داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
زبان (چه گفتار و چه نوشتار) بخشی از نظام حسی- حرکتی و شناختی انسان برای بیان و توصیف تجربهها، یافتهها، نظریهها، الگوها و بسیاری از تصویرهای ذهنی انسان است. همۀ ما میدانیم که مفاهیم زبانی و غیرزبانی برای بیان و توصیف چیزها، روابط بین پدیدهها و یا کشف چیزهای تازه تا چه حد ضعف و محدودیت دارد. زیرا ناچاریم از نمادها و واژههای محدود برای اهداف و مفاهیم گوناگون و در بینهایت بافتها استفاده کنیم. استعاره یکی از ابزارها و سازوکارهای بسیار مهم و کارساز در کاهش محدودیتها و ضعفهای زبانی و نیز افزایش قدرت تصویرسازی از مفاهیم و نوآوری در این زمینه است.
"استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم" عنوان کتابی است از لیکاف و جانسون در همین زمینه. در ادامه تلاش میشود با توجه به پژوهشهای این دو دانشمند به جنبههایی از کاربرد استعاره در پژوهش و نگارش پرداخته شود. بسیاری فکر میکنند که استعاره یکی از ابزارهای تخیل شاعرانه و صنایع بلاغی، نه متعلق به زبان عادی که متعلق به زبانی غیرعادی است. علاوه براین، معمولا استعاره به عنوان ویژگی زبان، یعنی منحصر به واژه و نه اندیشه یا عمل، به شمار میرود. به همین سبب بسیاری از مردم فکر میکنند بدون استعاره در زندگی روزمره مشکلی نخواهند داشت. اما پژوهشهای تازه نشان داده که استعاره در زندگی روزمره و نهتنها در زبان که در اندیشه و عمل ما ساری و جاری است. نظام مفهومی معمول ما، که در چارچوب آن میاندیشیم و عمل میکنیم، ماهیتی اساسا استعاری دارد.
اگر این پیشنهاد که نظام مفهومی به شدت استعاری است صحیح باشد، شیوۀ اندیشیدن ما، آنچه تجربه میکنیم، و آنچه هر روز انجام میدهیم نیز بسیار استعاری است.
لیکاف و جانسون از استعارۀ مفهومی "بحث جنگ است" استفاده کردند تا معنای استعاری بودن یک مفهوم را ترسیم کنند. آنها نشان دادند که چگونه ما با استفاده از مفاهیم و کارهای "جنگی" دربارۀ "بحث" (و احتمالا بسیاری از مفاهیم مرتبط با آن مثل گفتگو، مذاکره، نقد، و غیره) نیز صحبت میکنیم؛ مثل جملههای:
ادعای شما قابل دفاع نیست،
انتقادش درست به هدف خورد،
به نقاط ضعف وی حمله کرد،
استدلالش را نابود کردم،
هرگز در بحثی پیروز نشد،
و دهها مثال دیگر که نشان میدهد هماوردی واقعی آن سوی بحث نشسته و به وی حمله میکنیم ..... و همۀ اینها واقعی است و تنها یک مسالۀ زبانی نیست. (ص. 15) این نمونه نشان میدهد که چگونه یک استعاره (در این مورد جنگ) آنچه را که موقع "بحث" انجام میدهیم و چگونگی درک آن را سازماندهی میکند. جوهر و اساس استعاره، درک کردن و تجربه کردن "چیزی" بر اساس "چیزی دیگر" است. البته بحث و جنگ دو مفهوم و دو کنش متفاوت است اما "بحث" تا حدود زیادی به واسطۀ مفهوم "جنگ" سازمان مییابد، درک میشود و دربارۀ آن گفتگو میشود. این مفهوم و این کنش به شکل استعاری ساختار یافته است، و در نتیجه زبان به شکل استعاری ساختار یافته است. (ص. 16) در استعارۀ "بحث جنگ است" اصطلاحات مربوط به قلمرو جنگ مانند حمله کردن به یک موضع، غیرقابل دفاع، استراتژی، خط جدید حمله، پیروزی، تصرف و غیره شیوهای نظاممند برای صحبت کردن دربارۀ جنبههای نبردگونۀ بحث پدید میآورند.... بخشی از شبکۀ مفهومی نبرد مفهوم بحث را تا حدودی مشخص میسازند و زبان همین مفهوم را به کار میبندد (ص. 19)
