌مندان است تا هر روز ساعتی را به بهانه مراقبت از بونسای از دنیا و شر و شورش بیاسایند و نفسی تازه کنند. بونسای برایشان نه یک گلدان معمولی که فرصتی برای مراقبه و تمرین پایداری و شکیبایی است. رهروانی که آهسته می‌روند، اما متوقف نمی‌شوند و زیبایی طبیعت را در ظرافت برگ‌ها و شاخه‌های این درختان می‌جویند.

شنیدن این پاسخ‌ها برایم بسیار جالب توجه بود. تا اینکه به یاد آوردم چند سال پیش در مقاله‌ای در قلمرو مطالعات حوزه فراغت درباره مفهومی در فرهنگ ژاپن چیز مشابه‌ای خوانده بودم که همین را می‌گفت: آنچه به ما انگیزه می‌دهد که صبح با امیدی تازه از خواب بیدار شویم و به زندگی روزمره ما جهت و معنا می‌بخشد. چیزی که می‌تواند به دلیلی برای بودن ما تبدیل ‌شود و به ما یادآوری ‌کند زندگی جریان دارد. اما آن مقاله و کلمه‌ای که برای توصیفش به کار می‌رفت را به یاد نمی‌آوردم. چند ساعتی در آثار پنج سال گذشته گشتم و سرانجام آن را  در مقاله‌ای به قلم دکتر شینترو کنو – استادیار مطالعات فراغت در دانشگاه آلبرتا – یافتم: ایکیگای! سبویی از چشمه خورشید در سرزمین آفتاب تابان.

ایکیگای مفهومی سنتی در فرهنگ ژاپن است که معادل دقیقی در زبان‌های دیگر ندارد. بنابراین به جای یک کلمه باید آن را در قالب تعریفی مفهومی فهمید. شبیه مفاهیمی مثل «عیاری» یا «رندی» که ما در فرهنگ خودمان داریم، اما معادل تک واژه‌ای در سایر زبان‌ها ندارد. ایکیگای هم همین طور است. برای ژاپنی‌ها آشناست ولی برای سایر ملل نیاز به توصیف دارد. بر اساس آنچه من درباره این مفهوم از منابع انگلیسی خوانده‌ام – که خودش دست دوم محسوب می‌شود و امیدوارم خیلی دور از حقیقت نباشد – ایکیگای به معنای لحظه‌هایی از زندگیست که به آدم حس زنده بودن، معناداری و هدفمندی می‌بخشد. ایکیگای می‌تواند محدود به اهداف معمولی در زندگی روزمره باشد یا معطوف به اهداف متعالی. مثلاً حضور در جمع یاران موافق و گپ و گفت همدلانه با آنان می‌تواند مثالی از ایکیگای فردی در سطح زندگی روزمره باشد و تلاش برای گسترش آزادی و عدالت مثالی از یک ایکیگای جمعی و در سطحی آرمانی. در هر دو سطح داشتن چنین اهدافی در دل آدم پرتویی از امید ایجاد می‌کند. ضمناً، ایکیگای تجویزی نیست. نمی‌توان برای کسی نسخه از آن پیچید. محصول پند و اندرز هم نیست. باید از قلب آدم بجوشد و هر کسی باید آن را در ذهن و ضمیر خودش بجوید و بیابد. شبیه رویکرد «معنادرمانی» یا «لوگوتراپی» که دکتر ویکتور فرانکل در کتاب «انسان در جستجوی معنا» می‌گوید.

به رغم تفاوت در واژگان، هر دو رویکرد کانون مشترکی دارند که معطوف به معنابخشی به رخدادهای زندگی است. پیش از آنکه در یورش پوچی و شبیخون‌های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ، روح و روان آدم تسلیم شود. اما برای فهمش باید ابتدا روایت کسانی را بشنویم که آن را تجربه کرده‌اند. مثلاً بونسای برای من پیش از این تحقیق فقط تصویر درختی کهنسال ولی کوچکی بود که با گلدان‌های دیگر فرق چندانی نداشت. دلیل اشتیاق برخی از مردم به آن را هم نمی‌دانستم. اما پس از مصاحبه با هنرمندان بونسای متوجه شدم که چه تاریخ طولانی و فلسفه عمیقی در آن نهفته و درک آن نیازمند چه میزان زمان و حوصله است.

