داخلی
»اخبار کتاب
اندیشه های داستایفسکی در جدال میان شک و ایمان
لیزنا: به تازگی کتاب «داستایفسکی؛ جدال شک و ایمان» نوشته «ادوارد هَلِت کار» با ترجمه خشایار دیهیمی توسط نشر نو به چاپ سوم رسیده است.
ادوارد هَلِت کار در «داستایفسکی؛ جدال شک و ایمان» به نقد و تفسیر سرگذشت داستاننویس مشهور روسی، فیودور داستایفسکی می پردازد و این اثر حاصل پژوهش او در مورد سال های زندگانی پر افت و خیز این نویسنده جهانی است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۶۲ توسط انتشارات آنوین در لندن چاپ شده بود.
«داستایفسکی؛ جدال شک و ایمان» با گفته یکی از شخصیت های رمان «گناه از کیست» اثر گرتسن، رهبر انقلابی و نویسنده روسی آغاز می شود:
«من روس هستم.
زندگی به من آموخته است بیاندیشم،
اما اندیشیدن به من راه زیستن را نیاموخته است.»
از قرن هجدهم به بعد در غرب این رسم وجود داشته است که مردم علاوه بر حفظ نامه هایی که دریافت می کردند، نسخه ای از نامه ای که خود برای دیگران می نوشتند را هم نگه می داشتند. همین نامه ها منبعی موثق از زندگی و روزگار افراد به دست می دهد. داستایفسکی نیز این عادت را داشته است و منابع اثر ادوار هلت کار نیز عمدتاً نامه هایی هستند که بین داستایوفسکی و افراد دیگر رد و بدل می شد. این نامه ها با ذکر جزئیاتی از افکار و اندیشه های نویسنده خود، امکان کشف رمز و راز روزگار داستایفسکی و بسیاری از زوایای پنهان زندگی شخصی وی را ایجاد کرده است. اتفاقات و رخ دادهایی از زندگی پر فراز و نشیب نویسنده ای که بر آثار و نوشته های او تاثیری بزرگ می گذارد. نامه هایی که حتی شکل ظاهری آنان مثل خوش خط یا بد خط بودن، منظم یا آشفته بودن، نوع کاغذ و رنگ مرکب آن نیز اطلاعاتی مهم از وضع روحی و زندگی نویسنده اش منتقل می کند.
فئودر میخایلوویچ داستایفسکی (که به اشتباه در میان مخاطبان ایرانی به داستایوفسکی معروف است) در 30 اکتبر 1821.م در مسکو متولد شد.
اولین اثر او در سال 1844 ترجمه کتاب «اوژنی گرانده» اثر بالزاک بود. در سال 1845 رمان «بیچارگان» را نوشت و در سال 1846 «داستان ھای آدم دورو و آقای پروخارچین» از او به چاپ رسید. «خواب عموجان»، 1859؛ «خاطرات خانه مردگان» (بخش نخست)، 1860؛ «آزردگان» (قسمت اول)، 1861؛ «خاطرات خانه مردگان»، 1862؛ «یادداشت ھای زمستانی درباره تفکرات تابستانی»، 1863؛ «تمساح و حادثه غیرعادی»، 1865؛ «جنایت و مکافات» و «قمارباز»، 1866؛ «ابله»، 1868؛ «شوھر ابدی»، 1870؛ «جن زدگان»، 1871؛ «تسخیرشدگان»، 1872؛ «جوان خام»، 1875 و «برادران کارامازف»، 1880 برخی از آثار او هستند.
داستایفسکی در آوریل 1849 به دلیل عضویت در گروه «پتراشفسکی» بازداشت و بعد از چند ماه بازجویی و محاکمه، به مرگ محکوم شد. در 22 دسامبر زمانی که در میدان اصلی شهر منتظر تیرباران بود با یک درجه تخفیف به 4 سال زندان با اعمال شاقه به سیبری فرستاده شد.
پتراشفسکی مردی بیست و پنج ساله و کارمند وزارت امور خارجه بود به گفته داستایفسکی «برای ارضای شهوت مختصرشان به بازی نقش آزادی خواه» انجمنی را تشکیل داده بود که او هم به آن رفت و آمد داشت.
وی خود در این مورد می نویسد: «ما مردان پتراشفسکی بر سکوی اعدام ایستادیم و حکم محکومیتمان را بی ذره ای پشیمانی گوش دادیم. من البته نمی توانم از جانب همه سخن بگویم، اما گمان می کنم بر خطا نخواهم بود اگر بگویم که قریب به اتفاق ما، اگر نه همه مان، انکار محکومیتمان را خفتی برای خود می دانستیم.»