"زمان پول است"، "زمان منبعی محدود است"، "زمان کالایی گرانبهاست" نیز از جمله استعارههایی است که از تجربههای روزانۀ ما دربارۀ پول، منابع محدود و کالاهای گرانبها استفاده میکند. این مفاهیم استعاری بر اساس زیرمقولهسازی، نظامی منحصر بفرد را شکل میدهند. زیرا در جامعۀ ما پول منبعی محدود است و منابع محدود، کالاهایی گرانبها تلقی میشوند. این ارتباطات زیرمقولهای، روابط متعاقب میان استعارهها را مشخص میسازند. "زمان پول است" به این معناست که "زمان منبعی محدود است" و این خود یعنی "زمان کالایی گرانبهاست". هر کدام از اینها دهها استعارۀ دیگر در زمینه اقتصاد و پول و غیره را سامان میدهند و نمونهای است از چگونگی توانایی تضمنهای استعاری برای توصیف نظامی منسجم از مفاهیم استعاری و نظام منسجم مشابهی از عبارتهای استعاری برای آن مفاهیم. (ص. 22)
استعاره منحصر به زبان، یعنی واژهها نیست. برعکس، بخش عمدهای از فرایندهای فکری آدمی استعاری است. هنگامی که میگوییم نظام مفهومی انسان به شکل استعاری ساختار یافته و تعریف شده است، به همین نکته اشاره میکنیم. استعارهها به مثابه عبارتهای زبانی کاملا پذیرفتنیاند زیرا در نظام مفهومی فرد حضور دارند. (ص. 17)
تمرین:
به تصویرسازی استعاری زیر توجه کنید و با استفاده از همین الگو و سایر مباحث این قسمت سعی کنید تمرینهای این بخش را انجام دهید:
اگر ایدهها، مفاهیم، واژهها، جملهها، الگوها، و فرضیهها را به صورت استعاری یک "شیء" یا "چیزی" فرض کنیم، در این صورت میتوانیم آنها را با هم ترکیب یا از هم جدا کنیم، نظم دهیم، ساماندهی کنیم، با آنها یک مفهوم، واژه، فرضیه، الگو، یا نظریۀ دیگر بسازیم، ساختار پیدا کنند، ساختمانی با آنها بسازیم، شبکۀ مفهومی غنی مورد استفاده در نظام ارتباطی و حمل و نقل را برای آنها به کار ببریم: مثلا در یک مسیر و جهتی آنها را به خط کنیم، به سوی هدفی آنها را روانه کنیم، به مقصد برسند، نرسند، سکته کنند، تصادف کنند، مثل درخت به آنها شاخ و برگ دهیم،.... همانگونه که هر شیء یا چیزی با دیگر اشیا مرز دارد کلمات، گزارهها، متنها، فرضیهها، ایدهها، نوشتهها، کتابها، مقالهها هم چنین مرزی دارند. آنها درون و بیرون دارند، بالا و پایین دارند، سطح و عمق دارند. میتوانیم با حروف و کلمات، خطاطی کنیم، نقاشی کنیم (نقاشیخط)، طراحی کنیم، شکلهای ظاهریشان را تغییر دهیم، رنگیشان کنیم، طلاکوبشان کنیم، آنها را زیبا و زشت تلقی کنیم، سرد و گرم باشند، عاشقانه باشند، جنگی باشند، رازآمیز باشند، ساده و پیچیده باشند، از شبکۀ مفهومی اقتصاد برای آنها استفاده کنیم و ....
با دقت در گزارههای بالا و تقریبا تمام جملهها، افکار و اندیشههای روزانه (و سایر مثالهای این بخش) متوجه خواهید شد که وامگیری از یک شبکۀ مفهومی آشنا و انتقال آن به حوزههای دیگر (در مثال بالا، "شیء" یا "چیز" فرض کردن واژهها و مفاهیم) تا چه حد قدرت مفهومسازی، تصویرسازی، جملهسازی، و توصیفهای افراد را گسترش میدهد.
