داخلی
»برگ سپید
روانپزشک، فیلسوف ورماننویس چیرهدست، اروین د. یالوم، در کتاب «درمان شوپنهاور» روایت جذابی از درمان ارائه میدهد و مانند تجربه قبلی خود در کتاب «وقتی نیچه گریست» در فصول مجزا به تشریح عقاید یک فیلسوف و این بار«شوپنهاور» میپردازد.
در این رمان تأکید اصلی بر گروهدرمانی است. گروهدرمانی بر اساس نظریۀ روابط بین فردی پایه ریزی شده است. در این نوع از درمان سعی میشود با گردهم آمدن افراد با مشکلات متفاوت و بیان آنها در گروههای هشت تا ده نفره و با سرپرستی یک روانشناس ماهر، مشکلات درمان شود. مشکلاتی چون برقراری ارتباط میان افراد، روابط معنادار با اطرافیان با صبر به افراد گروه آموزش داده میشود. اعضای گروه ملزم به رعایت قوانین وضعشده در گروه هستند. این گروه پس از مدتی از طریق شناخت یکدیگر با هم رابطهی دوستی ایجاد میکنند و این دوستی گاهی خارج از جلسه درمان ادامه پیدا میکند که دارای اثرات بسیار مثبتی برای شرکتکنندگان است.
نکتهی دیگر کتاب مرور زندگی آرتور شوپنهاور، فیلسوف بزرگ آلمانی و یکی از فلاسفه اروپا در حوزه اخلاق، هنر و ادبیات معاصر است. کتاب در 42 فصل تنظیم شده است. در فصولی بین داستان به روایت زندگی شوپنهاور از تولد، مراحل رشد کودکی و نوجوانی وی، روابط خانوادگی او و عقاید او در مورد بشریت پرداخته میشود. زندگی شوپنهاور همان طور که خود او میگوید نمایش تک نفره است. او یکی از منزویترین افراد تاریخ است که بدون خانواده، همسر و فرزند، اصول اخلاقی و اجتماعی منحصر به خود را دارد.
در این کتاب «فیلپ» تحت تاثیر این فیلسوف در جلسات گروهدرمانی به بیان عقاید خود میپردازد. در این روایت، خیالپردازی بینظیر نویسنده در ترسیم زندگی اجتماعی حدود سالهای 1788 تا1860 میلادی (سالهای تولد تا وفات شوپنهاور) از جذابیتهای کتاب به شمار میآید و داستانپردازی در لابهلای فصلها به گونهای صورت گرفته که اگر بخشهای روایی را حذف کنیم به روایتی خواندنی در مورد شوپنهاور میرسیم. در واقع کتاب متشکل از یک زندگینامه به همراه روایت داستانی است و از آنجا که روایت مربوط به زندگی شوپنهاور است، این زندگینامه را نیز به خواننده پیشکش کرده است. شاید یکی از دلایل انتخاب شوپنهاور به عنوان فیلسوف برجسته داستان عقاید او در مورد زندگی اجتماعی است. او که هرگز در زندگی خود ازدواج نکرده است و انزواطلبی منحصر به فردی دارد. یالوم در مورد انتخاب شوپنهاور اشاره میکند که او فیلسوفی آلمانی در دوران تحصیل فروید بوده و بسیاری از بینشهای او مفاهیم بعدی رواندرمانی نظیر ناخودآگاه، نهاد پسروی یا سرکوبی، نقش امور جنسی و ضرورت خودکاوی بدون تصورات نادرست ماوراء طبیعی را شکل بخشیده است. (ص 495)
مسالهی اصلی دیگر این روایت که بنمایه اصلی داستان است، مساله رویارویی انسانها با مرگ است. دکتر روانشناس «جولیوس» بر اساس تشخیص پزشکان به سرطان بدخیم پوست یا ملانوم دچار شده است و به دنبال مواجهه با این مشکل، به مرور زندگی خود از ابتدا میپردازد. در این حین پروندههای گذشته خود را مرور میکند و به پرونده «فیلپ» برخورد میکند و داستان به اوج میرسد. تجربه ناموفقِ او در درمان فیلپ و کنجکاوی وی برای رفع نقاط ضعف گذشته جذابیت فوقالعادهای ایجاد میکند.
