داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک 185): ایمان نریمانی، دانشجوی کارشناسی دانشگاه قم، چند روز پیش خبری را مطالعه کردم مبنی بر اینکه از زمانی که دونالد ترامپ ریاست جمهوری جدید آمریکا روی کارآمده و با اقدامات عجیبش همه را شگفت زده کرده، تصمیمات و سخنان او باعث پر فروش شدن چندین کتاب که بعضی از آنها تا چند وقت پیش فروش چندان زیادی نداشته اند شده است.
کتاب هایی مانند «اینجا نمی تواند رخ دهد» اثر سینکلر لوئیس، 1984 اثر جورج اورول، دنیای قشنگ نو اثر آلدوس هاکسلی، فارنهایت ۴۵۱- ری بردبری و در نهایت کتاب هنر معامله، از کتابهای خود دونالد ترامپ که به اعتقاد بسیاری از جمله خود نویسنده منعکس کننده دیدگاه ها، و روش کار ریاست جمهوری جدید ایالات متحده آمریکا است. هر یک از این کتاب ها نیز بنابر تحلیل منتقدان به دلایلی که مرتبط با انتخاب و تصمیمات جنجالی دونالد ترامپ است.
اما این فروش بی نظیر کتاب های ترامپ و کتاب هایی که به نوعی مربوط به وی می شوند اقدام تازه و عجیبی از سوی مردم آمریکا و اروپا نیست، چرا که از قضا مدتی پیش، و با شروع جنگ بین گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش با دولت سوریه و عراق، و به وجود آمدن موجی از اتهامات علیه اسلام و مسلمانان که سعی داشتند این گروه را نماینده اسلام معرفی نمایند، به یک باره کتاب قرآن کریم در اروپا و آمریکا به یکی از پر فروش ترین کتاب ها تبدیل شده بود و این به آن دلیل بود که مردم اروپا می خواستند بدانند آیا واقعا حقیقت آن است که مسلمانان تروریست هستند یا آنکه عده ای که گروه داعش اساسا هیچ ربطی به اسلام واقعی دارد یا خیر. و می توان نتیجه گرفت که مردم کشور های توسعه یافته در مواقع مواجهه با بحران و تنش های این چنینی ابتدا به دنبال شناخت، علل و عوامل به وجود آمدن آن در کتابها می روند.
اما با دانستن این مطالب این سوال به وجود می آید که چرا زمانی که شرایط بحرانی و رویداد های نگران کننده ای در کشور های پیشرفته به وجود می آید اولین و مهم ترین پناهگاه مردم کتاب ها می شوند؟ مگر آنها هم مانند ما نمی توانند تنها به تحلیل های ایدئولوژیک زده احزاب گوش دهند؟ یا آنکه خیلی ساده و بی آنکه تلاشی برای یافتن حقیقت انجام دهند هر چه را که تلویزیون و رسانه ها می گویند را باور کنند.
اما به راستی ما در چنین مواقعی چه کار می کنیم؟ آیا در این غریب به چهل سالی که پرچم غرب ستیزی را علم کرده ایم هیچ شناختی از غرب داشتیم؟ کدام یک از ما کتابی درباره ی اساس و پایه های ایجاد غرب، رنسانس، تاریخ غرب و... خوانده باشد و بعد در مورد آن صحبت کند؟ در مورد انرژی هسته ای چطور؟ آیا در زندگی شخصیمان زمانی که با یک بحران مواجه می شویم در مورد آن مطالعه می کنیم؟ و هزاران سوال شبیه یه آن که با نگاهی ساده به گذشته می توان مطرح نمود.
آری ما نخوانده دانا هستیم و اصولا برای اظهار نظر در مورد یک بحث نیازی به مطالعه نداریم. اگر خیلی به خودمان زحمت دهیم به تحلیل های افراد سیاسی در روزنامه ها و تلویزیون بسنده می کنیم و دلیلمان هم آن است که این افراد کتاب ها را می خوانند و برای ما توضیح می دهند، حال آنکه کمتر مفسر سیاسی پیدا می شود که بدون توجه به ایدئولوژی و تفکر مذهبی و سیاسی خویش دست به تحلیل مسائل بزند.