نظام استعاری و توان نویسندگان و پژوهشگران در استفاده از آن سبب میشود تا مفاهیم، تجربهها، و تصویرهای یک حوزۀ علمی و فنی، و یا یک زبان و فرهنگ به حوزه، زبان و فرهنگ دیگر، و متناسب با توان و نیازشان منتقل شود. بدینترتیب، انعطافپذیری واژهها، مفاهیم، زبان، فرهنگ، و در نتیجه، الگوها، تصویرها و محصولات فرهنگی و تمدنی را بسیار افزایش میدهد و خلاقیتها را شکوفا میسازد.
مثلا برای درک قدرت استعاره در تصویرسازی به این استعاره فکر کنید که:
فرایند پژوهش و نویسندگی شبیه کارهای قضایی و پلیسی در یک فیلم پیچیدۀ پلیسی، جاسوسی، جنایی و مثل آن است. در این صورت، برای توصیف و تصویرسازی از کار نویسنده و پژوهشگر میتوان از شبکۀ اطلاعات و مفاهیم آشنا و ملموس حوزههای پلیسی، قضایی، حقوقی و جنایی و مثل آن به خوبی و به آسانی استفاده کرد. مثال دیگر تشبیه پژوهش و نویسندگی به ساختمانسازی است که در بخش طراحی ساختار یا ساختمان پژوهش از آن استفاده کردیم.
استعارهها هم در توصیف و تصویرسازی از یافتهها و مشاهدات بسیار کارگشاست و هم در درک و دریافت چیزهای پیچیده. از آن مهمتر، نقشی اساسی در خود فرایند تفکر، استدلال، خردورزی، و جهت دادن به کنشهای حسی – حرکتی و شناختی مرتبط با پژوهش و نگارش دارند.
برای مثال:
کاخال فرایند ارتباط بین سلولهای عصبی را به گونهای تصویرسازی کرد که انگار سلولها لب دارند، گوش دارند، زمزمه میکنند، با هم حرف میزنند، و بدین ترتیب پیامها را به یکدیگر منتقل میکنند.
وی بر اساس الگوی انسانانگاری سلولهای عصبی به گونهای نظریهسازی کرد که برایش جایزۀ نوبل به ارمغان آورد. در حالی که میدانیم این پیامها تنها به صورت شیمیایی و الکتریکی ارسال میشود.
هاوکینک نظریهها و الگوها را همانند کشتی کاغذی توصیف کرد که به آب انداخته میشود تا کم و کیف آن آزمایش شود، سوراخ نداشته باشد، غرق نشود، و در صورت نیاز بازسازی و اصلاح شود.
استعارۀ فوق را میتوان با استعارههای دیگر (مثل تشبیه بحثها و مطالب علمی به جنگ و کشتیهای جنگی) ترکیب کرد و آن را گسترش داد: مثلا:
باید به خوبی این کشتی (نظریه) مانور دهد، از خطر شکست فرار کند یا وارد قلمروی نشود که شکست آن حتمی است (شرطهای پژوهش)، محدودۀ مبارزه را به خوبی ترسیم کند (قلمرو موضوعی)، در مبارزه با رقبا (یعنی پاسخ به پرسشهای آنها) پیروز شود، به خوبی آینده را پیشبینی و جهتیابی کند (یعنی پیشبینی آینده یک نظریه مثل: نور به هنگام عبور از کنار اجسام سنگینی چون خورشید انحنا یا خمیدگی پیدا میکنند)، دشمن را شناسایی کند (یعنی عوامل ابطال نظریه، مثل آزمایش خمیده شدن نور ستارگان به هنگام عبور از کنار خورشید)، به سوی آنها شلیک کند و آنها را از دور خارج کند (مثل طراحی آزمایشی برای ثابت کردن خمیدگی نور)، مرز علم را یک گام به جلو ببرد، برخی از نظریههای قبلی را در خود ادغام کند (مثل نظریه نسبیت انشتین به جای گرانش نیوتون)، برخی دیگر از نظریهها را شکست دهد (مثل نظریه خورشیدمرکزی به جای زمینمرکزی)، از پس حملههای دشمن برآید (مثل پاسخ دانشمندان طرفدار فیزیک کوانتوم به پرسشهای انشتین)، در بحثها و پرسشهایی که باید پاسخ دهد پیروز گردد و ضعفی نداشته باشد.
