داخلی
»اخبار کتاب
كتاب «نوستالژيكاتور» در سرای اهل قلم نقد و بررسی شد.
به گزارش لیزنا،براساس اعلام روابط عمومی خانه کتاب، افشين داورپناه، پژوهشگر فرهنگی، در ابتداي اين نشست، فراگيری يا عموميت يافتن احساسات نوستالژيكی در ايران را موضوعي قابل تامل دانست و گفت: به نظر میرسد به ويژه در يك دهه اخير، شاهد «نوستالژیزدگی» هستيم؛ نه فقط مردم بلكه كتابها، مطبوعات، فيلمها و صدا و سيما پر است از تصاوير و حرفهای نوستالژيك؛ كتاب «نوستالژيكاتور» نيز در چنين فضايي نوشته و منتشر شدهاست و در واقع يك بازنمايی از اين حس نوستالژيك درباره دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ است.
اين پژوهشگر گفت: براي پاسخ دادن به اين سوال كه چرا تا اين حد نوستالژی در جامعه ايرانی فربه شده است بايد به متغيرهای گوناگونی توجه كنيم؛ يكي از دلائلی كه در زمينه گسترش حس نوستالژيك ايرانيها، گفته میشود، تصوير مبهم يا نامطلوبی است كه از آينده وجود دارد؛ به همين سبب برخي افراد با بخشي از خاطره گذشته زندگی میكنند كه با آن احساس خوشايندي دارند. البته اين فرضيه كه احساس نوستالژی ايرانيان به خاطر نگرانی نسبت به آينده است تاكنون در هيچ تحقيقی بررسی نشده است اما تجربه زيسته ما تائيد میكند كه لااقل بخشي از اين نوستالژیزدگي محصول داشتن احساس مبهم و نامطلوب از آينده است.»
معاون فرهنگی پژوهشی و آموزشی خانه كتاب در ادامه به مفهوم نوستالژی در عرصه سياست پرداخت و افزود: متغير ديگر وضعيت سياسی است. نوستالژی در واقع يك كنش سياسی گروهی از جامعه نسبت به چيزی است كه وجود ندارد. در اين اثر اشارههای سياسی به خاطرههای نوستالژيك وجود دارد.
»هويت» مفهوم ديگری بود كه داورپناه در نقدش بر كتاب «نوستالژيكاتور» به آن پرداخت و گفت: میتوان نوستالژی را يك رويكرد دانست كه به بازيابی يا بازآفرينی هويت بيانجامد. هويت انسان انعكاس چيزي است كه قبلا برايش اتفاق افتاده است. پل ريكور در مقاله «خاطره، تاريخ و فراموشی» میگويد، هويت سياسی براساس خاطرهها ساخته میشود. برهمين اساس میتوان گفت هويت افراد براساس نوستالژی ساخته خواهد شد. اينكه ما اصطلاح دهه پنجاه و شصت را داريم يك نوع تلاش ناخواسته برای بهوجود آوردن هويت جمعی و گروهی است كه سازوكار اجتماعی نتوانسته كاركرد موردنظر خود را داشته باشد.
افشين داورپناه در ادامه به موضوع زبان و جنسيت گفت: من تصورم اين هست كه نويسنده نميخواست لهجه و بيان اصفهانی را در نثر و بافت اثر پر رنگ كند و اگر روايتها در لهجه اصفهانی يا زنانگی محدود میشد، شماره مخاطبهای آن كمتر میشد. من اصفهانی هستم اما موقع نوشتن سعی میكنم از آن فاكتور بگيرم تا مخاطب متوجه منظورم شود. نويسنده با گزارشي نوشتن اثر به مخاطب كمك میكند تا آن هاله تقدس و خوب بودن گذشته به چالش كشيده شود.
داورپناه همچنين به وجوه فيزيكی و طراحی جلد و صفحهآرايی كتاب هم پرداخت و گفت: شكل و صفحهآرايی در شان اين نوشته نبود. اين كتاب خاص است و میتواند به گروه خاص هم هديه داده شود. اما در صفحهآرايی و تصاوير كه میتوانست از المانها استفاده شود، اين اتفاق روي نداده است.
