کد خبر: 44889
تاریخ انتشار: یکشنبه, 28 آذر 1400 - 09:30

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 25:

تلاش و مبارزه با محدودیت‌ها

منبع : لیزنا
حمید محسنی
تلاش و مبارزه با محدودیت‌ها

چیرگی بر ناآگاهی، ناتوانی، ناداری، و سایر محدودیت‌های حسی، حرکتی و شناختی شاید بزرگ‌ترین انگیزۀ تلاش علمی و فنی انسان‌هاست تا با شناخت و توان و قدرت کافی کم و کیف زندگی خود و جامعه را ارتقا دهند. بسیاری از کشفیات علمی و فنی برای رفع معلولیت‌ها و بیماری‌ها بوده است.

انسان‌ها با کار و تلاشی هدفمند می‌توانند توانایی‌های غریزی و خدادادی‌شان را به روش‌های گوناگون بهبود بخشند؛ یکی از این روش‌ها ابداع ابزارها، روش‌ها، سازوکارها و علوم و فنونی است که انواع تمدن‌ها و فرهنگ‌های بشری را در طول تاریخ شکل داده است؛ اما مهم‌تر و پیش از آن ارتقای توانایی‌های حسی، حرکتی و شناختی است که زیرساخت آن در وجود تک‌تک انسان‌ها وجود دارد. چرا که کم و کیف ماندگاری و دوام انسان و فرهنگ انسانی به همین بخش از وجود آدمی وابسته است. همین بخش از وجود آدمی است که به مبارزۀ با کم‌توانی و حتا برخی از ناتوانی‌ها برمی‌خیزد و بسیاری از آنها را به بزرگ‌ترین توانایی‌های فردی و فرهنگی و تمدنی تبدیل می‌کند.

داستان کشف رمز بسیاری از پرسش‌ها نشان از این دارد که حتا بهترین استعدادهای علمی و فنی نیز با محدودیت‌ها و ناکامی‌های بسیاری مواجه بودند. در میان این افراد برخی از آنها نه فقط با فقر و ناداری مبارزه و آن را مهار کردند بلکه نابرابری‌های جنسیتی، قومی، مذهبی، نژادی، سیاسی و مثل آن را نیز مدیریت کردند و بدین ترتیب تغییری اساسی در رویکردهای افراد و نهادهای گوناگون و تاثیرگذار نیز ایجاد کردند.

از شخصیت‌های بی‌نظیر در این زمینه ماری کوری است:

ماری کوری استثنایی‌ترین زن قرن بیستم بود. اکتشافات او دو جایزه نوبل برایش به ارمغان آورد. وی در سن 15 سالگی مدرسه را در لهستان تمام کرد. این پایان کار بود. امکان تحصیل بیشتر برای دختران در لهستان وجود نداشت.... به عنوان معلم سرخانه کار می‌کرد، هزینۀ تحصیل خواهرش را تهیه می‌کرد و بعدا پس‌انداز می‌کرد تا در سن 24 سالگی با قطار عازم پاریس شد.  سنی که برخی از معاصران بزرگ وی در لبۀ کشف‌های بسیار مهم خود بودند. اما او هنوز درسش را شروع نکرده بود. در سن 25 سالگی انشتین نسبیت را کشف کرده بود، مارکونی امواج رادیویی را بر فراز کانال مانش می‌فرستاد و راترفورد به فیزیک هسته‌ای می‌پرداخت. (استراترن، 215-220)