همۀ این مثالها نشان میدهد که استعاره تا چه حد نه فقط در بستهبندی محتوای علمی بلکه در خود فرایند تفکر، تحلیل، مفهومسازی، نظریهسازی و سایر مراحل رمزگشایی از پرسشها و نتایج آن دخیل است. دنیای نویسندگان و محققان مملو از استعارههاست: استعاره در اینجا به این معناست که شبکۀ مفهومی مرتبط با یک مقولۀ موضوعی آشنا، و کم و بیش سازماندهی شده به حوزۀ دیگر و البته با اهداف جدید منتقل شود.
البته باید به این نکتۀ بسیار مهم نیز اشاره شود که نظام استعاری، کل زبان را احاطه کرده و در لایههای گوناگون آن، نحوۀ تفکر، و سایر کنشهای انسان حضوری گسترده و اغلب پنهان دارد. به همین دلیل نیز هر انسانی به صورت خودکار و ناخودآگاه از آنها استفاده میکند. حتا انواع زبانها، نمادها و تصویرهای زبانی نیز خود اشیا و چیزها نیستند. بلکه تصویری نمادین از آنها را پیشنهاد میدهند که به شدت به زاویه دید، تجربهها و توان افراد و فرهنگها وابسته است.
بر همین اساس باید محصولات و تصویرهای زبانی و غیرزبانی را از چیزهای نادرست یا ضعیفی پالایش کرد که آگاهانه یا ناخودآگاه خود را به تصویرها پیوند دادهاند. بسیاری از خطاهای علمی، و بخصوص سوء تفاهمها، بدفهمیها و کجفهمیهای زبانی و غیرزبانی در زندگی روزمرۀ علمی و غیرعلمی مربوط به همین بُعد زبان میشود که مفاهیم حوزههای دیگر را ناخودآگاه منتقل میکند؛ هم خود محقق، نویسنده، یا خواننده را ناخودآگاه و ناخواسته میفریبد و هم آگاهانه به عنوان ابزاری برای فریب دیگران به کار میرود!
لیکاف و جانسون با مثالهای متعدد نشان دادند که "آن نظاممندی ویژهای که امکان درک بُعدی از یک مفهوم را در چارچوب مفهومی دیگر فراهم میسازد، ضرورتا ابعاد دیگر همان مفهوم را پنهان خواهد کرد. مثلا تمرکز بر جنبههای آمیخته با جنگ و نبرد در بحث میتواند جنبههای مشارکتی بحث را پنهان کند (مثلا فرد مقابل زمان باارزش خود را برای فهم متقابل در اختیار شما گذاشته است)" (ص. 23) در بخشهای قبل به نمونههایی از بحثها، نقدها، شرطبندیها و حتا دعواها و منازعههای علمی و گاه غیرعلمی و غیراخلاقی بین دانشمندان بزرگی چون نیوتون، هاوکینک، انشتین، کندل، کریک، و دیگران اشاره شد. با این حال، همۀ آنها جنبههای مشارکتی، همکارانه، عاطفی، صلحجویانه، و دوستانه هم داشتند و در بیشتر علوم و فنون نیز سهم بهسزایی داشتند.
به همین دلیل یک محقق و نویسندۀ باهوش باید به این نکته توجه جدی داشته باشد که استعارههای زبانی وی را ناخودآگاه به یک بازی زبانی و خطاهای مفهومی نکشاند که به ابعاد پنهان زبان مربوط است. جالب توجه است که با جستجوی ابعاد پنهان تصویرها و گزارههای زبانی میتوان بر زوایای پنهان واقعیتها نور تاباند که شاید قرار بود پنهان بماند. برای نمونه تصور کنید گزارشگری با برجسته کردن ابعاد عاطفی مدیریت یک بخش، چنین گزارش میکند که:
مدیران و مردم دلسوز، همچون فرشتۀ نجات چتر حمایت خود را بر سر افراد فقیر، بیخانمان، گورخواب، کارتنخواب، و فراری گستراندند و طی مدت 4 سال توانستند با رشدی 300 درصدی این افراد را تحت حمایت گرمخانهها قرار دهند.
سوی دیگر گزارش فرضی فوق، گستردگی دامنۀ ناهنجاریهای اجتماعی و سرعت رشد آنهاست! محققان و نویسندگان باهوش با دقت در این ساختارهای زبانی و باز کردن پیچ و مهرههای آشکار و پنهان آن میتوانند چیزهایی را کشف و مطالعه کنند که جامعه به طور بنیادیتری به آنها نیاز دارد.