او در سیبری با مردی که به اتهام پدرکشی به بیست سال زندان محکوم شده بود آشنا شد و با این آشنایی نطفه اصلی داستان برادران کارامازف شکل گرفت. این نویسنده همچنین در «خاطرات خانه مردگان» دوران محکویت خود را روایت می کند. او در نامه ای برای برادرش می نویسد: «حتی در زندان و در میان دزد ها چهار سال را با کشف انسان ها به پایان برده ام. باور می کنی؟ در اینجا طبایع عمیق، قوی و زیبایی هست؛ و چه اندازه شادی بخش است یافتن طلای ناب در زیر این پوسته زمخت! نه یکی نه دو تا، بلکه بسیار. برخی هستند که نمی توان احترامشان نکرد، و برخی دیگر یکسر زیبایند.»
داستایوفسکی یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان بر ذهن مخاطبان خود و همچنین بر ذهن و آثار نویسندگان پس از خود محسوب می شود. او تاثیر به سزایی بر حرکت های روانشناسانه در آثار پس از خود داشته است. داستایوفسکی فیلسوفی است که بر روانشناسی شخصیت هایی که خلق می کند کاملا تسلط دارد و ریشه دلهره و ترس، اضطراب و خشم، حسرت و اندوه و ناکامی و نامیدی او را به خوبی می داند. او نویسنده، روان شناس، اندیشه ور و فیلسوفی بزرگ است.
او یک مسیحی مومن است و خاکساری بزرگ ترین خصلت قهرمانان او و تنها راه رستگاری است ولی در عین حال شک دارد! برخی از قهرمانان داستان های او با خاکساری و کوچک کردن خود به مرتبه کمال دست می یابند هرچند اندیشه های والا نداشته باشند.
داستایفسکی کش مکش های درونی و جدال میان شک و ایمان خود را در شخصیت ضد قهرمان هایش به نمایش می گذارد. کسانی که در بدترین و پایینترین درجه ایمان، تردیدی دارند که در نهایت تطهیرشان می کند. انگار در این کش مکش و تردید درونی ایمان پیروز می شود و او به رستگاری می رسد. این جدال را در همه آثار او مانند برادران کارامازوف، جنایت و مکافات، آزردگان و ابله می بینیم.
به نظر او هر کسی که تردید نداشته باشد و جدالی میان شک و ایمان در درونش رخ ندهد و هر کسی که خود را مصلح مطلق بداند و اندیشه خود را بالاترین اندیشه بپندارد هرگز رستگار نخواهد شد.
کتاب های او مملو از شک های فلسفی است. او دغدغه های خود را در شخصیت های رمان هایش متجلی می سازد و آنان را مقابل هم قرار می دهد.
به اعتقاد ادوارد هلت کار، داستایفسکی به مسیح، روسیه و کلیسای ارتودوکس ایمان داشت و با ایمان بدان ها سر انجام در 50 سالگی به خدا نیز ایمان پیدا کرد. این سیر رو به رشد اعتقادات او را می توان در نوشته هایش دید. او در رمان «جن زدگان» از زبان یکی از شخصیت هایش می نویسد: «من به روسیه ایمان دارم، من به مذهب ارتودکس ایمان دارم ... من به جسم مسیح ایمان دارم ... ایمان دارم که مسیح بار دیگر در روسیه ظهور خواهد کرد. «و به خدا چه؟ به خدا هم ایمان داری؟» من ... من به خدا هم ایمان خواهم آورد.»
برادران کارامازف جزو مهم ترین رمان های قرن نوزدهم و مهمترین و آخرین اثر اوست. داستایفسکی در این داستان تمام تردیدهای فلسفی اش را بیان می کند و مدام در پی اثبات ایمان و خداست.
او دیدگاه های سیاسی و اجتماعی خود را در قالب «یادداشت های روزانه یک نویسنده» به چاپ می رسانید. این یادداشت ها متشکل از سلسله مقاله هایی است که درباره موضوعات روز، گاهی ادبی ولی اغلب سیاسی، نوشته می شدند و مضمون اصلی آنان را «خَلق» تشکیل می داد اما این خلق آرمانی بود. او خلق را فراتر از بورژوازی که خود عضوی از آن است، قرار می داد در حالی که از آن هیچ نمی دانست. ادوارد هلت کار همین تماس نداشتن با خلق روسیه را موجب آشفتگی و پریشانی هر چه بیشتر افکار داستایفسکی می داند و می گوید که بسیاری به اشتباه او را «قهرمان ستمدیدگان و آزردگان» معرفی می کنند در حالی که او به فکر این چیزها نبود بلکه آنچه مورد توجه او قرار داشت صرفا جنبه اخلاقی مسائل بود نه جنبه اجتماعی یا سیاسی آن ها.