در این روایت هراس از مرگ در افراد حتی در یک پزشک روانشناس به خوبی به تصویر کشیده شده است. زندگی بیمار پس از آگاهی از پیشرفت بیماری و کنترل نشدن آن مختل میشود و رویایی با این واقعیت، روحی بلند و انگیزهای والا میطلبد؛ هیچ چیز و هیچ کس مانند خود فرد بیمار در مقابله با بیماری و درمان آن توانمند نیست. دکتر جولیوس انتخاب میکند: کسب احساس آرامش و بازگشت به زندگی تا وقتی که مهلت هست و تلاش برای ایجاد یک واقعه ماندگار. داستان به این صورت تا مرگ وی ادامه پیدا میکند و یک فصل پس از مرگش نیز دنبال میشود که نشانی است از جاودانگی اعمال نیک انسان و کوشش برای رسیدن و پایهگذاری آثاری که پس از مرگ «به جای او سخن بگوید». (525ص)
جلسه گروه درمانی جولیوس در اتاقی که کتابخانه شخصی اوست، برگزار میشود. سه دیوار اتاق از زمین تا سقف کتاب است و دیوار چهارم سه پنجره با قاب چوبی دارد که به باغ ژاپنی باز میشود. اثاثیه اتاق، ساده و کاربردی هستند؛ شامل یک میز کوچک نزدیک در، هفت صندلی از چوب نخل که گرد چیده شده و دو صندلی ذخیره در گوشهی اتاق.(ص 131)
شاید این دو صندلی که نویسنده به آن اشاره داشته دعوتی است غیرمستقیم از خواننده کتاب که او را جزو یکی از اعضای گروه دانسته و در سطور بعدی که قوانین گروه را ذکر میکند نیز، این تداعی به ذهن میرسد که یک «میپذیرمِ» بزرگ شبیه موافقتنامههای اسناد پزشکی و روانپزشکی در ناخداگاه خواننده امضاء شده است.
اصول اولیه گروه توسط جولیوس به فیلپ اینچنین ابلاغ میشود: دوشنبهها ده دقیقه پیش از جلسهی گروه، در جلویی باز میشود. ساعت چهار و نیم خود جولیوس وارد میشود و بلافاصله جلسه شروع میشود و ساعت شش هم جلسه پایان میپذیرید. حق الزحمه نیز روی میز توسط اعضا به صورت یک چک گذاشته میشود. (ص 131) اصول بعدی گفتگوی اعضا در صفحات بعدی با معرفی هر یک از افراد مطرح میشود. خلاصه ای از آنچه در جلسه گذشته رخ داده، از سر گرفتن موضوعات از همانجایی که بحث پایان گرفته ، هرگز اجازه داده نمیشود اعضا به صورت سوم شخص با هم صحبت کنند و نحوه راهنمایی و هدایت گروه توسط جولیوس همه از جذابیتهای داستانی است. روایت این راهنماییها اغلب در سطور داستان به صورت نقل قولهای زیبا از روانشناسان مختلف و گاهی گریز به بیماران قبلی جولیوس مطرح شده و برای بیان توصیههای مفید به خواننده از ساختار یکسان استفاده نشده است.نویسنده با نثر علمی و ادبی خود به خوبی از عهدۀ مواردی نظیر معرفی انسانهایی با ویژگیها و مشکلات خاص و تلاش فیلپ به عنوان عضوی جدید برای بیان عقاید و نظرات شوپنهار برآمده است. همچنین یکی از اعضای گروهدرمانی جولیوس خانم کتابداری است با نام «بانی» که از مشکل برقراری ارتباط با دیگران رنج میبرد. او در مورد خانواده، موقیعت اجتماعی و شغلی خود نارضایتیهایی دارد که در جای جای داستان در کنار سایر اعضا مطرح میشود و تذکری که در یکی از جلسات به او داده میشود «آنچه باعث تشکیل این گروه شده است این است که سعی داریم به روش انسانی با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و نقشهای اجتماعی، مدارک علمی، مقام، پول و ماشین خود را پشت در ورودی جلسه رها کنیم.» سایر مشاغلی که در این روایت از همچین مشکلی رنج میبرند شامل وکیل، حسابدار بیمارستان، پزشک و نجار است. این نوعی یادآوری است که افراد صرف نظر از حرفهشان میتوانند مشکلات اجتماعی داشته باشند و برای رفع آنها از یکدیگر کمک بخواهند.