هر کدام از این حکایت‌ها حاوی نکته‌های جالب توجهی برای یادگیری است.  اولین بار بود که ورزش فوتبال نابینایان در پارالمپیک ریو را می‌دیدم. اصلا به این دلیل توجهم به آن بیشتر جلب شد که ایران به بازی فینال رسید و در مقابل برزیل میزبان قرار گرفت. طنز جالب این است که انگار هر چه بیشتر فلج، نابینا و محروم از سایر حواس باشیم عملکرد بهتری خواهیم داشت. از بین همۀ حواس، حس شنوایی نقش مهم‌تری در این بازی خاص دارد و مهم‌ترین حس مورد نیاز برای جهت‌یابی و گرفتن اطلاعات از محیط، یعنی چشم را بازیکنان، به جز دروازه‌بان ندارند. بازیکنان با حس گنگی که از فضا و توپ و سر و صدای بازیکنان و مربیان دارند در جستجوی توپ و مسیر خود به سوی دروازه حریف‌اند. آنچه در این میان، برجسته و انگیزۀ تلاش است، اتکا به داشته‌های محدود و همکاری گروهی برای کاهش محدودیت‌هاست.  نتیجۀ کلی تیم‌های پارالمپیک ایران (یعنی معلولان) نیز در مقایسه با المپیک به مراتب بهتر بود.

در پژوهش هم با چنین موقعیت‌های پیچیده‌ای مواجه می‌شویم که همه چیز گنگ و نامعلوم است. همۀ حواس در اختیارمان است اما هنوز راه و روش استفاده از آنها نامعلوم است. آیا به چشمی برای مطالعه کتاب و مقاله نیاز داریم یا آزمایشگاهی در گوشۀ یک اتاق، و یا عرصۀ وسیع اجتماع و کنکاش در محیط‌های مختلف. گوش، چشم، لامسه، و یا کدام حس دیگر باید در خط مقدم اطلاع‌یابی باشد. این را کم و کیف کنش‌های حسی، حرکتی و شناختی جاری ما تعیین می‌کند که دائما در تلاش است بین تصویرهای ذخیره شده در حافظه و مسالۀ مورد نظر پیوند ایجاد کند.

بالطبع موقعیت و کنش‌های جاری و آیندۀ هر محقق یا نویسنده در مواجهۀ با یک مساله به عوامل بسیاری وابسته است که باید به تدریج رمزگشایی شود تا راهبردها و کنش‌های آیندۀ او متناسب با شرایط، داشته‌ها و موقعیت جاری تعیین شود.

فرانسوا ژاکوب در پژوهش‌هایش دربارۀ ژنتیک باکتری به این نتیجه رسید که بین دو نوع پژوهش تمیز قائل شود و آنها را به این صورت نام‌گذاری کرد: دانش روز و دانش شب. دانش روز معقول، منطقی و کاربردی است و پیشرفت‌های آن بر آزمایشات دقیقا طراحی‌شده مبتنی است. وی در این باره نوشت: "دانش روز آن شکلی از استنتاجات اندیشه را به کار می‌گیرد که استدلالات، اسناد و مدارک آنها مانند قطعات یک چرخ دنده کاملا با هم جفت و جور می‌شوند، و به نتایجی قریب به یقین دست می‌یابد." و بر خلاف آن، دانش شب "یک نوع کارگاه امکانات است که دانشمندان چیزهایی را که روزی در آینده مواد اولیۀ دانش خواهند شد، در آن جا تدارک می‌بینند. جایی که فرضیه‌ها در آن به صورت گمانه‌زنی‌ها و احساس‌های نامشخص ساخته می‌شوند." (کندل، ص. 269)

همانند بیشتر مسائل نزدیک به مرزهای دانش، همیشه این شک مداوم وجود داشت که یک یا چند تا از این فرضیات ممکن است به طرز خطرناکی گمراه‌کننده باشند. در پژوهش‌ها، افراد خط مقدم همیشه در مِه حرکت می‌کنند. (همانجا، ص. 65)

