داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
حتی توصیف یک پدیده و فرایند پاسخ به آن را میتوان به پرسش تبدیل کرد
حتی توصیف یک پدیده را هم میتوان به شکل پرسش طرح کرد و یا آن را پرسش فرض کرد. مثلا عنوان یک مقاله، تیترهای زیرمحموعۀ مقاله، و یا حتی گزارههای کلیدی هر پاراگرف، فرضیهها، و درونمایهها را میتوان پرسشی فرض کرد که قرار است کل مقاله یا بخشهای آن به آنها پاسخ دهد. البته این گونه نیست که پرسشها همانند یک آزمون تشریحی مطرح و در زیر آن پاسخها درج شوند؛ بلکه پرسش و پاسخ مربوطه اغلب در قالب انواع واژهها، عبارتها، جملهها و پاراگرافهای خبری و توصیفی مطرح میشوند. برای مثال، هر کدام از تیترهای این کتاب یا روزنامهها نوعی انتظار پرسشمانند را در خواننده ایجاد میکند که قرار است نویسنده به آن پاسخ دهد. گاهی از ساختار پرسشی هم میتوان استفاده کرد. شاید تشبیه آن به پرسشهای چندگزینهای که پیچ و مهرهها و ساختار پرسشمانند آن باز شده است، بهتر باشد. پاسخ میتواند یک یا چند گزینه باشد. هر چه گزینهها بیشتر باشد انگار فرضیهها و ابعاد گوناگون پرسش بهتر و بیشتر در ساختار متن حضور دارد. در این صورت، آزادی عمل محقق و نویسنده برای مطالعه و نگارش یافتهها بیشتر خواهد بود.
ساختار پرسش و گزینههای پاسخ بهتر است به گونهای طرح شود که بافتی ترسیم شود که هم مساله اصلی و پرسش، و هم پاسخ در آنها حضور دارد؛ به نحوی که گزینههای نادرست با استدلال رد شود تا به تدریج پاسخ درست روشنتر شود. زیرا پاسخ پرسشهای چندگزینهای اغلب به بافت متن و سایر گزینههای موجود نیز ارتباط دارد. حرکت از بافت کلی و فرعی به اصلی، طرح پرسشهای درست و نادرست و دلایل آن، و درج پاسخها و فرضیههای گوناگون (درست و نادرست) برای ترسیم بافتی که پرسش و پاسخ در آن قرار گرفته است به ترکیبی از انواع مهارتها و تواناییهای شناختی، پژوهشی و نویسندگی نیاز دارد که باید با تمرین کسب شود و آن را ارتقا داد.
از آن مهمتر حتی آگاهی و دانستههای فردی یا علمی و فنی را هم میتوان به شکلی مطرح کرد که در بافتی پرسشی قرار گیرد: آیا آخرین یافتههای انسانهاست؟ قوت و ضعف آنها چیست؟ قوت و ضعف آنها در مقایسه با دیگر دانستهها چیست؟ قوت و ضعفشان در مقایسه با نادانستهها چیست؟ همۀ اینها روشی است برای گسترش متن، هدایت ذهن و کنشهای آینده محقق و دیگران برای پاسخ به پرسشها و پیشفرضها.
نحوۀ استدلال برای طرح پرسشها و پاسخ آنها یکی از بهترین روشها برای آموزش نویسندگی و حتی مطالعۀ مقدماتی و خود پژوهش است. بر همین اساس، مهارت یک محقق و نویسنده در طرح انواع پرسشها، گزینهها و پاسخهای احتمالی، و سپس استدلال برای رد گزینههای نادرست و انتخاب پاسخ درست تعیینکننده خواهد بود و در زیبایی ساختار اثر، و کم و کیف طرح مسالۀ پژوهشی، فرضیهسازی، آزمایش، استدلال، توصیف، الگوسازی، و به طور کل پژوهش و نگارش تاثیر زیادی خواهد گذاشت.
در همۀ موارد بین میزان تجربه و دانش فرد با طرح مساله و پرسشهای او همبستگی زیادی وجود دارد: این شعر به ابنسینا منسوب است که:
تا بدانجا رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم
شعر فوق این نکتۀ مهم و ظاهرا تعارضدار را برجسته میکند که اغلب یک فرد دانشمند بیش از یک فرد معمولی، احساس ناآگاهی و پرسش دارد؛ به این دلیل که او بیش از دیگران میداند که رازهای ناگشوده بسیاری وجود دارد. جهل مرکب این است که فرد جاهل اصلا نمیداند که نمیداند؛ یا نمیداند که پرسشی دارد که پاسخ میخواهد. این نشان میدهد که علم به ناآگاهی و چند و چون آن، نقطه آغاز هر مطالعه و پژوهش است و شاید تفاوت مقالهها و آثار پژوهشی با سایر مقالهها و کتابها نیز همین باشد که در یک مقالۀ پژوهشی محقق میداند که دربارۀ چیزی خاص، آگاهی کافی ندارد و سعی میکند با پژوهش بیشتر آن را به یک آگاهی عمومی و تخصصی تبدیل کند؛ اما اغلب نویسندگان مقالهها و آثار آموزشی، ترویجی و حتی پژوهشهای ترجمهای (ترجمه در معنای انتقال و تبدیل دانش) دربارۀ برخی از محتواها، پرسشها و یافتههای اصلی مرتبط با حوزۀ خود آگاهی دارند و یا دربارۀ چند وچون آن از طریق مطالعۀ منابع دیگران آگاهی کسب میکنند و همان یافتهها را به دیگران منتقل میکنند و یا به چیزی دیگر تبدیل میکنند. البته بسیاری از همین نویسندگان و محققان با تسلط بر منابع و متون موجود این توان را دارند که خلأها و پرسشهای پژوهشی بسیاری را شناسایی کنند، آنها را نقد و ارزیابی کنند، دستهبندی کنند، بر آنها چیزی بیفزایند، نظریهپردازی کنند، راهبردها را مشخص کنند، و بدین ترتیب راه دیگران را برای آزمایش و مطالعۀ بیشتر هم باز کنند.
این نشان میدهد که تا موقعی که پرسشی خوب شکل نگیرد پژوهشی در کار نخواهد بود. طرح پرسش و مسالۀ پژوهش بیش از هر چیز به میزان آگاهی فرد دربارۀ آن حوزه و پرسشهای ناگشودۀ قبلی و حتی طرح پرسشهای تازه و درست مربوط است. به عبارت دیگر، مطالعه، تجربه، آگاهی و تسلط او دربارۀ یک یا چند مساله درونرشتهای یا بینرشتهای سبب میشود تا توان طراحی پرسش و فرضیهسازی دربارۀ پاسخهای احتمالی نیز بیشتر باشد.
همۀ اینها حاکی از آن است که طرح درست یک مساله، توصیف جنبههای گوناگون آن، طرح پرسشهای اصلی و فرعی مرتبط با آن و در بافتی که حاوی پیشینههای آن نیز باشد اساس و ساختار یک پژوهش، و گزارش علمی و پژوهشی مرتبط با آن را شکل میدهد؛ حتا بخشهایی از همین کار میتواند یک مقاله یا کتاب کامل و مفید باشد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.