از دیگر نکات منحصر به فرد این کتاب روایتهای یک پاراگرافی از اندیشههای شوپنهاور در ابتدای فصول کتاب است که نوعی آشنایی مقدماتی به خواننده میدهد و در واقع فتح بابی است برای نکاتی که در سطور بعدی با آن روبرو میشویم. این تکپاراگرافها، نشاندهندۀ تسلط نویسنده در انتقال مفاهیم مورد نظرش است. برای مثال در آغاز فصل نوزدهم آورده شده: «گل پاسخ داد: ای ابله! تصور کردهای من میشکفم تا دیده شوم؟ من برای خودم میشکفم نه برای دیگران، چون شکوفایی خرسندم میکند. سرچشمهی شادی من در وجود خودم و در شکوفاییام است.»(ص245). در همین فصل تحلیلهای جالبی در مورد انتقاد به خودنماییهای یکی از اعضای گروه ، آورده شده است که به افراد متذکر میشود کلیه رفتارها و منش انسانی بیش از هر چیز به خود شخص ارتباط دارد نه آن چیزی که برای مردم درک میشود.
از یالوم چندین کتاب داستانی در زمینه روانشناسی به فارسی ترجمه شده است. آشنایی با سبک نویسنده که اغلب داستانها را در جلسات مشاورهای روایت میکند و از انواع اختلالات و مفاهیم روانشناسی در خلال داستان بهره میگیرد و گریز به داستانهای قبلی دانش وسیعی را برای مخاطبان علاقهمند به این حوزه فراهم کرده است که به صورت یک سریال جذاب داستانهای او را دنبال کنند.
مشخصات اثر:
اورین دی یالوم. «درمان شوپنهاور». ترجمه سپیده حبیب. تهران: نشر قطره، 1391. 549ص.
این اثر توسط انتشارات دیگری نیز با مشخصات زیر به چاپ رسیده است:
اورین دی یالوم. «درمان شوپنهاور» حمید طوفانی و زهرا حسینیان. مشهد: انتشارات ترانه، ۱۳۹۱.
اورین دی یالوم. «درمان شوپنهاور.» کیومرث پارسای. تهران: انتشارات مصدق، ۱۳۹۴.
دربارۀ نویسنده این متن
فرحناز سلطانی، 30 ساله، متولد کرج ، بزرگشده و البته ساکن این شهر. دانشآموختهی کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاعرسانی از دانشگاه تهران. در حال حاضر در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور در تیم نرمافزاری پژوهیار اشتغال دارم. در دوران کودکی و نوجوانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان عضویت داشتم و مطالعه آزاد را به صورت جدی قبل از دبیرستان شروع کردم و در دوره تحصیل در رشتهی کتابداری کمی نظاممندتر ادامه دادم. دوران تحصیلی دبیرستان و پس از آن، دوران دانشجویی در مقطع کارشناسی جزو شیرینترین لحظات زندگیام بوده و سعی میکنم برای تفریح و سرگرمی از کوچکترین فرصتها مثل شنیدن جدیدترین آهنگ خواننده دلخواهم تا برنامهریزی برای گردش خارج از شهر استفاده کنم. به طور کلی به خیلی چیزها دلخوشم؛ گاهی درک منظور متفاوت اطرافیان برایم بالاترین لذت را دارد.
مطلب مرتبط:
مطلب شما را با ذکر منبع در وبلاگ و کانال تلگرامم نقل کرده ام؛
در صورتی که مخالفتی دارید اطلاع دهید تا حذف نمایم.
https://t.me/Dopram
http://www.dopram.blogfa.com