البته این که ما اصولا بعد از هر واقعه ای به دنبال دلایل و علل واقعی آن نمی رویم به آن دلیل است که ما با این نوع رفتار عجین گشته ایم. برای مثال، همین چند وقت پیش که بحث فروش پایان نامه ها و مقالات در مقابل دانشگاه ها،به موضوع روز کشور و جامعه علمی تبدیل شده بود، دبیر و سخنگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی که از صدر تا ذیل مسائل فرهنگی، آموزشی و تحقیقاتی کشور را برنامه ریزی، سیاست گذاری و تصمیم گیری می نماید، علت به وجود آمدن این بحران یا پدیده را اینگونه توصیف فرمودند:
« برداشت این است که این جریان سازمان یافته و طراحی شده با پشتیبانی خارجی ها و عناصر مساله دار و برخی اوقات هم به وسیله عناصر غافل، نادان و نا آگاه به راه افتاده است»
که این اظهار نظر خود مثال بارزی از آن است که نه تنها مردم ما، بلکه مسئولین بلند پایه ما نیز اساسا به دنبال علل وقایع نمی روند و دم دست ترین عامل را برای یک حل مساله انتخاب می کنند که معمولا هم غرب و آمریکا است.
کتاب ها، چراغ راه یک ملت برای فرار از گمراهی هستند و اساسا تاریخ نشان داده است که ملت هایی که خود افسار سرنوشت خود را به دست نگرفته و به دیگران سپرده اند، عاقبتی جز پشیمانی نصیبشان نگشته است پس بیاییم و با کتاب خواندن، به جای آنکه منتظر مشعل به دستی باشیم که راه را به ما نشان دهد، خود راه و مسیر سرنوشت خویش را تعیین کنیم.
جناب نریمانی عزیز از مطالب حضرتعالی بسیار لذت بردیم ولی عادت به مطالعه دائما نیاز به فرهنگ سازی دارد و این فرهنگ سازی همت همگانی می طلبد و در این میان نقش بی بدیل کتابداران را نباید نادیده گرفت بلکه چه بهتر این عادت به مطالعه به دانشجویان تازه وارد کتابداری آموزش داده شود تا پس از فارع التحصیل شدن یک کتابدار حداقل به مثال یک پزشک برای هر مشکلی که برای مراجعه کننده پیش می آید یک کتاب که قبلا خود خوانده تجویز نماید. به نظر من هیچ کس بهتر از کتابدار در دعوت به مطالعه عموم موفق نخواهد بود. چون بارها تجربه کرده ام کتابی در رسانه ملی معرفی شده مراجعه کننده برای دریافت کتاب به کتابخانه آمده و اولین سوال پس از دریافت کتاب از کتابدار این بود که کتابش چطوره آیا شما خودتان خوانده اید.
تبریک به شما بابت داشتن قلم روان
به امید اینکه در آینده از مطالب شما بیشتر استفاده کنیم
موفق باشید
آن کس که نداند و نداند که نداند ...در جهل مرکب ابدالدهر بماند
ایدهٔ عالی و نوشتهٔ بسیار خوبی بود.
برای هشیار شدن، گریزی از خواندن، نوشتن، و اندیشیدن نداریم.
دسترسی آزاد به اطلاعاتی که منِ خواننده می خواهم نه اطلاعاتی که نویسنده با جهت گیری های خاص می نویسد.
ایشان یکی از دانشجویان جوان کشور هستند که در آینده از ایشان بسیار خواهیم خواند و خواهیم شنید
منبع مطلب بالا هم کتاب غرب چگونه غرب شد دکتر زیبا کلام است که میتوانید برای اطلاعات بیشتر به این کتاب مراجعه بفرمایید.
ولی به نظر من همچنان که ساسنسور در رسانه هاست در کتاب نیز هست. ضمن اینکه برنامه های بسیاری در رسانه ها نظرات موافق و مخالف را؛ چه به صورت پرسش و پاسخ و چه به صورت مباحثه و مناظره در موضوعات مختلف پخش می کنند. نمونه بارز آن هم گفتگوی ویژه خبری است. یا مثلا مناظره های کاندید های انتخاباتی. یعنی منظور شما این است (در این مثال) باید برویم تک تک نوشته هایشان را بخوانیم تا ببینیم صلاحیت دارند یا نه؟ کاری که تنها با گوش کردن مناظره ها و برنامه های پرسش و پاسخ مثل دکتر سلام می توان انجام داد... درست است تصمیم، تصمیم بزرگ و مهمی است، ولی خواندن کتاب زمان بسیار زیادی نسبت به کلیپ می طلبد... من که خودم کلیپ را به کتاب ترجیح می دهم. کتاب نیز نظر فرد را می گوید رسانه هم همینطور. چرا باید بروم و کتاب بخوانم؟
نکته ی بسیار درستی را فرمودید اما توجه داشته باشید که رسانه ها معمولا در اختیار طیف خاصی از افراد برای مثال یک حزب هستند و شما نمی توانید در هیچ رسانه ای نظرات موافق و مخالف را بشنوید اما در مورد کتاب اینگونه نیست و شما می توانید کتاب هایی از همه نظرات و عقیده ها را مطالعه کنید و معمولا در مورد کتاب ها سانسور کمتری ملاحظه می شود.