داخلی
»برگ سپید
یه سری کتابا هستن که عجیب آدم رو به فکر فرو میبرن؛ شاید فکر به چیزهایی که تا قبل از اون بهصورت ناخودآگاه توی ذهنت بوده اما وقتی کتاب و میخونی با خودت میگی:
«چه جالب! این موضوع خیلی برام آشناست.»
بعد از اون هر خطی از کتاب که خونده میشه ربط پیدا میکنه به مسائل دور و برت.
این کتاب هم مثل همون کتابهاس. با وجود اینکه حجم کمی داره اما خوندن این اثر، تاثیر عجیبی روی آدم داره. خوندن اون فقط برای یه قشر خاص نیس بلکه هر کس میتونه اونو بخونه و برداشت خودشو از داستانهای کوتاه این کتاب داشته باشه، اما منظور این نیست که این کتاب خیلی ساده یا سطحیه بلکه برعکس تا حدی جذابه که هر داستان کوتاهش رو نمیشه یه بار خوند و رد شد چون ناخواسته آدم (مخصوصاً اگه خواننده ذهن کنجکاو و مقایسهگری داشته باشه)، رو به واقعیتها مربوط میکنه و باعث میشه نقاط مشترک بین داستان و مسائل زندگی رو پیدا کنه و به تفکر جدید برسه. حتی این کتاب میتونه تاثیر زیادی روی تفکر آدما داشته باشه یا باعث بشه دیدگاه انسان عوض بشه و انسان رو تو مسیر جدیدی بگذاره.
توخولوسکی اصلاً در این کتاب نمیخواد برای کسی نسخه بپیچه یا راه حلی برای مسئلهای ارائه بده؛ تنها با عنوان کردن مباحث مختلف به زبان طنزگونه سعی داره واقعیتهایی رو درباره انسانها بیان کنه و اما شاید بیان واقعیتها کاری بهدردبخورتر از ارائه نسخههاییه که بعضی از نویسندهها برای مسائل انسانی ارائه میدن.
کورت توخولسکی توی کتابش به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی روابط خانوادگی به زبانی طنزآمیز اشاره کرده. شاید بیشتر مسائلی که بهشون اشاره شده مسائلی منفی هستن اما توخولسکی در بستر کتابش به این نکته اشاره کرده که در مسائلی ممکنه راجع به «واقعیت آدما» اشتباه کرده باشه و همیشه وجود یک احتمال و استثناء رو در نظر میگیره. توخولسکی در جنگ جهانی اول به فعالیتهای ضد جنگ میپرداخته، پس قابل درکه در نوشتههاش از جنگ و آلمان زمان جنگ احساس تنفر دیده بشه.
در اول کتاب، مترجم به این موضوع اشاره کرده که:
«توخولسکی نه تنها به هیچ دردمندی گارانتی درمان نمیده، بلکه حتی خودشو جائزالخطا میشمره و اصلاً دلش نمیخواد کسی فکر کنه اون تو دیدش نسبت به «واقعیت آدما» از اشتباه مبراس.»
همونطور که مترجم این کتاب در یادداشتش اشاره کرده، توخولسکی خوندن این کتاب رو به کسانی توصیه میکنه که میخوان بفهمن واقعیت آدما چطوریه یا این دنیا داره چی ازشون میسازه و ارگانیسم بدنشون در چه حاله؛ پس خوندن این کتاب بدون تفکر توی خط به خطش در واقع با نخوندش فرقی نداره. این کتاب شامل 33 داستان تقریباً کوتاهه که بعد از خوندن هر کدوم میشه ساعتها فکر کرد، به خود داستان، به نویسندهاش، به پیدا کردن نقطه اشتراک بین جوامع و خیلی مسائل دیگه.
برای مثال این نویسندۀ با ذوق توی داستانی درباره آدمها و اعتقادات و باورهاشون میگه:
«آدمیزاد دلش نمیخواد بمیره، چون نمیدونه بعد از مرگ چی به سرش میآد. اما برای خودش خیال میکنه که میدونه. با این حال بازم دلش نمیخواد بمیره. آخه میخواد همین زندگی رو یه کم دیگه ادامه بده. منظورش از یه کم، تا ابده.»
یا جایی دیگه از کتاب درباره این صحبت میکنه که یه آدم ممکنه تو زندگیش به مشکلی بر بخوره که برای اولین بار براش اتفاق افتاده؛ توخولوسکی به اون آدم میگه که نترسه و با مشکل روبهرو بشه چون این اتفاق ممکنه برای هزاران نفر دیگه هم افتاده باشه:
«همیشه قبلاً یه نفر اونجا بوده. همیشه یه نفر یه درجه بیشتر از اونچه که در توان توست، صعود کرده. حتی خیلی بالاتر از تو.
این نبایست روحیت رو تضعیف کنه. صعود کن برو بالا و بالاتر. اما بدون که نوکی برای این قله وجود نداره بدون که برف پا نخورده وجود نداره.»
در جایی از کتاب ناراحتی خودشو از جنگهای سراسر جهان نشون میده و میگه یه روزی تمام این داستانها برای به حکومت رسیدن یه جبهه خاص تموم میشه و اونجاس که اهمیت «انسان» نشون داده میشه:
«بعد از همه اینها روزی از روزها دوباره لیبرال بودن خیلی مد میشه.
اون وقته که یه نفر میآد به یه کشف واقعاً تندرگونه دست میزنه: اون «انسان» رو کشف میکنه! میگه یه ارگانیسمی داریم به اسم انسان. اونه که همه مقصد و مقصوده. بایستی پرسید اون خوشبخته یا نه. هدف آزاد بودن اونه. دستهجات همه فرعن. حکومت فرعه.»
یکی از ویژگیهای کتاب که خواننده رو جذب خوندن اون میکنه زبان شیرین و عامیانه نوشتههای توخولسکی در این کتابه. استقبال از این کتاب به گونهای بوده که به چاپ هشتم هم رسیده. چاپ اول اون سال 1385 و چاپ هشتم اون 1389 بوده که زحمت انتشارش رو انتشار افراز کشیده. ترجمه این اثر رو زنده یاد محمد حسین عدانلو انجام داده اس.
تعریف کردن از این کتاب فایدهای نداره، باید بخونید تا بفهمید چی میگم.
مشخصات اثر:
کورت توخولسکی. «بعضیها هیچوقت نمی فهمن». ترجمه محمدحسین عضدانلو. تهران: افراز، 1385. 92 صفحه.
درباره نویسنده این متن:
سیده فائزه احمدی پور، ورودی 91 رشته علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه سمنان در مقطع کارشناسی و دانشجوی ورودی 95 کارشناسی ارشد رشته مدیریت اطلاعات در دانشگاه شهید بهشتی و هم اکنون در شهر تهران ساکن هستم. رایانامه: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ممنون از حسن انتخاب شما
جدای از متن کتاب که به زبان عامیانه نوشته شده است به نظر بنده دانشجویان موقعی که مطلبی در یک سایتی یا مجله ای منشر می شود بهتر است به زبان علمی و نوشتاری بیان شود نه زبان عامیانه.
با تشکر