به نظر ادوارد هلت کار داستایفسکی در نوشتن رمان هایش بر خلاف سنت رمان نویسی آن دوره -«تکثیر شباهت ها»- شیوه ای جدید یعنی «تکثیر تفاوت ها» را بکار برده است. تجزیه شخصیت انسان به عناصر متشکله آن، که جزو ملزومات داستان مدرن شده، بزرگترین خدمتی است که داستایفسکی به پیشبرد تکنیک رمان کرده است. به نظر کار وقتی که انگلیسی ها به دنبال چیزی شبیه به آثار داستایفسکی باشند به شکسپیر می رسند زیرا هیچ نویسنده انگلیسی بعد از او به اندازه داستایفسکی شخصیت هایی این اندازه عمیق و این اندازه ناهماهنگ نیافریده است.
«داستایفسکی؛ جدال شک و ایمان» جزئیات جالبی را از زندگی شخصی، احساسات عاطفی و اندیشه های داستایفسکی ارائه می دهد. علاوه بر انعکاس افکار و اندیشه های این نویسنده و چگونگی شکل گیری آثارش، داستان زندگی پر ماجرا، سال های زندان و تبعید، بیماری صرع او، سال های اقامتش در خارج، تجربه روزنامه نگاری، دو ازدواج او، بازگشتش به وطن و مرگش را از خلال نامه نگاری ها و شخصیت رمان هایش روایت می کند.
ادوارد هلت کار آثار داستایفسکی را بر اساس اندیشه ها و افکار او نقد و بررسی و بازگو می کند و نام بخش های مختلف کتاب نیز بر همین اساس انتخاب شده است؛ مانند «داستایفسکی روانشناس _ جوان خام» یا «مشکلات اخلاقی _ جنایت و مکافات». این عبارات کمک می کند تا خواننده بداند که کدام وجه اندیشه های او پیش رویش قرار خواهد گرفت.
«داستایفسکی جدال شک و ایمان» چهار فصل اصلی دارد که با عنوان کتاب های اول تا چهارم نامگذاری شده اند. به این ترتیب، فصول آن به این ترتیب است: «کتاب اول: سال های رشد»، «کتاب دوم: سال های هیجان و جوشش»، «کتاب سوم: سال های آفرینش» و «کتاب چهارم: سال های کامروایی.»
کودکی، سال های نخست در پطرزبورگ، ثمره های نخستین، فاجعه و خانه مردگان بخشهای مربوط به فصل اول کتاب هستند.
در فصل دوم هم تبعید و ازدواج نخست، تجربه روزنامه نگاری، زندگی خصوصی، سال های اندوه و میان پرده های احساساتی او روایت می شود.
فصل سوم کتاب شامل سال شگفتیها، ماههای نخست اقات در خارجه، ادامه اقامت در خارجه، مشکلات اخلاقی _ جنایت و مکافات، آرمان اخلاقی _ ابله، اخلاق و سیاست _ جن زدگان می شود.
فصل چهارم کتاب بازگشت به روسیه، داستایفسکی روانشناس _ جوان خام، داستایفسکیِ روزنامه نگار _ یادداشت های روزانه یک نویسنده، داستایفسکیِ پیامبر _ برادران کارامازوف، اوج افتخار، پایان سخن ارائه شده است.
ار نقاط ضعف این کتاب می توان نبود مقدمه و یا یادداشتی از جانب نویسنده یا مترجم کتاب در ایتدای آن را عنوان کرد.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
«جهان داستایفسکی جهانی بسیار ابتدایی تر و بسیار بسیط تر از آن جهانی است که ما در آن زندگی می کنیم. جهان او جهان بایر و تصنعی رمانیک ها نیست، و هیچ ربطی به جهان آراسته و پیراسته تزیینی دوره کلاسیک فرانسوی یا دوره آوگوستوسی انگلیسی ندارد. ظاهرا این جهان در جایی میان قرون وسطا و رنسانس محصور است. این جهان فضای باز کوچکی در جنگل نیروهای تیره ای است که انسان نه بر آن تسلطی دارد و نه قدرت درکش را. داستایفسکی با نگاهی نافذ اما نیم ترس خورده به این جنگل ناشناخته ها خیره می شود. اگر فهرستی از لغاتی که او در رمان هایش بکار برده است تهیه کنیم خواهیم دید که واژه های «عجیب»، «خیالی» و «نامفهوم» صفت های مورد علاقه او هستند. در رمان های او فضای قالب قضا و قدر تیره به گونه ای عجیب با آموزه اراده بشری و مسئولیت، که موضوع اصلی فلسفه اوست، تلاقی پیدا می کند. «تقدیر چنین بود» یا «قسمت این بود» جمله ای است که دائما بر زبان شخصیت های او جاری می شود.»
چاپ سوم این کتاب با ۴۰۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان به بازار عرضه شده است.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.