رضا ساكی، طنزپرداز درباره اين اثر گفت: طنز برای ما طنزنويسهای رسانهای كار راحتتری است چون طنزنويس بايد قبل از نوشتن طنز، روزنامهنگاری را ياد بگيرد. متاسفانه افراد يكباره طنزنويس ميشوند. حتی نويسنده طنز هم بايد روزنامهنگاري را ياد بگيرد.
اين طنزپرداز تصريح كرد: چرا در روايتها اين كتاب ما كمتر ظهور و بروز لهجه اصفهاني را میبينيم در حالی كه نويسنده اثر اصفهانی است. در برخی روايتها رگههايي از لهجه اصفهانی ديده میشود اما بهتر بود در اين روايتهای طنز ما ويژگيهای بيان و اصفهاني را میديدم و از ظرفيت گسترده اين لهجه در شكل دادن به طنزها بهره گرفته ميشود. همچنين در برخي روايتها تمي فانتزی دارد و روايتهايی هم بر اساس ايدههای و تمهای دخترانهای نوشته شده است، به نوعی ميشد از اين امكانها هم بيشتر بهره گرفت. عدم بهرهگيری از ظرفيتهای روايی و داستانی هم در اين اثر ديده میشود و عمدتا روايتها بيانی گزارشی دارد و فضايی را ايجاد كرده كه خواننده احساس بیطرفبودن را از نويسنده میگيرد.
در اين نشست رضا ساكی نويسنده برخلاف افشين داورپناه بر ضرورت بهرهگيری از ظرفيت مكانمندی ويژگیها فرهنگی - اقليمی اصرار داشت و افزود: در روايتهای اين كتاب همه رويدادها و اتفاقها در تهران رخ داده است. اين ايراد فقط متوجه اين اثر نيست و در بسياری از آثار نويسندگان اصرار دارند بدون اعتنا به زادگاه و شهرشان بنويسند. مثلا میبينيم رويدادهای فيلمی در انديمشك اتفاق افتاده است اما همه بازيگران اصرار دارند به بيان تهرانی و مثل بچههای ولنجك حرف بزنند. به نظرم توجه به ويژگیها اقليمی و فرهنگی زادگاه نويسنده میتوانست به كار تاثيرگذاری و خلاقيت روايتهای طنز كتاب كمك كند.
ندا شاهنوری نويسنده كتاب نوستالژيكاتور نيز در پايان جلسه گفت: من آدم سياسی و غيرنوستالژيكی هستم. ما میتوانستيم كودكی بهتري داشته باشيم و حالا به سختیهاي گذشته میخنديم. به خاطر گذشت زمان ديگر آن تلخی را حس نمیكنيم. چند سالی است موج نوستالژی بازی راه افتاده من سعی داشتم با اين كتاب ضد اين موج حركت كنم. يعنی خيلی در مدح نوستالژی نباشد و از طرفی هم مخاطب نوستالژی باز را مايوس نكند.
ندا شاهنوری در مورد انتقادات مطرح شده پيرامون كتابش توضيح داد: بخشی از محافظهكاريهای اين روايتها بهخاطر محدوديتهای نوشتن برای مجله بود كه نمیتوانستم هرچيزی را بنويسم. از طرفي اين نوشتهها در مقاطع مختلف نوشته شده است و همين پراكندگی هم در ضعيف بودن برخی روايتها بیتاثير نبود. اگر بنا به نوشتن كتابی داشتم قطعاً طوری ديگري روايتها خلق میشد. اين نوشتهها در آغاز برای انتشار در مجله بوده است و در نهايت كتاب شده است. همچنين دوست داشتم نثر روايتها با بهرهگيری از ظرفيتهای پيدا و پنهان لهجه اصفهانی در طنز نوشته شود اما وقتی در مراودات روزمرهام از اصطلاحهای اصفهانی استفاده میكنم و ديگران متوجه نمیشوند ترجيح دادم خيلی متن به سمت لهجه اصفهانی نلغزد. همچنين درباره زنانگی اين نوشتار بايد بگويم من خودم به اندازه كافي زن نيستم و در واقع دنيا را اينطور ميبينم. زنانهنويسی هم شايد در شعر و داستان جواب بدهد اما در مورد طنز امتحان خود را پس نداده است.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.