حتا روشنایی روز و داشته‌ها و یافته‌های مرتبط با آن نیز شدت و ضعفی دارد. اینگونه نیست که در روشنایی روز بتوانیم هر چیزی را پیدا کنیم؛ و برعکس، شب همیشه در تاریکی باشیم. بدیهی است که محقق در جستجوی روشن کردن جنبه‌های تاریک است. او می‌داند چیزی آنجا پنهان است و تنها با نور انداختن بر آنهاست که آشکار می‌شود. ابزار اکتشاف او نیز آگاهی از پیشینه‌ها و ابزارهایی است که مسیر و چیزها را کم و بیش روشن سازد. گاهی حتا یک نور ضعیف نیز یافته‌ و داشته‌ای بزرگ محسوب می‌شود. درست مانند نوری که میلیاردها سال پیش از ستاره‌ای و انفجاری به دانشمندان فیزیک سیارات و کهکشان‌ها می‌رسد. آنها تنها با تحلیل این نور نه فقط عمر جهان را تخمین می‌زنند بلکه با مطالعۀ گذر آنها از میان سایر ستارگان به ابعاد و اندازۀ ستارگان و کهکشان‌ها و زیست آنها دست می‌یابند.

گاهی توصیف تاریکی و پرسش درست مرتبط با آن، محدوده‌ها و محدودیت‌های پرسش و پاسخ نیز کشفی بزرگ است. هر جمله و گزاره او باید برای توصیف تاریکی یا روشنایی و نسبت بین این دو باشد. هر گزاره و فرضیۀ منطقی می‌تواند روشنی‌بخش باشد تا گام به گام به پاسخ نزدیک شویم.

کشف و توصیف یک محقق و نویسنده گاهی نیازمند ابداع و اختراع ابزارهای تازه‌ای است که اغلب خود تحولی بزرگ در مسیر علوم و فنون است. نمونۀ معروف آن ابداع فناوری وب در موسسۀ تحقیقات فیزیک نظری اروپا (سرن) توسط یک دانشمند فیزیک به نام تیم برنرز لی است. این موسسه با بیش از 4 هزار دانشمند تراز اول در حوزۀ فیزیک و میلیاردها دلار هزینه در سال در جستجوی ذرۀ هیگز بود که آگاهی بشر دربارۀ وجود یا عدم وجود آن ظاهرا هیچ تاثیری در سرنوشت او ندارد. با این حال، فناوری وب و صدها شاهکار و اختراع مهندسی جهان از ابداعات فرعی آنها بود! خود ذرۀ هیگز بیش از نیم قرن بعد از ارائۀ فرضیۀ آن توسط هیگز کشف شد.

داستان تلاش بشر برای کاهش نادانسته‌ها و محدودیت‌ها و افزایش توانایی‌های زیستی و فرهنگی حاوی درس‌های بسیار برای افرادی است که در جستجوی یادگیری بیشتر و بهتر هستند. یک محقق و نویسنده بیش از هر فرد دیگر نیازمند مطالعۀ این پیشینه‌ها و درس‌های راهبردی نهفته در آنها برای کاهش محدودیت‌هاست. گاهی کشف یک ابزار اهمیتی به مراتب بیشتر از خود آن پژوهش و نتیجۀ آن دارد! ابداع  روش تازه نیز تحول‌آفرین است. زیرا نگاه به ابزارها، داشته‌ها، و حتا محدودیت‌ها و ناداشته‌ها را به گونۀ دیگر ممکن می‌سازد. برخی از پژوهش‌ها نیازمند سال‌ها مطالعه دربارۀ ابعاد آن است تا ذره ذره به هستۀ اصلی نزدیک شویم. سوی دیگر حذف یا کاهش محدودیت‌ها و تاریکی‌ها، انباشت تجربه‌ها، امکانات و دانشی است که ذره ذره روی هم انباشته شده است و دیگر قابل اتکاست. همان چیزی که ژاکوب آن را دانش روز توصیف کرده است. 

از جمله راهبردهای مهم دیگر برای مدیریت پژوهش و کاهش محدودیت‌ها این است که پژوهش‌تان را به زمینۀ خاصی محدود کنید. به عبارت دیگر، محدودیت‌هایی را آگاهانه بپذیرید و بر جنبه‌هایی خاص از اهداف، کارکردها و موضوعات دیگر متمرکز شوید که در بخش‌های دیگر مطرح شده است.