از آنجا که من از منظر اطلاع‌جویی و اطلاع‌یابی به حوزه فراغت و مفاهیم مرتبط به آن می‌پردازم، از داده‌های تحقیق اخیر دریافتم که پیوند مستقیمی میان انگیزه افراد برای پرداختن به فعالیت‌های اوقات فراغت و  کیفیت تعامل آنان با منابع اطلاعاتی وجود دارد. به این معنا که مردم هر چه بیشتر درباره فعالیت مورد علاقه خود می‌دانند و دانش عمیق‌تری دارند، وقت بیشتری برای اطلاع‌جویی صرف می‌کنند و پرسش‌های دقیق‌تری هم دارند. مثلاً پرورش دهندگان بونسای می‌گویند برای مراقبت از درختان خود تقریبا هر روز ناگزیرند در جستجوی اطلاعی تازه باشند و چیز تازه‌ای بیاموزند. هر چه بیشتر هم یاد می‌گیرند مشتاق‌تر می‌شوند. اغلب نیز از خدمات کتابخانه‌های عمومی ناراضی بودند. زیرا منابع موجود در کتابخانه را برای پاسخ به نیازهای اطلاعاتی خود کافی نمی‌دانستند. آثار موجود در مجموعه‌ها برایشان ساده و مقدماتی بود. در حالی که آنان از این مراحل عبور کرده‌اند. در نتیجه بیشتر اطلاعات مورد نیاز خود را از گروه‌های بحث مجازی یا در تماس با استادان بونسای کسب می‌کنند. اغلب هم عضو باشگاه‌ها و انجمن‌های تخصصی بونسای هستند و از دانش پیشکسوتان می‌آموزند. در استرالیا ۵۷ انجمن بونسای وجود دارد که همگی عضو اتحادیه انجمن‌های بونسای این کشور هستند. چندین کانال و صفحه مجازی هم برای اشتراک اطلاعات تخصصی دارند و از اشتراک یافته‌های خود با دیگران هم دریغی نمی‌کنند. افزون بر این، تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد در میان تمام فعالیت‌های اطلاعاتی، اشتراک اطلاعات دلپذیرترین فعالیت برایشان محسوب می‌شود زیرا به ایجاد و تحکیم روابط اجتماعی منجر خواهد شد و زمینه‌ساز دوستی‌های بیشتر است. اغلب انجمن‌ها و باشگاه‌های بونسای در دنیا خبرنامه و مجله دارند و حجم اطلاعاتی که در این زمینه تولید می‌شود نیز شگفت‌انگیز است. به همین دلیل، تحقیق درباره بونسای از منظر علم اطلاعات و دانش‌شناسی جای کار بسیار دارد. به تازگی درباره این موضوع در پادکستی شرکت کردم که می‌توانید آن را در این نشانی (https://ikigaitribe.com/podcasts/podcast40/) بشنوید.

منصوریان، یزدان. « حکایتی از حکمت ژاپنی:اکسیر ایکیگای ». سخن هفته لیزنا، شماره 600،  10مرداد 1401

منابع

Kono, S., Walker, G. J., Ito, E., & Hagi, Y. (2019). Theorizing leisure’s roles in the pursuit of Ikigai (life worthiness): A mixed-methods approach. Leisure Sciences, 41(4), 237–259.

Mansourian, Y. (2022). Information sharing in serious leisure as a source of Ibasho and Tanoshimi: A narrative from bonsai growers in Australia. The European Chapter of the Association for Information Science and Technology (ASIS&T-EC), Dublin, Ireland. https://zenodo.org/record/6614655#.Yq-vrd-uZPa