نظام استعاری شاید همان قدر که میتواند خلاقیتهای شناختی یک محقق و نویسنده را افزایش دهد به همان نسبت میتواند دامی برای کجفهمی و تولید تصویرهای نادرست و ناآگاهانه باشد. بخصوص اگر در دست سیاستمداران ناصادق و مبلغان افکار و باورهای نادرست و سوداری بیفتد که آگاهانه و متقلبانه آنها را در بافتی استعاری پنهان میکنند. حتا بزرگترین دانشمندان، محققان و نویسندگان هم ممکن است ناآگاهانه گرفتار برخی از خلطهای زبانی و منطقی شوند که گاهی در بافت زبان و تفکر پنهان است. در این صورت، نویسندگان و محققان جوان و تازهکار باید بیش از همه به خطاهای احتمالی توجه کنند که در بافت زبان عامه و روزمره پنهان است. برای مثال، انتقال افکار و اندیشهها از یک بافت به بافت دیگر بدون توجه به موقعیت و بافت قبلی و تازه، منشاء بسیاری از خطاها و استدلالهای نادرست و پرتکراری است که به برخی از آنها در سایر بخشها اشاره شد. بویژه نظام استعاری، مستعد چنین خطاهایی است و باید به این لایههای پنهان توجه کرد. با این حال، بهشرط توجه نسبت به ضعفها، حتا بسیاری از تصویرها، الگوها، نظریهها و پیشفرضهای استعاری ناقص هم میتواند سودمند باشد و در متون علمی و ادبی نیز از آنها بسیار استفاده میشود. مثلا میدانیم که واژهها نه ظرف هستند و نه یک نظام حمل و نقل مرسوم که چیزی را حمل کنند! اما ببینید که این استعاره تا چه حد توانایی توصیف و پیشبینی ویژگیهای واژهها، معنا و حتا مفاهیم و رسانههای اطلاعاتی را دارد:
"واژه ظرفی است که چیزی را حمل میکند." آن چیز حمل شده معنا نام دارد. یعنی در ظرف واژهها، معنا حمل میشود. در این صورت، معنا چیزی است که ما به چیز دیگر (واژهها) نسبت میدهیم. وقتی میگوییم واژهها چیزی را حمل میکنند که همان معنا باشد در این صورت از استعارۀ حمل و نقل و دنیای واژگان و مفاهیم آن استفاده کردیم. به عبارت دیگر، واژهها و معنای نهفته در آنها دارای مبدا و مقصد هستند. منتقلکننده و گیرنده دارند، کانال ارتباطی دارند، ظرفیت دارند، ممکن است به مقصد برسند یا نرسند، و یا تنها بخشی از آنها به مقصد برسند...
وقتی میگوییم واژهها ظرف هستند آن را "چیزی" فرض کردیم. در این صورت، میتوانیم فرض کنیم که هر چیزی (یعنی واژهها) را میتوان در ظرفی دیگر و معمولا بزرگتر از خودش قرار داد و آن را حمل کرد. کاغذ، سنگ، چوب، دیسک نوری و غیره یکی از همان ظرفها (یا چیزهایی) است که واژهها را یعنی مفاهیم و معنا (یا چیزهایی) را با خود حمل میکنند. مفاهیم را معمولا انسانها بار واژهها و جملهها و چیزهای دیگر میکنند و آن را منتقل میکنند. و ......
ملاحظه میکنید که متن فوق با ترکیب چند نظام استعاری دربارۀ واژهها، جملهها و رسانهها نه فقط درک و دریافت ما از واژهها، جملهها و معنای موجود در آنها را آسانتر میکند بلکه نوعی مفهومسازی، مدلسازی یا نظریهپردازی هم صورت گرفته است. نظام حمل و نقل یا نظام ارتباطی، الگوی اصلی بوده است. حتما متوجه شدهاید که بر اساس این الگو میتوانیم بسیاری از ویژگیهای واژهها، جملهها، مفاهیم و سایر اجزای آن را پیشبینی یا توصیف کنیم و آن را با کمک استعاره بسط دهیم. به عبارت دیگر، مثل یک نظریه هم قدرت پیشبینی و توصیف دارد. و هم درک آن ساده و آسان است.
تمرین
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.